ستون آزاد میم.فریمن
ستون آزاد میم.فریمن

ماجراي بنياد فَشَف، آدامس الکس، موي بلند و مغز کوتاه! بي مقدمه مي رويم و سري مي زنيم به فرهنگ شهر فيروزه اي که توسط برادر ع.ميم. راه اندازي شده و لابد همان طور که از اسمش پيداست قرار است در راستاي فرهنگ و شهرسازي و تجارت فيروزه فعاليت کند… -جان؟ (يکي از دوستان توضيح […]

ماجراي بنياد فَشَف، آدامس الکس، موي بلند و مغز کوتاه!

بي مقدمه مي رويم و سري مي زنيم به فرهنگ شهر فيروزه اي که توسط برادر ع.ميم. راه اندازي شده و لابد همان طور که از اسمش پيداست قرار است در راستاي فرهنگ و شهرسازي و تجارت فيروزه فعاليت کند… -جان؟ (يکي از دوستان توضيح مي دهند که نخير اين طوري نيست. ببينيم حرف حساب ايشان چيست) خب بفرماييد ميکروفون دست شما: -بله، ضمن عرض سلام. بنده از ستاد برادر مردمي نماينده ي اکتيو حال حاضر و دوره ي بعدي در خدمت شما هستم و از فرصت بدست آمده سپاسگزاري نموده و براي اين که خيالتان را راحت نمايم عرض مي کنم از اين به بعد، در هر گوشه و کنار شهر، روي هر بيلبورد، بنر، استيکر، برچسب، نايلون تبليغاتي، ساعت هاي نصب شده در سه راه ها، چارراه ها و پنج راه ها و… نام فرهنگ شهر فيروزه اي را ديديد و يا در هر همايش، نمايش، پيمايش، آرايش، گشايش و آمايش نام فرهنگ شهر فيروزه اي را ديديد و يا اگر ديديد مراسم بزرگداشت همسران رفتگران، پسران کارگران، همسايگان از مابهتران و عمه هاي کارمندان اداره ي ماليات بر ارزش افزوده در جايي دارد برگزار مي شود و غيره… ببخشيد جمله طولاني شد فعلش از دستم در رفت. خلاصه اين که هرجا نام فرهنگ شهر فيرزه اي را ديديد به طور خلاصه يعني: راي ما «عين.ميم». توجيه شديد؟! خب بله مرسي از توضيحات شفاف شما. راستي اين اسم فرهنگ شهر فيروزه اي کمي طولاني است پيشنهاد مي کنم خلاصه اش کنيد بگذاريد «فشف» چطور است؟ -پيشنهاد خوبي است در نخستين جلسه ي حاميان مردمي فرهنگ شهر فيروزه اي مطرح مي کنم. شايد هم بنيادي به نام فشف راه انداختيم.

آدامس الکس

يکي از مخاطبان نشريه هم زحمت کشيده و تصوير زير را برايمان فرستاده و اصرار داشته اند حتما چاپ کنيم. چشم! ولي حالمان به هم خورد! آدامس نيم جويده ي سرالکس فرگوسن، مربي منچستريونايتد هم ديدن دارد آخه؟ ايش!

از حصر خانگي تا زندان

ظهر سر سفره براي کمک به هضم بهتر غذا عاليجناب تلويزيون را روشن مي کنيم و خبرهاي ظهرگاهي را مي شنويم. مي گويند در عربستان چند نفر از شاهزاده هاي مخالف را حصرخانگي کرده اند. شب باز هم موقع شام داريم تلويزيون گوش مي کنيم. مي گويند در عربستان چند نفر از شاهزاده هاي مخالف را زنداني کرده اند. نمي دانم اين دوتا خبر متفاوت است يا اين که در اين فاصله شاهزاده ها را از خانه به زندان برده اند يا اين که مترجم نتوانسته ظهر درست ترجمه کند يا اين که بهش گفته اند اينجوري ترجمه کن.

موي بلند ناخن دراز… واه واه واه!

نشسته ايم در مطب دکتر. مامانِ دختر کوچولوي شش هفت ساله اي که کيف در پشت و لباس فرم مدرسه به تن دارد، مقنعه اش را در مي آورد (منظورم مقنعه ي دخترش است) بعد در حالي که موهايش را مرتب مي کند بهش مي گويد چرا موهات به هم ريخته است. دختر بچه مي گويد. خانم مون گفت موهاتو کوتاه کن منم اينجوري زير مقنعه قايمشون کردم. مامانش مي گويد چرا خانم تون گفت موهاتو کوتاه کن مگه صب مرتب نبودن؟ بچه مي گويد: آخه گفت وقتي موهات بلنده از زير مقنعه ات بيرون مي زنه مغزت خوب رشد نمي کنه!

اصاب مصاب

راستي در حاشيه هم اين را بگويم (البته با تشکر از مهران مديري که همان طنزهاي آبگوشتي اش هم با اعتراض برخي پزشکان تعطيل شد) پزشکي که پيشش رفته بودم براي هر بيمار يک پرونده داشت و حسابي هم جيک و پوک بيمارانش را در آورده و خلاصه سنگ تمام مي گذاشت. اين را داشته باشيد و مقايسه اش کنيد با يک پزشک متخصص ديگر که چند نوبتي مزاحمش شدم و بعد ديدم دارويي را که دفعه اول داده و به حالم سازگار نبود در نوبت سوم فراموش کرده و دوباره برايم تجويز کرده بود و… جان؟ از اتاق فرمان مي گويند تو که وقتي استخدامت کرديم پرونده ي بهداشتي ات سالم بود حالا چت شده هي از اين دکتر به آن دکتر مي روي؟ -خب عرض مي کنم از وقتي اين ستون آزاد را راه انداختم اعصاب معصاب ندارم ديگه به خدا. هي مي نويسم و هي استرس هي دندون قروچه هي عذاب… حقوق هم که نمي دهيد. قطع نکن ميکروفون رو آهاي بـ…/.