«خيام به روايتِ پروفسور حسين صادقي»
«خيام به روايتِ پروفسور حسين صادقي»

«خيام به روايتِ پروفسور حسين صادقي» حجت حسن ناظر        «لذت دِگر انديشي» «دوري که در او آمدن و رفتن ماست                                          او را نه بدايت نه نهايت پيداست کس مي نزند دمي در اين معني راست                                کاين آمدن از کجا و رفتن به کجاست» در آغاز از تابلوهاي نگارگري ايراني «مينياتور» هاي استاد […]

«خيام به روايتِ پروفسور حسين صادقي»

حجت حسن ناظر

       «لذت دِگر انديشي»

«دوري که در او آمدن و رفتن ماست

                                         او را نه بدايت نه نهايت پيداست

کس مي نزند دمي در اين معني راست

                               کاين آمدن از کجا و رفتن به کجاست»

در آغاز از تابلوهاي نگارگري ايراني «مينياتور» هاي استاد محمود فرشچيان که ويژه ي اين کتاب اجرا شده است و خوشنويسي هاي استاد غلامحسين اميرخاني در جلد و داخل کتاب بايد ذکر يادي کرد که بسيار چشم نواز، اثرگذار و هنرمندانه خوش نشسته اند.

جلد کتاب خيام جهان پيما را در حالتي نمايانگر است که اخترشناسي حکيم را فراياد مي آورد و سري چون و چراگر که نگاهي به فراسو دارد و وجودي پرسشگر را نمايش مي دهد، در پايين جلد کتاب نوشته شده: با تابلوهايي از استاد محمود فرشچيان و خط غلامحسين اميرخاني که اي کاش به استادي حضرت اميرخاني استاد مسلم، بلامنازع و جريان ساز هنر خوشنويسي ايران اشاره مي شد.

در صفحه ي نخست و دروازه ي ورود کتاب هشت صفحه ي ضميمه قرار دارد که تفاوت هاي موجود در منابع مختلف رباعيات منسوب را عرضه داشته است. در اين کتاب 110 رباعي نوشته شده به پنج زبان «فارسي، فرانسه، انگليسي، عربي و روسي» کتاب در سه قطع جيبي، وزيري، رحلي «طلاکوب» به چاپ چهارم رسيده است. از 35 نسخه و 19 نسخه ي خطي و 15 نسخه جديد رباعيات استفاده شده است، چاپ اول اهدايي نخستين کنگره ي بين المللي خيام در نيشابور است.

در اين کتاب از آغازين پژوهش هاي خيام پژوهان سرشناس جهان ذکر ياد شده است، خط نسخ کتاب توسط انوشيروان فروغي اجرا شده است و خط شناسنامه ي کتاب توسط رسول مرادي و استاد غلامحسين اميرخاني نوشته شده است، تذهيب کتاب توسط مسعود هنرکار، محمدرضا هنرور و احمدعلي نامور نقش شده است.

پروفسور صادقي از سال 1357 به علت علاقه ي وافر به ادبيات فارسي به ترجمه فرانسه و انگليسي بهترين رباعيات منسوب به حکيم عمرخيام همت گماشت. اين اثر منحصر بر اساس 5 بخش شامل:

1- رازهاي جهان هستي 2- ناگزيري هاي زندگاني «سرنوشت، بي وفايي دنيا، خاک و گِل ما» 3- پرسش ها 4- زندگي اجتماعي 5- دم هاي خوش زندگاني تدوين و شکل گرفته شده است.

در آستانه ي ورود به تاکستانِ کتاب نوشته شده: «تقديم به دانشمنداني که در راه تندرستي و آسايش بشر فداکاري نموده اند»

کتاب نيز با پيامي از فدريکومايور مدير کل اسبق سازمان جهاني يونسکو در خصوص شخصيت خيام گشوده مي شود، کتاب ديباچه اي ارزنده و روشنگر در مورد حکيم نيشابور را داراست به قلم نويسنده، اديب و سفرنامه نويس برجسته ي ايران استاد دکتر محمدعلي اسلامي ندوشن که بسيار خواندني و عميق بيان شده است.

در بخش سپاسگزاري غير از نام هاي بزرگاني که آثاري در کتاب ارائه داشته اند از دکتر محمدرضا شفيعي کدکني، دکتر ايرج ملک پور، مجيد خسروشاهين، ادرين کينياردو، ديگبي توماس قدرداني شده است.

در مقدمه ي دکتر ندوشن نخست از رمزوارگي شخصيت حکيم نيشابوري سخن مي راند و سپس بيان مي دارد با آن که کمتر از هر شاعري از خيام شعر مانده اما بلند آوازه ترين گوينده ي فارسي در جهان ،خيام است و علت رازوارگي خيام را اين مي داند که بر حساس ترين موضوع بشري يعني مرگ و زندگي انگشت مي گذارد.

انديشه هاي خيام در رديف کهن ترين تأملات بشري است که رد پاي آن در مصر کهن، بابل، چين، هند، تورات ويونان ديده شده است، کلام خيام را مقطّر مي داند مانند قطره که سنگ را سوراخ مي کند، به باور ندوشن: فکر خيامي در سويداي ضميرِ مردم چون شبگردِ نقابداري نهان رفت و آمد کرده، انديشه ي خيامي را
مي توان «عرفانِ زميني» نام نهاد، عرفانِ شاعرانه ي ايراني اگرچه بر در افلاک مي کوبد خاستگاهش خاک و بازگشتش به خاک است، از آسمان حرف مي زند ولي دلبسته ي زمين است، از اين روست که ما رگه هاي پراکنده اي از فکر خيامي را در نزد شاعران عارف منشي چون عطار، سعدي، حافظ و حتي مولانا مي بينيم.

خيام يک دگرانديش است و از دگرانديشي خويش نيز لذت مي برد، در هيچ تمدني دگرانديشان در زمان خود مردمان مقبولي نبوده اند، رنج بسيار کشيده اند اما همان «لذت دِگرانديشي» آنان را بس بوده است.

خيام طبيعت را انديشه ور، نه انديشه برانگيز مي داند. تحسّر او بيش از هر چيز ناظر به تعّين هايي است که بر باد مي روند مانند زيباياني که در جواني مي ميرند يا صاحبان انديشه که: «گفتند فسانه اي و در خواب شدند»

زيبايي، موسيقي و بهار در مرکز نگرش اويند، دعوت به عيشي که از جانبِ خيام مي شود دعوت به تأمل است. شرابِ خيام معنايي خيلي بيشتر از آبِ آتشگون دارد، پادذهرِ هر منعِ انديشيدن، خيام آميزه اي از فضل، حکمت و کياست است.

«از من رمقي به سعي ساقي مانده است

از صحبت خلق بي وفاقي مانده است

از باده ي دوشين قدحي بيش نماند

از عمر ندانم که چه باقي مانده است»

صداي خيام از پس قرون ذره اي از طنين خود را از دست نداده است آنجا که مي گويد:

«آنها که بجايند نپايند بسي

و آنها که شدند کس نمي آيد باز»