نيشابور پس ازحمله مغول پس از حمله مغول شهر نيشابور تا چند سال خالى از سكنه بود . در اواخر دوران فرمانروايى مغول ، غازانخان و سلطان ابوسعيد براى مسكون ساختن شهرهاى ويران خراسان و آبادى مزارع اقدام نمودند و از جمله در شهر نيشابور چه در زمان آنها و چه در ايام حكومتسربداران عمارات […]
نيشابور پس ازحمله مغول
پس از حمله مغول شهر نيشابور تا چند سال خالى از سكنه بود . در اواخر دوران فرمانروايى مغول ، غازانخان و سلطان ابوسعيد براى مسكون ساختن شهرهاى ويران خراسان و آبادى مزارع اقدام نمودند و از جمله در شهر نيشابور چه در زمان آنها و چه در ايام حكومتسربداران عمارات و مسکن هايي ساخته شد و مردمي که درزمان حمله مغول گريخته بودند از گوشه و كنار فراهم آمدند و دهات و مزارع را دوباره داير كردند و چون شهر قديم نيشابور به كلى از ميان رفته بود شهر جديد را در طرف شمال و مغرب شهر قديم به وجود آوردند. اما آن نيشابور قديم كه سالها دارالعلم عالم اسلامى و قبلهگاه انام بود با آن همه رجال و شخصيتهاى بزرگ معدوم و نابود شده بود و ديگر نمىتوانستبه جاى خود بازگردد.پس از حملات مغول دگربار زلزله اي در سال 666ه پيكر شهر را درهم كوبيد و هزاران نفر در اين حادثه از بين رفتند و چنان ترسي بر بازماندگان از زلزله غالب آمد كهآنها اين شهر مصيبتبار را مجدد ترك كرده و روزها در نواحى اطراف به سر مىبردند. (1)
در سال 735 ه . ق كه ابنبطوطه از نيشابور غازانخانى گذر كرده است آنجا را دمشق كوچك مىخواند و وفور ميوه، باغها و آبهاى نيشابور و بازارهاى وسيع و پر كالاى آن شهر را مىستايد.(2)
نيشابور در زمان سربداران
در سال 740 ه . ق هنگامى كه نيشابور زير فرمان سلسله سربداران اداره مىشد جغرافيانويس بزرگ ايرانى حمدالله مستوفى مدتى را در خراسان و بويژه نيشابور گذرانيد. در عهد مستوفى هنوز نيشابور از شهرهاى مهم و آبادان ايران به شمار مىرفت. كشاورزى پارهاى از توابع اين ناحيه كه بعدها به بلوك ريوند مشهور شد چندان رونق داشت كه مثلا در كنار رود ميرآباد (يا به گفته حمدالله مستوفى بر كنار آب بوستان) چهل آسيا ساخته بودند كه تمامى آنها بدون وقفه كار مىكرد. سرعت عمل و گنجايش اين آسياها را از آن جا مىتوان دريافت كه تا كشاورزان از دوختن سر يك جوال فارغ مىشدند يك خروار غله آرد مىشد. (5)
نيشابور در عصر تيمورى
در حمله امير تيمور گوركانى خوشبختانه اين شهر آسيبى نديد زيرا حكام دو ناحيه سبزوار و نيشابور خواجه على مؤيد سربدارى و علىبيك جانى قربانى سر به اطاعت تيمور نهادند، فرستاده ويژه هانرىسوم شاه كاستيل و لئون (اسپانيا) روى گونزالس دى كلاويخو كه در ماه ژوئيه سال 1404 ميلادى (تابستان807 ه . ق) از نيشابور عبور كرده استشهر مزبور را بدينسان وصف مىكند:
«شهر نيشابور در ميان دشتى قرار گرفته و به دورش باغها و خانههاى زيبايى ديده مىشود… شهر بسيار بزرگى است كه در آن همهگونه نعمتبه حد وفور مىتوان يافت. نيشابور بزرگترين شهر خراسان است. در اينجا فيروزه به دست مىآورند و هر چند اين سنگ پربها در ديگر نقاط نيز وجود دارد، فيروزه نيشابور مشهورترين انواع است… پيرامون نيشابور زمين بسيار حاصلخيز و جمعيت فراوان است.»
اما مقدر بود كه نيشابور پس از ايمنى در برابر دستاندازيهاى لشكريان تيمورى لطمهها و خرابيهاى زلزله بزرگ ديگرى را تحمل كند. چنان كه يكسال پس از نشستن شاهرخ فرزند امير تيمور بر سرير فرمانروايى (808 ه . ق) زلزله شديدى كه چندين شبانهروز ادامه داشت نيشابور را زيرورو كرد. با آن كه در دوران پادشاهى شاهرخ و يا ساير پادشاهان گوركانان ايران نيشابور دوباره سربلند كرد و پارهاى از رونق و شهرت از دسترفته خود را به چنگ آورد، اما اهميت روزافزون هرات در عهد گوركانان ايران و انتقال پايتخت از قزوين به اصفهان در دوره صفويه مانع از آن گرديد كه نيشابور به رونق و آبادى پيشين بازگردد.(6)
1-تاريخ نيشابور، ثابتى، ص211; نيشابور، لاكهارت، مجله دانشكده ادبيات، ص 348
2- سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه فارسى، ص396
3- سفرنامه كلاويخو، ترجمه فارسى، ص189 و 190.
4- سفرنامه فريزر، ص 404-405
نویسنده :نعمت اله صادقی