چرايي رويگرداني مردم اروپا از دين رسمي و حکومتي(بخش نهم)
چرايي رويگرداني مردم اروپا از دين رسمي و حکومتي(بخش نهم)

چرايي رويگرداني مردم اروپا از دين رسمي و حکومتي بخش نهم در بخش هاي قبلي بيشتر به دلايل اقتصادي و مذهبي رويگرداني مردم اروپا از دين رسمي و حکومتي اشاره نموديم. در اين شماره اشاراتي به دلايل آموزشي اين مسئله خواهيم داشت. در قرون وسطا، مدارسي براي تربيت روحانيان وجود داشت که وابسته به کليساها […]

چرايي رويگرداني مردم اروپا از دين رسمي و حکومتي

بخش نهم

در بخش هاي قبلي بيشتر به دلايل اقتصادي و مذهبي رويگرداني مردم اروپا از دين رسمي و حکومتي اشاره نموديم. در اين شماره اشاراتي به دلايل آموزشي اين مسئله خواهيم داشت.

در قرون وسطا، مدارسي براي تربيت روحانيان وجود داشت که وابسته به کليساها ، ديرهاي بزرگ و زير نظر مقام پاپ بود. در اين مدارس موادي تدريس مي شد که مورد نياز کليسا و تاييد شوراي روحانيت باشد. دانش آموزان بايستي انواع ادعيه و اوراد را حفظ مي کردند، بدون آنکه تحليلي روي آنچه به آنان آموخته مي شود داشته باشند، تا همان را بدون کم وکاست بعدا بر روي منابر براي مردم بازگو نمايند. به آنها درس حساب و رياضي را آن اندازه مي آموختند تا بتوانند ايام خاص مذهبي و وجوهات شرعي را استخراج و محاسبه نمايند. از درس هندسه هم تنها مطالبي که براي ساختن کليساها ضروري بود تدريس مي شد.

تحصيل در اين مدارس کار خسته کننده اي بود ، اما به طلاب آموخته مي شد، درس هايي که آنان مي آموزند، دروس الهي بوده و بايد سختي آنرا تحمل نموده تا به فيض ثواب آن نايل گردند. کليه ي دروس در اين مدارس به لاتين تدريس مي شد(زبان کتاب مقدس و کليسا لاتين مي باشد؛ به دليل آنکه مردم به راحتي متوجه زبان دين نشوند تا ترجمه و تفسير آن فقط در اختيار روحانيت بماند و براي مردم دين همچنان در حالت
حيرت افکني و مبهم باقي بماند). طلاب اين مدارس بايستي درس هاي خود را به زبان بيگانه تحويل بدهند. به حافظه سپردن مواد درسي تنها روش رايج آن زمان بود .بيشتر روحانيان متن لاتين را در طول قرون وسطا طوطي وار مي خواندند بدون آنکه از دريچه اي غير از نگاه حاکميت رسمي به آن نظر بيفکنند. در اين مدارس به طلاب آموخته مي شد که مردم را چگونه به اطاعت و تقليد از مقام پاپ و کليسا موعظه نمايند.

روحانيان ، مبلغان کليسا و پاپ ، مواظب و مراقب بودند که انديشه ها و دست آوردهاي دانشمندان و پژوهشگران، با آموزه هاي رسمي کليسا تناقضي نداشته باشد. هرجا تناقضي پيش مي آمد بايد آن دانش و پژوهش حذف شده يا خود را با موازين ديني هماهنگ نموده تا اجازه ي ارائه به مردم را به دست آورد؛ تا مردم بفهمند همه ي دانش ها در داخل کتاب مقدس و آموزه هاي ديني وجود دارد .کليسا مدعي بود چون اراده ي خداوند حاکم برهر رويداد و پديده اي است، پي بردن به رموز و اسرار رويدادها از عهده و توان انسان خارج است.به جاي غور در طبيعت و هستي ، بايد با مراجعه به کتاب مقدس ، سخنان مسيح و حواريون راز هستي را کشف نمود. به عنوان مثال کليسا و روحانيت رسمي ،کرويت زمين را انکار مي کرد و اين تصور را در اذهان پديد مي آورد که زمين چون صفحه اي مسطح است و آسمان بر بالاي آن حکم سرپوشي را دارد و خورشيد، ماه و ستارگان بر سطح آن مي لغزند. اصحاب کليساونمايندگان خدا بر زمين، ادعا مي نمودند همه چيز در يد کنترل و قدرت آنان است و هرکس با اين انديشه ها مخالفت نمايد سزاي او مرگ و سوزانده شدن در آتش (ژان هوس، جوردانو برونو، ژاندارک و …) مي باشد.

منابع:

تاريخ تمدن جلد4- ويل دورانت

تاريخ سده هاي مياني- دنسکوي و آگيبالووا

مناره اي در کويرسيدمحمودطالقاني

نوشته شده توسط : جواد حسینی