خفه شدن فرزند خرم سلطان در قزوين
خفه شدن فرزند خرم سلطان در قزوين

خفه شدن فرزند خرم سلطان در قزوين در سال966 ه ق در حالي که 4 سال از انعقاد صلح آماسيه بين ايران وعثماني مي گذشت شاهزاده بايزيد کوچکترين فرزند سلطان سليمان و خرم سلطان که با برادرش سليم اختلاف پيدا کرد و با او به جنگ پرداخت اما در مقابل سپاه اعزامي پدرش که به […]

خفه شدن فرزند خرم سلطان در قزوين

در سال966 ه ق در حالي که 4 سال از انعقاد صلح آماسيه بين ايران وعثماني مي گذشت شاهزاده بايزيد کوچکترين فرزند سلطان سليمان و خرم سلطان که با برادرش سليم اختلاف پيدا کرد و با او به جنگ پرداخت اما در مقابل سپاه اعزامي پدرش که به کمک سليم آمده بود شکست خورد و سعي کرد با نامه عذر خواهي کند اما نامه توسط جاسوسان سليم به پدرش نرسيد‌. و شاه سلطان سليمان او را احضار کرد‌. او که از سرنوشت برادر بزرگترش مصطفي که به دست پدرش اعدام شد آگاه بود از رفتن به پايتخت سر باز زد و به اتفاق چهار پسرش و ده هزار سرباز به خاک ايران پناهنده شد‌.

شاه تهماسب در ابتدا شاهزاده‌ي ترک را مورد ملاطفت قرار داد و در يکي از کاخهاي سلطنتي قزوين از وي پذيرايي نمود‌. آنگاه يکي از درباريان خود را به باب عالي فرستاد تا شفاعت شاهزاده‌ي ياغي را بنمايد‌. اما پس از چندي اطلاع پيدا کرد که شاهزاده‌ي ترک قصد مسموم کردن اورا دارد و مي‌خواهد با سربازان خود قزوين را تسخير کند تا شايد به اين وسيله پدرش را با خود برسرمهر آورد‌. شاه تهماسب از اين نمک به حرامي شاهزاده بايزيد عصباني شد و دستور داد او و چهار فرزندش را زنداني و سربازانش را خلع سلاح کردند‌.

پس ازمدتي دوتن از سرداران عثماني با هفتصد سوار‌ و هداياي متعدد از جانب سلطان سليمان به قزوين آمدند و به عنوان حفظ صلح آماسيه و احتراز از جنگ مجدد بين دو کشور استرداد شاهزاده بايزيد را خواستار شدند‌. شاه تهماسب در جواب اظهار داشت بايزيد و پسرانش را به منظور حفظ مباني صلح بين دو کشور زنداني کرده و در صورتي که سلطان ترک حاضر شود حکومت بغداد را که در جنگ اول عثماني‌ها بعد از 25 سال به دست سلطان سليمان افتاده بود به حيدر ميرزا پسر شاه تهماسب و وليعهد ايران واگذار و موافقت کند که استحکامات قلعه‌ي استراتژيک و با اهميت قارص در مرز ايران ويران شود و منطقه‌ي بي طرفي بين دو کشور ايجاد گردد آنان را مسترد خواهد کرد‌. (اين شرايط اعلامي توسط شاه تهماسب صفوي در آن روزگار که امپراتوري عثماني در اوج قدرت خود مي بود بي‌نظير است سياست شاه تهماسب هم وقت گذراني و استفاده از فرصت بود به طوري که دوسال شاهزاده بايزيد عثماني رادر دست خود نگه داشت تا حد اکثر امتياز را از پادشاه ترک بگيرد )

پس از مذاکرات مفصلي که به عمل آمد سر انجام معاهده‌اي در‌باره‌ي رفع اختلافات و استرداد مقصرين سياسي امضا شد‌ وشاه تهماسب براي آنکه از جنگ ديگري بين دو کشور جلوگيري کند در 25 اکتبر 1561 م دستور داد شاهزاده بايزيد را با چهار فرزندش تحويل نمايندگان سلطان ترک دهند و آنان نيز شاهزاده بايزيد و چهارفرزندش‌ را در ميدان اسب قزوين به دست خود خفه کردند و در ازاي آن 500 هزار سکه‌ي طلا و 40 اسب‌ دونده با زينهاي مرصع‌ و هدايايي ديگر تحويل شاه تهماسب صفوي دادند‌.

پيروزي سياست شاه تهماسب علاوه بر اينکه از بروز جنگي ويرانگر خود‌داري کرد قلعه‌ي مستحکم قارص را نيز بدون جنگ ويران کرد و امنيت زايران کربلا و نجف را نيز تضمين نمود و به اندازه‌ي يک جنگ تمام عيار پيروزي نصيب مردم ايران نمود‌. علاوه بر اينکه پناهندگي شاهزاده القاص ميرزاي صفوي به دربار عثماني فاقد هر‌گونه نفعي براي ترکان عثماني به اتمام رسيد‌.

1-هوشنگ مهدوي عبد الرضا تاريخ روابط خارجي ايران از ابتداي دوران صفويه تا پايان جنگ جهاني دوم انتشارات امير کبير تهران 1391 ص 33 تا 35

2-نوايي عبد الحسين تاريخ تحولات سياسي اجتماعي اقتصادي ايران در دوران صفويه انتشارات سمت 1390

3-نوايي عبد الحسين روابط خارجي صفويه انتشارات سمت

4-استنفرد جي تاريخ امپراتوري عثماني و ترکيه ترجمه محمود رمضان زاده ج1 1370

5-طباطبايي مجد غلامرضا . ايران در روزگار شاه اسماعيل و شاه تهماسب انتشارات موقوفه افشار 1370

6-پارسا دوست، منوچهر شاه تهماسب اول تهران شرکت سهامي انتشار 1377 ص 727