شليک به سوي شاه
شليک به سوي شاه

شليک به سوي شاه دولت ها را شما مي آوريد و مي بريد و گلوله آن را من مي خورم درست هنگامي كه در 15 بهمن ماه 1327 سران و اعضاي حزب توده در سالگرد دکتر تقي اراني در ابن بابويه گرد هم آمده بودند وبراي بزرگداشت وي ميتينگ بزرگي تشکيل داده بودند و سخنراني […]

شليک به سوي شاه

دولت ها را شما مي آوريد و مي بريد و گلوله آن را من مي خورم

درست هنگامي كه در 15 بهمن ماه 1327 سران و اعضاي حزب توده در سالگرد دکتر تقي اراني در ابن بابويه گرد هم آمده بودند وبراي بزرگداشت وي ميتينگ بزرگي تشکيل داده بودند و سخنراني هايي در باب مسائل سياسي روز انجام گرفته بود، در سوي ديگر پايتخت،يعني دانشگاه تهران، محمدرضا شاه که براي اعطاي دانشنامه تحصيلي دانشجويان به آن جا رفته بود، درجلو دانشکده حقوق اين دانشگاه هدف تيراندازي قرار گرفت و 5 گلوله طپانچه به طرف وي شليک شد که يکي از گلوله ها کلاه را سوراخ کرد و گلوله ديگر کمي از بيني اش را خراش داد. (1)ضارب که از محوطه چمن دانشگاه و از پشت يک درخت به طرف شاه شليک مي کرد نتوانست زخم کاري بر شاه وارد سازد. در اين حال شاه فرياد مي‌زند او را نکشيد .قواي گارد شاهنشاهي حاضر در محوطه دانشگاه به جاي آنکه درصدد باشند او را دستگير کنند تا معلوم شود چه کسي دستور ترور را صادر کرده و پشت قضيه چه طرح و نقشه اي خوابيده است ، به دستور سرلشکر دفتري که درموقع تيراندازي از ترس جان خود در زير يکي از اتومبيل ها دراز کشيده بود، ضارب را به گلوله بستند واو را کشتند.ظاهراً ازجيب ضارب که ناصرفخرآرايي نام داشت كارت شناسايي خبرنگاري روزنامه پرچم اسلام بيرون آمد و كشف شد كه وي از اعضاي حزب توده ايران است.(2)

شايعات درمورد طراح ترور زياد بودازجمله يکي از شايعات اين بود که نشان مي داد طراح ترور، سپهبد حاجعلي رزم آرا، رئيس ستاد ارتش بوده که مي خواسته پس از به قتل رساندن شاه زمام امور کشور را در دست بگيرد. برخي ديگر شايعات حکايت از دست داشتن حزب توده ونيز فدائيان اسلام دراين ترور داشت.

حسين مکي در مقاله‌اي تحت عنوان «خاطرة سوء قصد به شاه» مي‌نويسد: «… يکي از نمايندگان مجلس که در موقع کشتن ضارب حضور داشتند اظهار مي کرد همينکه اولين گلوله به طرف ضارب شاه رها شد، ناصر فخر‌آرايي دست‌ها را به علامت تسليم بالا نگهداشته، اظهار داشت: «اينکه ديگر قرار نبود!» البته معني اين کلام اين بود که شما تضمين کرده بوديد آزار و اذيتم نکنيد، پس چرا تيراندازي مي‌کنيد؟ نماينده مزبور اظهار مي‌کرد: براي آنکه ضارب جمله ديگري از دهانش خارج نشود، سيل گلوله از سوي نظامي‌ها بطرف او سرازير شد…»(3)

جالب آنکه رفيقه ناصر فخرايي ضارب شاه، دختر غلام سفارت انگليس بود. که به دنبال حادثه ترور بازداشت شد، اما به زودي مورد بخشودگي قرار گرفت و آزاد گرديد. به نوشته همين منبع کارت خبرنگاري روزنامه پرچم اسلام را رکن دوم ستاد ارتش براي ناصر فخرآرايي تدارک ديده بود.(4)

انور خامه‌اي نيز در اين باره مي‌نويسد:

«… کارت خبرنگاري روزنامة پرچم اسلام براي ناصر فخرآرائي به توصيه رکن دوم ستاد ارتش صادر شد و صبح همان روز 15 بهمن از طرف دکتر فقيهي شيرازي مدير اين روزنامه به او داده شده است. اين کارت را طبق گزارشي که در پروندة «سوء قصد» وجود دارد، سرباز وظيفه‌اي به نام رضا زاهدي که ماشين‌نويس رکن 2 بوده، شب قبل در مطب دکتر فقيهي ماشين کرده بود. اين همه اصرار به اينکه کارت پرچم اسلام براي ضارب صادر شود، در حاليکه قبلاً کارت خبرنگاري ديگري از روزنامه فرياد ملت داشته است، نشان مي‌دهد که احتمالاً طراحان اين برنامه در آغاز قصد داشته‌اند اين ترور را به جمعيت‌ها و شخصيت‌هاي اسلامي بويژه آيت‌الله کاشاني نسبت دهند».(5)

ساعد نخست‌وزير وقت در خاطرات خود دربارة اين حادثه مي‌نويسد:

… رزم‌‌آرا مي‌خواست از جريان واقعه 15 بهمن که به دست اجنبي ترتيب داده بود، به سود خود حداکثر استفاده را بکند، به اين معني که با دستگيري و به زندان انداختن شخصيت‌هاي با نفوذ راه را براي نخست‌وزيري خود هموار سازد.» (6)

البته سرلشکر محمد دفتري که با سمت فرمانده دژبان مرکز در محل حضور داشته، اين احتمال را قابل طرح مي‌داند که توده‌اي‌ها مي‌خواسته‌اند پس از به قتل رسيدن شاه، با بهره گرفتن از قدرت و نفوذ خود، حاکميت را به دست گيرند. سپس اين نتيجة بعيد را مي‌گيرد که «بين سيد ابوالقاسم کاشاني و توده‌اي‌ها همکاري بوده؛ … برو برگرد ندارد.» او اتهام دخالت داشتن رزم‌آرا در سوءقصد به شاه را رد مي‌کند و مي‌گويد در سال‌هاي همکاري با وي، «هيچ وقت غير از خدمت به شاه و علاقة مخصوص به خدمت به شاه» از وي نديده است. (7)

حسين فردوست، که از نزديک ترين افراد به شاه بود ، اين واقعه را اين­گونه نقل مي­کند: «ترور به آيت ­الله کاشاني و حزب توده منتسب شد؛ ولي شک و ترديد نسبت به رزم­ آرا هم وجود داشت… . شايعاتي درباره رابطه رزم ­آرا با برخي سران حزب توده در قضيه ترور محمدرضا نيز وجود داشت، بعدها که خود رزم آرا ترور شد، رئيس اطلاعات ستاد ارتش (مبصّر) دفتر خاطرات او را در جستجوي خانه­ اش پيدا کرد که مطالب جالبي درباره 15 بهمن در آن يافته بود که با من در ميان گذاشت. سخنان مبصر براي من کافي بود که مطمئن شوم در خاطرات رزم­ آرا دلايلي بر نقش وي در ترور وجود داشته است… . بدون ترديد اگر ترور موفق مي­شد، رزم ­آرا با در اختيار داشتن ارتش و نيروهاي نظامي، حاکم مطلق ايران مي­ شد و در آن خانه، محمدرضا جانشيني نداشت.»(8)

درمجموع بايد گفت با وجود اين­که انبوهي از اسناد، مدارک، نقل قول­ها و اظهار نظرهاي متفاوت و گاه ضد و نقيض درباره­ي حادثه­ ي ترور شاه در 15 بهمن 1327ش، وجود دارد، هنوز اسناد گويايي براي روشن­ شدن واقعيت اين ترور در دسترس نيست، اما با توجه به اسناد و مدارکي موجود، مي­ توان اين فرضيه را مطرح کرد که :­اين حادثه در نهايت به­ نفع شاه و انگليس تمام شد و به ­نظر مي­ رسد که اگر اين حادثه اتفاق نمي­ افتاد، ملي شدن نفت ايران کم و بيش دو سال زودتر پديد مي ­آمد. همچنين بهانه ­اي به ­دست شاه داد تا ضمن سرکوب مخالفان، حکومت خود را نيز استحکام بخشد، حکومتي که بعد از اين حادثه، حالت استبدادي به خود گرفت.

بعد از اين حادثه در تهران حكومت نظامي اعلام شد و عده زيادي از خبرنگاران و عكاسان كه به هنگام ترور شاه، در محوطه دانشگاه حضور داشتند، دستگير شدند.دكتر فقيهي شيرازي مدير روزنامه پرچم اسلام و دكتر علي اكبر سياسي رئيس دانشگاه نيز به بازداشت شدگان پيوستند. در همان روز هيات دولت با برگزاري جلسه اضطراري فوق العاده، حزب توده را غيرقانوني اعلام كرد و تمام مراكز و كلوپ هاي حزب در تهران و شهرستان ها توسط مامورين شهرباني تصرف شد. عده زيادي از سران و اعضاي رده بالاي حزب دستگير و زنداني شدند، آيت الله كاشاني نيز بلافاصله طبق ماده پنج حكومت نظامي دستگير و به خرم آباد تبعيد شد. عده زيادي از مديران و نويسندگان نشريات در دادگاه نظامي محاكمه و محكوم شدند. دانش نوبخت مدير روزنامه سياست و سيدعلي بشارت مدير روزنامه صداي وطن هر يك به پنج سال حبس، محمود دژكام ناشر روزنامه رگبار به چهار سال زندان، فرهنگ ريمن به سه سال، سيدمحمدباقر حجازي مدير روزنامه وظيفه به دو سال، والانژاد يك سال ونيم و جهانگير بهروز به يك سال زندان محكوم شدند.

در پنجم اسفندماه نمايندگان فراكسيون هاي مجلس به دربار رفتند و با شاه ديدار كردند. شاه آنان را به تندي مورد حمله قرار داد و گفت دولت ها را شما مي آوريد و مي بريد و گلوله آن را من مي خورم، بنابراين درصدد گرفتن اختياري براي خود هستم و به دولت دستور داده ام مجلس موسسان را تشكيل دهد و اصل 48 متمم قانون اساسي را تغيير دهد و اختياراتي جهت انحلال مجلس، براي ما بگيرد! و چهار روز بعد 9 اسفند فرمان تشكيل مجلس موسسان به منظور اصلاح چند اصل از قانون اساسي و متمم آنكه اختيارات ويژه اي به شاه مي داد، صادر شد.(9)

و آن پنج گلوله، دستاويز و بهانه اي شد كه شاه مشروطه را به سوي شاه خودكامه غلتاند. پس از شليك آن گلوله ها، دوران ديكتاتوري نويني در تاريخ معاصر ايران گشوده شد كه ساليان سال خون پاك فرزندان اين آب و خاك را به زمين ريخت.

منابع:

1- شاهيد، جعفر؛ دودمان پهلوي، تاريخ و شرح حال هفتاد ساله خاندان سلطنتي، شرکت سهامي چاپ، 1328ش، ص 247.49

2- مدني، سيد جلال­الدين؛ تاريخ سياسي معاصر ايران، تهران، دفتر انتشارات اسلامي، 1361 ش، چاپ دوم، ج1، ص 175

3- حزب توده ، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، بهار 1386 ، ص 141 تا 145

4و5-همان

6- رک:مقاله: آيا انگلستان در ترور شاه نقش داشته است،مشرق‌نيوز/سه شنبه 20 آبان 1393

7- ر.ک:گفت‌و‌گو با محمد دفتري در سال 1983 در شهر پاريس، توسط حبيب لاجوردي و در چارچوب طرح «تاريخ شفاهي ايران» دانشگاه هاروارد( http://anthropology.ir)

8- فردوست، حسين؛ ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، تهران، انتشارات اطلاعات، 1373 ش، ج 1، ص 165- 167

9–مقاله :شاه در مسير خودكامگي، روزنامه شرق،سه شنبه 20 تير 1385

تنظیم: نعمت اله صاددقی