محمد ،ترکيبي از موسي و عيسي
محمد ،ترکيبي از موسي و عيسي

محمد ،ترکيبي از موسي و عيسي اوج صلابت و اوج محبوبيت شرح وتفسير عظمتي همچون پيامبراکرم (ص) بسيار سخت و بلکه محال است. دکتر علي شريعتي در يکي از سخنراني هاي خود از دريچه اي متفاوت به شرح خصوصيات و ويژگي هاي رسول گرامي اسلام پرداخته است که گوشه هايي از اين تفسيرزيبا به خوانندگان […]

محمد ،ترکيبي از موسي و عيسي

اوج صلابت و اوج محبوبيت

شرح وتفسير عظمتي همچون پيامبراکرم (ص) بسيار سخت و بلکه محال است. دکتر علي شريعتي در يکي از سخنراني هاي خود از دريچه اي متفاوت به شرح خصوصيات و ويژگي هاي رسول گرامي اسلام پرداخته است که گوشه هايي از اين تفسيرزيبا به خوانندگان گرامي تقديم مي شود:

هيچ شخصيتي در تاريخ وجود ندارد که صلابت در اوج و محبوبيت در اوج را با هم جمع کرده باشد. در يک شخصيت، اين همه عظمت،که آدم در برابرش احساس عجز و هراس مي کند و درمقابل، حالتي ديگرکه آدم در برابر مهرو محبت بي انتهايش احساس يک انس دوستانه خصوصي مي نمايد.

نظمش شگفت انگيز است.سه اتاق گلي و سقفي از برگ و درخت خرما را طوري ارگانيزه کرده ونظم داده که بزرگترين بروکراسي دنيا اين قدر دقت ندارد.

آدم گوشه مسجدش که مي نشيند، دستگاه پيامبر را تجسم مي کند. اين آدم که اين همه امپراطوري هاي عظيم روي زمين و آن دستگاه عظيم ايوان مدائن را درکمتر از ربع قرن با خاک يکسان کرد، که بوده؟ دم و دستگاهش چه قدر است؟ کساني که رفته باشند ديده اند، ستون هايي که الان داخل مسجد پيامبر حاشيه طلايي دارد خود ستون هاي زمان پيامبر است که در جاي همان ستون ها گذاشته اند. هر وقت پيامبر نمازش را مي خوانده، آنجا مي ايستاده کنار منبر، يعني هر کس هرمشکلي دارد مي تواند بيايد وبگويد. اما اين مرد يک وقت احتياج به کميسيون دارد، روساي قبايل آمده اند و
مي خواهند با او صحبت کنند، مذاکره اي که به سرنوشت اسلام مربوط است. دراين صورت به يک اتاق در بسته نمي رود! مي آيدوکنار اين ستون ديگرمي نشيند. اين جا که مي نشيند،مسلمانها هنگام ورود متوجه مي شوندکه کمسيون دارد و ديگر نبايد پهلويش بنشينند. معلوم مي شود که مهمان خارجي دارد، مذاکرات سياسي مهم دارد. مرز درست نکرده، ديوار هم درست نکرده ، اما نظمش برقرار است، ولي سادگي اش هم مشخص است.مردي که در سياست است، در مبارزه است، در کشمکشها است، در گوش دادن به درد دل مردم است، يک چنين عظمتي احتياج به تفکر، تامل، خاموشي و انزوا هم دارد. هر وقت که خودش با خودش مي خواهد تنها باشد، به ستون تجهد مي رود.آن جاکه هست، هيچکس پيشش نمي رود.خودش تک و تنها است،حتي هيئت هاي نمايندگي که مي آيند بايد صبر کنند.

شرح زندگي و سرزمين پيامبر را که آدم
مي بيند، متوجه مي شودکه پيامبر هرکجا که مي رفته است، يکي از خصوصياتش، مثل عقاب، بلند نشيني است. هرجا اطراق مي کردند و خيمه مي زدند، بايستي آن جا بلندترين نقطه را انتخاب کند، مثلا براي حج، در عرفات، منا را نگاه کنيد: جاي پيامبر در تپه خيف يعني بلندترين تپه سرزمين منابوده است. عرفات يک دشت و يک جلگه است. در يک گوشه اش، يک تپه هست که در عرفات پيامبر آن بالا رفته و اقامت داشته است. در پيش از بعثتش، در تمام کوهاي اطراف مدينه، بلندترين و مرموز ترين قله حرا است.آن جا را براي اعتکاف و تنهايي خودش انتخاب کرده است. حتي گوشه نشيني و انزواي او برخلاف روحهاي منزوي و گوشه نشين، که به سوراخ ها، زيرزمين ها و غارها مي رفته اند؛در قله، در ستيغ و در بلنداي کوه است.

يکي از خصوصيات ديگر پيامبر «عامي بودن» است. او از 5 عامل مهم مادر، پدر، مکتب و مدرسه، تمدن و زمان که در تربيت افراد نقش دارد بي بهره است.اوآزاد آزاد رشد مي کند و به استعداد فهم و پذيرش مفاهيم، معاني و ارزشهايي دست پيدا مي کندکه بشريت نمي تواند بفهمد، نمي تواند بپذيرد و نمي تواند داشته باشد.

چنين عظمتي وارد خانه مي شود: اين زن ها در قيافه پيامبر فقط يک شوهر خوب مي بينند. اين چگونه آدمي است که در بيرون، امپراطوري ها از او مي ترسند ولي وارد خانه اش که
مي شود، سراسرمهر ومحبت و عشق به خانواده وزن و فرزند است.

در کوچه ها که مي‌آيد ، براي همه بيوه ها، براي بي پناه ها و براي غريبه‌ها، که هيچ کس سلامشان نمي کند، تنها رفيق است، دست کارگري را مي گيرد، مي بوسد و جلوي سپاهش پرچم مي کند و مي گويد: اين دستي است که هرگز آتش در آن اثر نخواهد کرد!

گاه او را در صحنه‌هاي مرگ بار جنگ مي‌بينيم که از شمشيرش خون مي‌چکد و پيشاپيش يارانش که براي کشتن يا کشته شدن بي‌قراري مي‌کنند، و گاه وي را مي‌بينيم که وقتي هر روز در رهگذرش مرد يهودي از بام خانه‌اش خاکستر بر سرش مي‌ريزد و او نرم‌تر از مسيح، هرگز روي درهم نمي‌کشد و يک روز که از کنار خانه وي مي‌گذرد و از خاکستر مرد خبري نمي‌شود، مي‌پرسد رفيق ما امروز سراغ ما نيامد؟ و چون مي‌شنود که بيمار شده است به عيادتش مي‌رود.

توصيفات زيباي دکتر را با جمله اي از «برناردشاو»، نويسنده ي شهير ايرلندي به پايان
مي بريم آنجاکه مي گويد:

من زندگي اين مرد شگفتي آور را بررسي کرده وبه اين اعتقاد رسيده ام که بايد اورا نجات بخش بشريت ناميد و بر اين باورم که اگر فرصت براي مردي همانند او فراهم شودو به تنهايي حکمران دنياي جديد گردد تو فيق خواهد يافت مشکلات آن را با شيوه اي مسالمت آميز بر طرف کند.

نویسنده :رضا شیرمحمدی