ماهي موج،پرنده ي باد
ماهي موج،پرنده ي باد

ماهي موج،پرنده ي باد حتما مستحضريد که جايزه ي جلال آل احمد فقط 330سکه ي طلا بود.بخشي از آن به ابوتراب خسروي تعلق گرفت براي رماني به نام «ملکان عذاب «.داستان کوتاه زير هم از آثار قلمي ايشان است. ماهي موج،پرنده ي باد ما چند لاک پشت بوديم که در ساحل نشسته بوديم و به […]

ماهي موج،پرنده ي باد

حتما مستحضريد که جايزه ي جلال آل احمد فقط 330سکه ي طلا بود.بخشي از آن به ابوتراب خسروي تعلق گرفت براي رماني به نام «ملکان عذاب «.داستان کوتاه زير هم از آثار قلمي ايشان است.

ماهي موج،پرنده ي باد

ما چند لاک پشت بوديم که در ساحل نشسته بوديم و به درياي آبي نگاه مي کرديم.آفتاب ظهر مي تابيد و شاخ و برگ سبز درختان مي درخشيدند .نسيمي هم مي وزيد و روي امواج که بر روي هم مي لغزيدند پرسه مي زد.پرستويي سفيد -خاکستري هم اطراف شاخ و برگ درخت زيتون در ساحل پرواز مي کرد و دوباره اوج مي گرفت و بر شاخه ي درخت زيتون مي نشست.

چندين بار تا روي دريا پايين آمد و دوباره اوج گرفت.بار سوم حتي لحظاتي بر موج نشست و پرپر کرد و بالا گرفت.دفعات بعد بر سطح آب نشست و با نوک منقارش پوست آب را پاره کرد و سرو گردن در آب فرو برد ،انگار که آب سکويي باشد بر آن مي نشست و پرواز مي کرد.قطرات بر پر و بالش مي لغزيد و با بال بال زدن هايش چکه هاي آب را در هوا ميپراند .يکي از ما که سروگردن بيشتر از لاک بيرون آورده و به بازي پرستو نگاه مي کرد،پرسيد:»اين پرنده اهل آب است يا هوا؟»

من گفتم: اگر اهل آب نبود در آب چکار داشت؟

يکي ديگر که از همه مان کوچک تر بود گفت:»اگر اهل آب است که نمي تواند بي آب زندگي کند!»

لاک پشت راهنما که همه جا با ما مي آيد لبخندي زد و گفت:»چشم ازش برنداريد،همان طور نگاهش کنيداگر بدون آب هم بتواند زندگي کند از اهالي آب نخواهد بود و به آب هم محتاج نيست.دليلش هم اين که ماهي بدون آب نمي تواند زنده باشد»

ناگهان توفاني بر آب دويد و از دور به خود مي پيچيد و مي آمد.پرستو همين که بالا و پايين رفتن امواج را زير پايش حس کرد منقارش را باز کرد و ما در صداي توفاني که بود صداي جيک جيکش را شنيذديم،انگار که بازيگوشي کند و بخندد،پرپر کرد و بالهايش را بازکردوبه ستون گردباد پيچيد و بالا رفت و بر شانه ي توفان نشست.کسي پرسيد: معناي اين کار چيست؟

راهنما گفت:»شايد معنايش اين باشد که تا واقعه اي رخ ندهد ،جنس چيزهايي که درگير واقعه هستند آشکار نمي شود آن توفان واقعه اي بود که اتفاق افتاد و آن پرنده چيزي بود که ماهيت خود را آشکار کرد،چون از اهالي هوا بود بر شانه ي توفان نشست و حال آن که اگر از اهالي آب بود ،از هراس توفان مثل ماهي به دل دريا پناه مي برد»

سنگ پشتي پرسيد:»اگر چيزي از جايش بيرون رود ،چگونه مي تواند وقتي رو به جايي ندارد بي سمت و سو باشد؟!»

نوشته شده توسط : محمدطاهر گاراژیان