پايان خونين يلداي 4 عضو يک خانواده
پايان خونين يلداي 4 عضو يک خانواده

شهر در بهت قتل عام خانوادگي پايان خونين يلداي 4 عضو يک خانواده *نتايج اوليه تحقيقات و دست نوشته يافت شده در صحنه *خانواده شريفي راد که بودند؟ هر چند رسما خبرنگار نيستم ولي بدون شک يکي از معدود زمان هايي که آرزو مي کني که» کاش هيچ گاه خبر نگار نبودي» همين موقعيت ها […]

شهر در بهت قتل عام خانوادگي

پايان خونين يلداي 4 عضو يک خانواده

*نتايج اوليه تحقيقات و دست نوشته يافت شده در صحنه

*خانواده شريفي راد که بودند؟

هر چند رسما خبرنگار نيستم ولي بدون شک يکي از معدود زمان هايي که آرزو مي کني که» کاش هيچ گاه خبر نگار نبودي» همين موقعيت ها است. وقتي حادثه اي به ويژه قتل و يا قتل هايي اتفاق مي افتد به چند دليل دچار بحران مي شوي: به عنوان يک انسان متاثر مي شوي و تلاطمات روحي و رواني به سراغت مي آيد و در چگونگي پوشش خبر گير مي افتي چرا که: مخاطبان به حق مطالبه ي کامل ترين خبر را دارند؛ رعايت حال داغديدگان بويژه در محيط هاي کوچک مهم است؛ مسئولين انتظار دارند در انتقال خبر همه ي پيامدهاي سياسي، اجتماعي و امنيتي حادثه از جانب رسانه مورد توجه قرار گيرد، برخي هم متهم ات به تيتر سازي مي کنند!

با توجه به اين که «جمع نقيضين محال است» ولي در جهان توسعه نيافته، رسانه ناچار است بين خواسته ي حقِ خبرِ دقيقِ مخاطبان،رعايت احوال داغديدگان، مطالبات درست و گاه نادرست مسئولان و انگ منتقدان؛ راهي را که به اطلاع رساني درست تر مي انجامد انتخاب و عمل نمايد و اين يعني «راه رفتن بر لبه ي تيغ» خيام نامه اي ها درگذشت اعضاي خانواده ي شريفي راد را به همه ي داغديدگان به ويژه پدر و مادرهاي آنان تسليت مي گويند.

 

دو شنبه اول دي ماه نود و سه خورشيدي يکي از بهت آورترين خبرهاي سال هاي اخير در نيشابور پيچيد.در اين روز؛ خبري در شهر دهان به دهان چرخيد که روح هر انساني را آزرد و بلکه خراشيد. « چهار جسد متعلق به اعضاي يک خانواده در منزل مسکوني آنها در شهرک انديشه کشف شد.» خبرهاي تکميلي حکايت از آن دارد که «اين اجساد متعلق به يک مرد 37 ساله، يک زن 35ساله، پسر نوجوان 11ساله و دختر 8 ساله است که همگي عضو يک خانواده اند و در داخل اتاق خواب منزل به طرز مشکوکي به قتل رسيده اند. در محل کشف اجساد ميله اي آهني و يک عدد چاقوي آشپزخانه به عنوان آلت قتاله نيز بدست آمده است.» زن و شوهر قرباني اين حادثه، هر دو معلم هستند.

چگونگي کشف واقعه

خبرهاي تکميلي حکايت از آن داشت که غيبت چند روزه اعضاي اين خانواده و عدم پاسخگويي آنان به تماس هاي اطرافيان باعث نگراني آنان شده و در نتيجه مادر همسر آقاي شريفي به منزل شان مراجعه مي کند. وقتي برخلاف هميشه دخترش درب منزل را به روي او نمي گشايد، نگراني و دلواپسي مادر افزايش مي يابد و در اين شرايط او از همسايه ها کمک مي طلبد. وي با نگراني اعلام مي کند که از ديروز چند بار با خانه دخترم تماس گرفتم اما او پاسخگوي تلفن نبود. او اگر خانه را ترک مي‌کرد موضوع را به من اطلاع مي‌داد تا در جريان باشم. قرار بود ديروز براي شام به خانه من بيايند اما نيامدند. امروز هم دوباره تماس گرفتم اما باز هم پاسخگو نبود. به درخواست مادر مقتوله يکي از همسايگان از طريق پشت بام منزل مجاور وارد حياط خانه آنان، که اصطلاحا جنوبي است، مي شود و با توجه به قفل نبودن در ورودي از داخل حياط، به راحتي وارد پذيرايي شده و در ورودي خانه را به روي مهمان نگران مي گشايد. مادر با نگراني در داخل منزل شده و سراغ جگر گوشه هايش را مي گيرد که در کمال بهت و ناباوري، شايد با سخت ترين صحنه ي ممکن پس از شهادت شوهرش مواجه مي شود. او اجساد غرق در خون دختر، داماد و دو نوه اش را در اتاق خواب مي بيند. مادر عنان اختيار از کف داده و شيون و فرياد او همسايه ها را به داخل منزل مي کشاند.

حضور پليس و بررسي صحنه قتل

ساعت ده و سي و پنج دقيقه ي روز دوشنبه يکم دي ماه نود و سه، تماس تلفني يکي از شهروندان پليس را در جريان فاجعه اي قرار مي دهد که شايد هيچ واژهاي بهتر از «راز سر به مُهر» براي آن نتوان يافت. پليس به سرعت وارد عمل مي شود. ماموران کلانتري 13 به محل حادثه در شهرک انديشه اعزام شده و با هماهنگي مقام قضايي داخل منزل شده و اجساد غرق در خون را مشاهده کردند.

به گفته فرمانده انتظامي شهرستان نيشابور، با حضور بازپرس ويژه‌ي قتل و اکيپ‌هاي از دايره مبارزه با جرايم جنايي، پزشکي قانوني و تشخيص هويت پليس آگاهي در صحنه، تحقيقات جنايي آغاز شد. مراتب وقوع فاجعه به سرعت به اطلاع مقامات قضايي و پزشکي قانوني مي رسد. صحنه آن قدرتاثر آور است که ديدن آن براي بسياري سخت است. دقايقي بعد، «بازرگاني» بازپرس پرونده و دکتر بلقان آبادي، رييس پزشکي قانوني، در محل حاضر مي شوند. حضور همسايه ها و آشنايان کار مامورين را سخت نموده است. پس از انجام تشريفات قانوني و اقدامات اوليه ي پليسي اجساد به سردخانه منتقل مي شود.

شهر در بهت و شايعه

بهت آور بودن خبر فضاي شهر و افکار عمومي را به شدت تحت تاثير قرارمي دهد و بازار شايعات در نبود اطلاع رساني سريع «به ويژه در روز سه شنبه، که يک روز تعطيل است، به شدت داغ مي شود و به التهاب بيشتر دامن مي زند. «بريده شدن سر چهار نفر در داخل منزل مسکوني» و حتي گزاره هاي عجيب و غريبي مانند «جنايت داعش و سر بريدن اعضاي يک خانواده» و شايعاتي از اين قبيل به اشکال مختلف «وايبر، ايميل، پيام کوتاه و…» از طريق ابزارهاي نوين ارتباطات دست به دست مي گشت. سهمگين بودن حادثه اعضاي شوراي تامين را نيز به واکنش واداشت و جلسه ي اين شورا نيز تشکيل شد تا ابعاد گوناگون ماجرا و تبعات آن مورد بررسي قرار گيرد.

نتايج اوليه تحقيقات و دست نوشته يافت شده در صحنه

هر چند تا لحظه ي تنظيم خبر(ظهر پنج شنبه چهارم دي ماه) پزشکي قانوني و پليس نظر نهايي خود را رسما اعلام نکرده اند، اما گزارش هاي دريافتي از اين مراجع ابعادي از ماجرا را روشن مي نمايد. دکتر بلقان آبادي رييس پزشکي قانوني شهرستان، تشخيص اوليه ي خود از معاينه ي اجساد را در مورد فرزندان و مادر خانواده «مرگ بر اثر برخورد جسم سخت با ناحيه ي سر و شکستگي جمجمه» و در خصوص پدر خانواده ضربه جسم برنده به شکم و نيز «بريدگي شريان هاي گردن» را علت مرگ اعلام نمود که از زمان رخ دادن آن تا روز کشف اجساد دو روز سپري شده است. بلقان آبادي اظهار نظر نهايي در اين خصوص را به روزهاي آينده و انجام کامل آزمايش نمونه ها موکول نمود.

از نتيجه ي تلاش هاي کارآگاهان پرونده نيز به جز آن چه فرماندهي نيروي انتظامي شهرستان اعلام نموده فعلا اطلاع ديگري در دسترس نيست.

سرهنگ حسيني، رييس پليس نيشابور، پيدا شدن «دست نوشته اي» در صحنه ي قتل را مهم ترين سرنخ مي داند که مي تواند چگونگي وقوع حادثه را روشن نمايد. اين دست خط منسوب به مرحوم شريفي راد اشاره به قتل همسر و فرزندان اش و سپس خودکشي وي دارد. مقام قضايي اين دست خط را براي کارشناسي ارسال کرده است. وي در پايين نوشته اش نيز 2 امضا کرده بود. به نظر مي رسد پليس هم زمان دو فرضيه ي «وقوع جنايت و قتل» و «اختلافات خانوادگي» را مد نظر قرار داده و در پي اثبات يکي از آنهاست.

خانواده شريفي راد که بودند؟

مرحوم شريفي راد متولد 1356، کارشناس ارشد رياضيات؛ در سال 1380 با همسرش مرحومه رحمتي متولد 1358 و فارغ اتحصيل رشته ي علوم اجتماعي، ازدواج نمود که حاصل اين ازدواج دو فرزند به نام هاي امير رضا(11ساله) و هانيه(8ساله)بود. مرحوم شريفي از دبيران موفق رياضي شهرستان بود که در مقطعي در دانشگاه نيز تدريس مي کرد. وي در بين تمامي کساني که با او ارتباط داشتند جز به خوش نامي، آرامش، متانت، صبوري و قناعت شناخته شده نبود. پاي بندي به شعائر ديني، احترام به بزرگان و پدر و مادر و نيکو داشتن فرزندان و رفتار مهربانانه با آنان و احترام به همسرش از ديگر خصوصياتي اخلاقي است که يک دوست و همکاران نزديک او در موردش اتفاق نظر دارند. همسر او نيز به همين ويژگي ها شناخته مي شد. خانم رحمتي، معلم و فرزند شهيد بود. يکي از همکاران فرهنگي او به خيام نامه مي گويد که وي با وجود تعلق به خانواده ي محترم شهدا، هيچ گاه از اين جهت مطالبه ي اضافي نداشت و حتي سال ها در مناطق دور دست به خدمت پرداخت. مرحومه رحمتي در زمان حادثه در مرخصي استعلاجي به سر مي برد و احتمالا در روز حادثه از منزل خارج نشده است. رفتار مودبانه و آرامش از ويژگي هاي دو فرزند خردسال آنان بوده است که با لباس فرم مدرسه به قربانگاه برگشته بودند.

بر اساس تحقيقات خيام نامه مرحوم شريفي در روز شنبه 29 آذرماه ساعت 30/7 صبح در محل کار حاضر مي شود و تا ساعت 30/10 نيز در آنجا حضور دارد اما ظاهرا به دليل مشکلات گوارشي که سابقه ي قبلي داشته است محل کار را ترک مي نمايد. شواهد حاکي از آن است که فاجعه ي مورد نظر نيز در همان روز شنبه اتفاق افتاده است.

رضا مهرداد