“امروز ديگر نمي توان خبر را حبس کرد! “
“امروز ديگر نمي توان خبر را حبس کرد! “

  پديده هاي جامعه ي انساني و آنچه مربوط به انسان است يک وجهي نيست و از جنبه هاي گوناگون قابل نقد و بررسي هستند. خبر فاجعه ي دردناک مرگ اعضاي يک خانواده نيز از جمله مواردي است که صاحب نظران در سطح ملي بايد به بحث و گفتگو در خصوص زمينه ها،علل و عوامل،پيامدها […]

 

پديده هاي جامعه ي انساني و آنچه مربوط به انسان است يک وجهي نيست و از جنبه هاي گوناگون قابل نقد و بررسي هستند. خبر فاجعه ي دردناک مرگ اعضاي يک خانواده نيز از جمله مواردي است که صاحب نظران در سطح ملي بايد به بحث و گفتگو در خصوص زمينه ها،علل و عوامل،پيامدها ، راه هاي پيش گيري و درمان و چگونگي آموزش؛ بپردازند و رسانه ها نتيجه ي آن را به جامعه منتقل نمايند. سه گانه ي صاحب نظران، رسانه ها و مردم مي توانند با هم افزايي نقش مهمي در توانمند سازي جامعه ايفا کنند و راه را بر اين فجايع ببندند.

خيام نامه در طول دوران نه چندان طولاني انتشار خود همواره نسبت به خطر نهادينه شدن خشونت اعلام خطر کرده و متاسفانه امروز به نظر مي رسد خشونت در جامعه ي ما به يک اپيدمي خطرناک تبديل شده است و اگر امروز متوليان و صاحبان بلند گو فکري به حال آن نکنند فردا بسيار دير خواهد بود. در اين خصوص به برخي زمينه ها و عوامل گسترش خشونت در جامعه ي ايران اشاره مي نمايم.

يکم:بي توجهي به نيازها و شرايط جامعه ي در حال گذار

جامعه ي ايران؛ جامعه اي با ترکيب سني جوان و در حال گذار از جامعه ي سنتي به جامعه اي توسعه يافته است. ازمهمترين ويژگي جوامع در حال گذار؛ در هم ريختگي ارزش ها و معيارهاي حاکم بر آن جامعه است . ارزش ها و معيارهايي که در جوامع سنتي در نبود نهادهاي متمدن از جمله حاکميت قانون به کنترل و هدايت جامعه مي پردازند و از افتادن آن در دام هرج و مرج و نا امني جلوگيري مي کنند.

در جامعه ي در حال گذار ارزش هاي کنترل کننده ي سنتي ضعيف مي شوند و به نظر مي رسد اعتقادات ديني و قرائت اخلاقي و انساني از دين، در چنين جوامعي مي تواند تکيه گاه مهمي براي عبور از اين مرحله ي خطرناک باشد. اما ظاهرا جوامع اسلامي از اين پتانسيل عظيم نتوانسته اند بهره ي کافي ببرند:

الف:ظهور فرقه ها و گروه هاي افراطي با قرائت هاي خشک و بي روحِ انساني از اسلام و انتشار صحنه هاي شنيع سر بريدن افراد،نقش مهمي در ترويج خشونت داشته است. تعداد مراجعه به کليپ هاي خشونت آميز منتشر شده در فضاهاي مجازي از جانب کاربران، مي تواند علامت خطرناکي از رواج خشونت در جامعه ي ما باشد.

ب : برخي با کامل و مطلق دانستن خود و قرائت خود از متون ديني براي حذف رقيب از ميدان به انواع خشونت ها – کلامي، فيزيکي- روي آورده و آن را جانشين جدل احسن نموده اند. اگر در جوامع اسلامي از رسانه ي فراگير منبر و مسجد براي ترويج عملي اخلاق، انسانيت،گذشت و مهرباني استفاده شود و استراتژي پيامبر اسلام که” من برگزيده نشدم مگر براي ترويج اخلاق” مورد توجه عملي قرار گيرد؛ تحول بزرگي در اين جوامع به وقوع مي پيوندد که نفي خشونت و مدارا از جمله ي آنها خواهد بود.

دوم: ضعف آموزش

در جامعه ي ما آموزش براي آموزش است نه براي زندگي و خوب زندگي کردن! آموزش در کشور ما ارتباط موثري با نيازهاي فراگيران ندارد، مهارت هاي زندگي و حل مسئله را نمي آموزد و مهمتر از همه ابتر است و آموزش به عنوان يک نياز دائمي مورد توجه نيست .جامعه اي که آموزش در آن نهادينه نشده باشد به جامعه اي ضعيف و در خود مانده بدل مي شود که رشد جرم و جنايت از ويژگي هاي آن است.

با توجه به پيچيدگي هاي زندگي امروز بشر و گرفتاري هاي روحي و رواني وي، به نظر مي رسد نياز به مشورت با اشخاص متخصص و آگاه از نيازهاي ابتدايي براي پيشگيري باشد که متاسفانه در جامعه ي ما مشاوره و راهنمايي براي حل مشکلات هنوز پذيرفته نشده است. خودخوري تحت عنوان حفظ اسرار زندگي همچون خوره روح و روانمان را مي آزرد و به ناگاه همچون کوه آتش فشاني فاجعه مي آفريند.

بي توجهي به آموزش هاي عمومي به شهروندان در خصوص بحران هاي احتمالي از ديگر نکات عبرت آموز ماجرا است. واکنش افکار عمومي شهرستان به اين خبر و داغ شدن بازار شايعات تا آن جا سبب نگراني جدي مسئولين مي شود، حکايت از ضربه پذيري جامعه ي ايران در عصر ارتباطات از اين ناحيه است.تنها راه حل اين معضل ترويج فرهنگ آموزش، اطلاع رساني آزاد و شفاف و کمک به رسانه هاي داخلي براي جلب اعتماد عمومي است. تجربه ثابت کرده که امروز ديگر نمي توان خبر را حبس کرد!

سوم:فقدان آسيب شناسي علمي پرونده ها

متاسفانه در ساليان اخير تعداد پرونده هاي قتل و از جمله پرونده هاي قتل خانوادگي افزايش يافته است. به نظر مي رسد مسئولين در دستگاه قضا و نيروي انتظامي به دليل حاکميت تفکر صرف امنيتي؛   بدنبال مختومه کردن سريع پرونده ها و مجازات متهمين بود ه اند و کمتر به بحث پيشگيري توجه داشته اند، به همين سبب بين مراکز مطالعاتي، تحقيقاتي واين نهادها يا ارتباطي وجود نداشته و اگر هم وجود داشته منتج به نتيجه ي ملموسي نشده است .

مسئولين محترم توجه بفرمايند که يکي از وظايف علوم کاستن از رنج بشري است با پنهان کردن دردهاي مزمن جامعه آنها درمان نخواهند شد. روزي اين دمل هاي چرکين سر باز خواهند کرد.بياييد قبل از اين که بوي تعفن اين زخم ها آزارمان دهد به فکر درمانش باشيم. اگر پرونده ها را از نظر قضايي مختومه کرديم يادمان باشد تازه اول راهيم.

نوشته شده توسط : رضا مهرداد