کلاه پهلوي براي مردان ايراني
کلاه پهلوي براي مردان ايراني

به بهانه ششم ديماه هشتاد و ششمين سال روز تصويب تغيير لباس مردان ايراني کلاه پهلوي براي مردان ايراني در سال 1306 شمسى تمام مردان ايرانى مکلف شدند عمامه و کلاه هاي سنتي خود را با کلاه پهلوى عوض کنند. دو سال پس از آن در 1307 شمسى پوشيدن لباس هاى ايرانى (قبا، شال، عبا، […]

به بهانه ششم ديماه هشتاد و ششمين سال روز تصويب تغيير لباس مردان ايراني

کلاه پهلوي براي مردان ايراني

در سال 1306 شمسى تمام مردان ايرانى مکلف شدند عمامه و کلاه هاي سنتي خود را با کلاه پهلوى عوض کنند. دو سال پس از آن در 1307 شمسى پوشيدن لباس هاى ايرانى (قبا، شال، عبا، پوستين، عمامه و غيره) براى تمام افراد مذکر ممنوع شد و جاى آن را ترکيبى از کت و شلوار و کلاه پهلوى گرفت.

7 سال بعد يعني در 1314 شمسى ،مجلس قانون ديگرى را به تصويب رسانيد که کلاه شاپو را جايگزين کلاه پهلوى و کفش چرمى اروپايى را جايگزين انواع کفش هاى ايرانى کرد.

رضاشاه از ابتداي سلطنت وبه ويژه پس از سفرش به آنکارا وملاقات با همتاي خوددر ترکيه،مصطفي کمال پاشا(آتاترک)،به فکربرقراري تجدد و نوگرايي در ايران افتاد.ويکي ازمهم‌ترين مصاديق عيني او براي نوگرا شدن، کشف حجاب وتغيير لباس به شمارمي رفت .البته بايد گفت که طرح تغيير لباس وکشف حجاب توسط تجدد خواهاني چون تيمور تاش ونصرت الدوله فيروز به شاه توصيه شد(1)

اجراي قانون کشف حجاب لااقل در ابتدا با وجود مردم سنتي و دين دار امري بسيار غير‌ممکن بود. در اين راستا بود که رضا شاه سعي کرد قدم به قدم در اين راه گام بردارد .ابتدا در سال 1306بنا برقانوني جديد تمام مردان ايرانى مکلف شدندکه عمامه و کلاه هاي سنتي خود را با کلاه پهلوى عوض کنند.و هفت سال قبل از اجراي رسمي قانون کشف حجاب، ابتدا قانون يکسان‌سازي لباس مردان در دي ماه سال 1307 به اجرا گذاشته شد.

طرح متحدالشکل کردن لباس با روي کار آمدن مجلس هفتم 1306 ، در دستور کار مجلس قرار گرفت و در 6 دي به شرح زير به تصويب رسيد :

ماده اول: کليه اتباع ذکور ايران که بر حسب مشاغل دولتي داراي لباس مخصوص نيستند در داخله مملکت مکلف هستند که ملبس به لباس متحدالشکل بشوند و کليه مستخدمين دولت اعم از قضايي و اداري مکلف هستند در موقع اشتغال به کار دولتي به لباس مخصوص قضايي يا اداري ملبس شوند و در غير آن موقع بايد به لباس متحدالشکل ملبس گردند.

ماده دوم: طبقات هشت‌گانه ذيل از مقررات اين قانون مستثني مي‌باشند:

مجتهدين مجاز ،مراجع امور شرعيه دهات و قصبات پس از برآمدن از عهدة امتحان معينه، مفتيان اهل سنت و جماعت که از طرف دو نفر از مفتيان مسلم اهل سنت اجازه فتوي داشته باشند،پيش‌نمازان داراي‌ محراب،محدثين که از طرف دو نفر مجتهدين مجاز اجازة روايت داشته باشند،، طلاب مشتغلين به فقه و اصول که در درجه خود از عهده امتحان برآيند،مدرسين فقه و اصول و حکمت الهي وروحانيون ايراني غيرمسلم.(2)

ماده سوم: متخلفين از اين قانون در صورتي که شهرنشين باشند به جزاي نقدي از يک تا پنج تومان و يا به‌ حبس از يک تا هفت روز و در صورتي که شهرنشين نباشند به حبس از يک تا هفت روز به حکم محکمه محکوم خواهند گرديد. وجوه جرائم مأخوذه از اجراي اين ماده در هر محل توسط بلديه آنجا مخصوص تهيه لباس متحدالشکل براي مساکين آن محل خواهد بود. ( 3)

در نظامنامه‌اي که براي اين قانون تنظيم شده بود درخصوص تعريف لباس اتحاد‌الشکل و ويژگي‌هاي آن اين گونه توضيح داده شده بود.: «لباس متحدالشکل که موسوم به لباس پهلوي خواهد بود، عبارت است از کلاه پهلوي و اقسام لباس کوتاه اعم از نيم تنه(يقه عربي و يقه برگردان)، پيراهن و غيره و شلوار اعم از بلند يا کوتاه يا مچ پيچدار»، بستن شال ممنوع بود، اما استفاده از پالتو و بالاپوش‌هاي ديگر در زمستان بدون اشکال است. کلاه پهلوي نمي‌بايست علامت خاصي داشته باشد ضمن اين که بر سر گذاشتن کلاه با رنگ‌هاي زننده ممنوع اعلام شد.(4)

 

 

کلاه شاپو به جاي کلاه پهلوي

پس از سفر رضا شاه به ترکيه به دعوت آتاتورک در سال 1313. وي که در برابر همتاي ترکيه‌اي خود، علاوه بر رقابت، نوعي الگوپذيري داشت با ديدن تفاوت‌هاي ميان لباس ايرانيان و ترک‌ها بار ديگر مقررات پوشش لباس براي مردان را تغيير داد و جامعه که تازه چند صباحي بود کلاه پهلوي را پذيرفته بود وادار به گذاشتن کلاه شاپو کرد. در اين تغيير، هم مقررات سخت‌تر شد و هم استثنائات کمتر، تا حدي که براي علما تنها مکان فعاليتشان محدوده پوشش غيرمتحد يعني لباس روحانيت بود.

برنامههاي دولت جهت اجرايي شدن قانون اتحادالشکل

قانون يکسان‌سازي لباس ابتدا در بين کارکنان ادارات دولتي به اجرا درآمد. آنها بايد در غير‌ساعات اداري نيز از لباس متحدالشکل شامل لباس و کلاه استفاده كنند. تمرد آنها از اين دستور به تحت تعقيب قرار گرفتن و انفصال آنها از ادامه خدمت منتهي مي‌شد.(5)

در مکاتبه‌اي که از سوي کريم وزيري حاکم گروس با وزارت داخله در تاريخ 5شهريور 1306ش درخصوص استفاده از لباس اتحاد‌الشکل صورت گرفته است، ضمن اطاعت از قانون فوق‌الذکر اين طور آمده که؛ به تمامي مامورين و مستخدمين که تحت رياست و تابع حوزه حکومتي هستند دستور لازم داده شده و همگي مطيع هستند.(6) حکومت يزد هم در جوابيه وزارت داخله مبني بر تغيير لباس فعلي و تبديل نيم تنه و شلوار و کلاه پهلوي در تاريخ 1306 اعلام مي‌کند که خود او و ساير مستخدمين لباس خود را به آنچه مدنظر حکومت بوده تبديل کرده‌اند و در ضمن دستورالعمل دولت را به ساير ادارات و دواير دولتي که زير نظر او است هم ابلاغ کرده است.(7)

در راستاي اجرايي کردن اين قانون در بين روحانيون، رژيم پوشيدن لباس روحانيت را مشروط به گذراندن امتحان کرد. برگزاري امتحان از طلاب، آنها را با مشکلات عديده‌اي روبه‌رو كرد. اين مشکلات با گذشت زمان بيشتر هم شد؛ چرا که تبصره‌‌هايي به قانون اوليه مصوب شده لباس متحد‌الشکل افزوده شد که محدوديت‌ها و فشارها را افزايش مي‌داد، به عنوان مثال وزارت داخله طي نامه‌اي به مجلس شوراي ملي خواستار لغو ماده پنجم و ششم «قانون متحد‌الشکل نمودن البسه» شد. طبق اين دو ماده محدثين مي‌توانستند تنها با گرفتن اجازه روايت از دو نفر مجتهد، از پوشيدن لباس يکسان معاف شوند. طلاب هم که مشغول تحصيل فقه و اصول بودند مي‌توانستند با استمرار به تحصيل و موفقيت در امتحانات خود ملبس به لباس روحانيت گردند. اما طبق مواد جديدي که از سوي وزارت داخله به نظامنامه اوليه الحاق شد، محدثين هم بايد از طرف وزارت معارف تصديق نامه دريافت مي‌کردند و طلاب مشغول به تحصيل در فقه و اصول پس از امتحان و به دست آوردن تصديق‌نامه از سوي وزارت معارف حق داشتند تقاضاي جواز لباس نمايند(8) بنابر دستورالعملي که از سوي همايون سياح(وزير داخله) در سيزدهم خرداد ماه1315 براي ايالت خراسان ارسال شد، ائمه جماعاتي که داراي محراب در يکي از مساجد بوده و همواره به اقامه نمازهاي جماعت مي‌پرداختند، بايد ابتدا از سوي شهرباني محل هم تاييد مي‌شدند تا به آنها جواز پوشيدن لباس داده شود. محدثيني هم که از قبل داراي جواز لباس بودند يا به تازگي اجازه روايت به دست آورده بودند هم بايد صلاحيت شان از سوي اداره معارف مورد تاييد قرار مي‌گرفت، اما آن‌دسته از محدثين که جواز آنها از سوي کميسيون تجديد نظر صادر شده بود هم مجددا بايد جوازهاي خود را جهت تاييد به اداره معارف عودت دهند تا مجددا مورد رسيدگي قرار گيرد.

اهداف تغيير لباس وکلاه و

واکنشها به آن

در اين دوره علاوه بر تبليغات موجود که مردم را به پذيرش اين قانون تشويق مي‌کرد، وجود و تصويب قوانين ديگر نيز از عکس‌العمل مردم مي‌کاهيد. از جمله اين قوانين، همزماني اجراي قانون متحدالشکل شدن با قوانين نظام وظيفه عمومي بود. در نتيجه اگر هم در اين دوران شاهد اعتراضي بوديم بيشتر به قانون نظام وظيفه بود تا متحدالشکل شدن لباس. با اين وجود مخالفان در اقصي نقاط کشور و حتي در خود دربار نيز جسته و گريخته فعاليت مي‌کردند؛ حتي محمدعلي فروغي که در آن زمان سفير ايران در آنکارا بود نيز با اين اجبار مخالفت کرد.

مساله تغيير کلاه ولباس با مخالفت بسيار همراه شد، اما رژيم با تبليغات رواني گسترده، متحدالشکل كردن لباس را باعث اتحاد قلبي عموم افراد جامعه، رفع اختلافات و تشتت بين مردم و کاستن از مخارج تهيه لباس و پوششي که مانع از کار نباشد معرفي و ‌وانمود کرد که پوشيدن لباس‌هاي متنوع باعث استهزا و تمسخر ديگران خواهد شد.

نکته‌اي که مخبرالسلطنه دقيقا در خاطراتش پس از تبديل کلاه پهلوي به کلاه شاپو به آن اشاره کرده است. «در ملاقات روزي شاه کلاه مرا برداشت و گفت حالا اين [کلاه شاپو] چطور است؟ گفتم في‌الجمله از آفتاب و باران حفظ مي‌کند، اما آن کلاه که داشتيم اسمش بهتر بود. آشفته چند قدمي حرکت فرمودند، گفتند آخر من مي‌خواهم همرنگ شويم که ما را مسخره نکننددر دلم گفتم زيرکلاه است که مسخره مي‌کنند.(9)

البته بايد اذعان داشت که طرح تغيير کلاه و لباس، با شعارهاي باستان ستايي و مليت گرايي رضاشاه در تضاد بود و مردم را به اجبار، از لباس سنتي خود بازمي داشت ، پيتر آوري ضمن بررسي اين موضوع نوشته است : پوشيدن لباس به شيوه اروپايي که با مقررات اجباري، به شدت اجرا مي شد، باعث از ميان رفتن سليقه خوب ايرانيان در پوشيدن لباس مي شد.(10)

بستنشيني در مسجد گوهرشاد

تصور موجود در ميان علما که تغيير لباس را موجي ضد ديني مي‌پنداشتند، تحرکاتي در برخي نقاط ايران پيش آمد؛ در مشهد اين اعتراضات به رهبري آقاحسين قمي آغاز شد و به دليل بي‌توجهي به خواست آن‌ها، قمي براي گفت‌وگو با شاه به تهران آمد؛ اما در آنجا نيز با بي‌محلي مسوولان روبه‌رو شد و در نتيجه بدون بازگشت به مشهد به نجف رفت. اين رفتار شعله اعتراضات بعدي را روشن کرد؛ پس از او بهلول، از علماي مشهد در مسجد گوهرشاد به مخالف با اين روند پرداخت .به گونه‌اي که در تابستان‌‌ سال 1314(6 ماه قبل ازاجراي کشف حجاب زنان). اين واقعه که در برخي کتب به اشتباه پس از دستور کشف حجاب دانسته شده است، مردم بسياري را از روستا‌ها و شهرهاي اطراف، براي حمايت از متحصنين به مشهد کشاند. درحالي که متحصنين در صحن حرم همه بر اين باور بودند که نيروهاي امنيتي حرمت حرم را نگاه مي‌دارند. اما در برابر خيل ناباوري‌ها، نيروهاي نظامي در 20 تير با ورود به مسجد و صحن حرم بر زائرين و متحصنين آتش گشودند و بسياري را کشتند.

1-ر.ک خاطرات صدرالاشراف.ص291

2-رک:نگاهي به ادوارمجالس قانونگذاري دردوران مشروظيت،نگارش يونس مرواريدج2ص76

3- واقعه کشف حجاب؛ اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب در عصر رضاخان، صص14 و 15

4-همان،ص15

5- آرشيو سازمان اسناد ملي، اسناد وزارت کشور، شماره پاکت 2900008541

  1. واقعه کشف حجاب؛ اسناد منتشر نشده از واقعه کشف حجاب در عصر رضاخان، ص8

7- همان، ص10

8-سياست و لباس (گزيده اسناد متحدالشکل شدن البسه 1307 ـ 1318)، صص 8 و 9

9-خاطرات وخطرات،مخبرالسلطنه ص407

10-پيترآوري،تاريخ معاصرايران ج 2، ص 71)

11-براي وقايع مربوط به واقعه گوهرشاد ر.ک قيام گوهر شاد،سينا واحد

تنظیم : نعمت اله صادقی