بازسازي سرقت، بازسازي اعدام
بازسازي سرقت، بازسازي اعدام

بازسازي سرقت، بازسازي اعدام   «از قوه قضاييه مي خواهيم که متهمان به سرقت ازطلافروشي نيشابور را اعدام نموده و اين حکم در محل سرقت اجرا شود.»… نه! نترسيد! درست است که اينجا ستون آزاد است و ما در همه جا و در همه امور دخالت مي کنيم اما نه آن قدر که حکم اعدام […]

بازسازي سرقت، بازسازي اعدام

 

  1. «از قوه قضاييه مي خواهيم که متهمان به سرقت ازطلافروشي نيشابور را اعدام نموده و اين حکم در محل سرقت اجرا شود.»… نه! نترسيد! درست است که اينجا ستون آزاد است و ما در همه جا و در همه امور دخالت مي کنيم اما نه آن قدر که حکم اعدام هم صادر کنيم. اين سخنانِ دادستان نيشابور بود که در صحنه ي بازسازي ماجراي سرقت در خيابان امام و در جمع خبرنگاران گفته بود. ما اما در ستون آزاد از زاويه ي ديگري به ماجرا نگاه مي کنيم. بگذاريد داستاني را برايتان به نقل از يکي از دوستان که در همين نيشابور خودمان تا چندي قبل مشغول معلمي بود تعريف کنم. ايشان در سال هاي آخر خدمتش در يکي از مدارس حاشيه نشين، يک روز از دانش آموزان مي شنود که فلان دانش آموزِ کلاس چهارم دبستان با خودش ماده مخدر شيشه به مدرسه آورده! پي گير ماجرا مي شود و بعد از اين که کيف دانش آموز مورد نظر را بازرسي مي کند بسته اي پلاستيکي کوچک حاوي ماده اي سفيدرنگ پيدا مي کند که دور آن نخ بسته شده است. به سادگي مشخص مي شود که آن بسته چيزي نيست جز شکر! با پرس و جو از دانش آموز و خانواده اش مشخص مي شود که پدر دانش آموز، معتاد و در کار توزيع مواد مخدر است. اين دانش آموز هم که بارها شاهد صحنه ي بده بستان هاي پدرش و مشتريان بوده، پا جاي پدر گذاشته و لابد مي خواسته صحنه ي جرم را بازسازي کند! حالا پرسش اين است که اگر فردا اين دانش آموز در صحنه ي واقعي اجتماع دست به توزيع مواد مخدر زد آيا حکم اعدام، منصفانه است؟ اجتماع براي او چه کرده است که حالا مي خواهد از او انتقام بگيرد؟ فکر مي کنيد وقتي خبر اين ماجرا به مسئولان آموزش و پرورش رسيد بلافاصله گروهي را مامور رسيدگي به اين ماجرا کردند و دانش آموز را به کانون اصلاح و تربيت فرستادند؟ خير، در آن جا يک خرج اضافي روي دوش دولت مي گذاشت. به حال خودش رها شد و اگر فردا خلافکار شد خب اعدامش مي کنند. چهار متر طناب اعدام که خرج ندارد.
  2. نه سارقان طلافروشي را مي شناسم و نه از وضع خانوادگي شان خبر دارم. در خبرها خواندم که متهمان اصلي 20 و 22 سال سن دارند و جسته گريخته شنيدم که عامل اصلي سرقت، اوضاع مالي خوبي هم داشته است. آيا مسئولان محترم قوه قضاييه به تاثير وَن هاي خوش آب و رنگ در خيابان هاي نيشابور که رويش نوشته «اورژانس اجتماعي» در پيشگيري از جرم توجه داشته و يا دارند؟ آيا يک تيم روانشناس دارند که به سراغ متهمان رفته و به ريشه يابي ماجرا بپردازند که چرا يک جوان 20 ساله چنين نقشه اي بکشد و اين گونه با به خطر انداختن جان خود به دنبال ثروت باد آورده باشد؟ يا مثلا پيگيري کنند که سرقت موفقيت آميز مشابهي که چند سال پيش در همين نيشابور رخ داد و هنوز هم از دستگيري سارقان خبري نيست چقدر در تشويق اين جوانان موثر بوده است؟ و اين که هر روز از گوشه و کنار اين مملکت، خبر دزدي و اختلاس هاي ميلياردي مي رسد و آب هم از آب تکان نمي خورد چقدر بر روح و روان مردم تاثير دارد و ديدن آقا زادگاني که يک شبه ميلياردر مي شوند چقدر باعث تشويق جوانان به جستجوي يافتن ميانبري براي پيمودن ره صدساله مي شود؟
  3. بله تا رسيدن به جامعه اي خوب نمي توان دست روي دست گذاشت و مجرمان را به حال خود رها کرد اما دولت بايد هزينه کم کاري هاي خودش را بپردازد. اعدام، ساده ترين کار و رفع تکليف است. شايد حبس ابد و يا زندانِ طولاني مدت گزينه ي بهتري باشد تا چنين افرادي به عنوان بيماران اجتماع، هميشه جلوي چشم مردم و مسئولان باشند و بدانند تا زماني که ريشه ي اصلي بيماري درمان نشود باز هم افرادي آلوده ي آن مي شوند. بودجه ي امسال دولت را ببينيد! چرا سهم پيشگيري و مبارزه با اعتياد در مقايسه با بودجه برخي نهادهاي خاص اينقدر پايين است؟ مگر اعتياد، خود عامل بسياري از مفاسد ديگر نيست؟ آيا اعدام اين سارقان خرده پا، زشتي هاي اجتماع را زيبا مي کند!؟