آگوستين قديس
آگوستين قديس

آگوستين قديس مارکوس اورليوس آگوستين معروف به سنت آگوستين به سال 354 ميلادي در تاگاست ، الجزاير کنوني متولد شد ، وي از قوم بربر در شمال آفريقا بود پدرش شخصي بي ايمان و مادرش مونيکا يک مسيحي معتقد ، او اولين فيلسوف مسيحي قرون وسطا است . ( قرون وسطا به معني دوره وسط […]

آگوستين قديس

مارکوس اورليوس آگوستين معروف به سنت آگوستين به سال 354 ميلادي در تاگاست ، الجزاير کنوني متولد شد ، وي از قوم بربر در شمال آفريقا بود پدرش شخصي بي ايمان و مادرش مونيکا يک مسيحي معتقد ، او اولين فيلسوف مسيحي قرون وسطا است . ( قرون وسطا به معني دوره وسط دو عصر قبل و بعد ازخود يعني دوره باستان و دوره رسانس است . )

قرون وسطا که هزار سال به طول انجاميد ، فيلسوفان زيادي پديد آمدند ، که يکي از برجسته ترين آنها آگوستين بود ، از ويژگي بارز فيلسوفان آن دوره اين بود که همگي از صميم قلب به دين مسيحيت ايمان داشتند ، آنها معتقد بودند که پدران کليسا ، يعني همان کشيشان مسيحي ، نماينده خدا در اين دنيا هستند و هيچ کس حق ندارد ، روي حرف آنها حرفي بزند . اگر کسي هم چنين خطايي مرتکب مي شد ، سزايش مرگ بود .

آگوستين معاصر بهرام گور ، پادشاه ساساني بود، در طفوليت و جواني در آموزشگاهي به تحصيل پرداخت که دروسش سنگين و معلمانش سخت گير بودند ، پس از آن به شهر کارتاژ رفت آنجا غرق در لذات دنيوي گرديد و قسمت اعظم اوقات خود را صرف لهو و لعب مي کرد در اين زمان جذب مذهب مانوي شد ، شايد به دليل وجود ثنويت اين مذهب که علاج مناسبي براي دردهاي ذهني او بود و از روحيه خلقي – دو قطبي او ناشي شده بود شايد گرايش وي به مانويت از عذاب وجدان او به خاطر ارتکاب گناهان ، مسکني قوي به حساب مي آمد ، اين آگوستين نيست که گناه مي کند بلکه سرچشمه گناه از طبيعت تاريک است . آرا و نظرات او که مکررا به نبرد خير و شر اشاره دارد ، يادگار همين دوران است .

سرانجام آگوستين با ذهني شکاک نسبت به مانويان به روم رفت ، در آن زمان روم مرکز امپراطوري نبود و شهر ميلان به عنوان پايتخت امپراطوري به شمار مي رفت امپراطور عظيم روم در حال فرو پاشي بود و آمبروز اسقف قدرتمند روم بود . در يکي از جلسات خطابه آمبروز آگوستين متحول شد و دريافت که پيش داوريهايش در مورد مسيحيت زياد صحيح نبوده است ولي با اين تغيير همچنان بخشي از تفکراتش در گرو انديشه مانوي بود .

آگوستين پس از اين تغيير تحت فشارهاي شديدروحي قرار گرفت ، اعتقادات مانوي وي را تنها گذاشته بودند ، هنوز مسيحي نشده بود و پاسخگويي به سئوالات دردآور او در مورد امکان وجود بدي بي پاسخ مانده بود تا اينکه با آثار و نوشته هاي فلوطين آشنا شد . آثار فلوطين که از نو افلاطونيان بود توانست نظر آگوستين را به خود جلب کند . آگوستين که با مکتب نو افلاطوني آشنا شده بود ، مسيحيت را خويشاوند روح خود يافت ! او تا آنجا پيش رفت که مي گويند آگوستين افلاطون را مسيحي کرده است.

آگوستين در اوج بهم ريختگي کامل رواني به گوشه اي در باغي پناه برد و زير درخت انجير از شدت يآس به گريه و زاري افتاد ، ناگهان از خانه مجاور صدايي کودکانه به گوشش رسيد که مي گفت : « نه طغيان و مستي ، نه هرزگي و ناپاکي ، نه ستيزه و حسادت ، بلکه از سرورتان عيسي مسيح پيروي کنيد و وقت خود را صرف انديشيدن به جسم و برآوردن شهوتهاي آن نکنيد .» وي با تصور اينکه اين ندايي از جانب عالم بالا بوده مسيحي مي شود و به خانه باز مي گردد به مادر خود مي گويد ، که مسيحي شده است .مونيکا مادرش در پوست خود نمي گنجد و سرانجام به آرزوي ديرين خويش دست مي يابد .

آگوستين به تبليغ دين مسيح مي پردازد و همرا مريدانش جامعه برادري مسيحي را تشکيل مي دهد و به تاگاست زادگاهش باز مي گردد ، بيشتر وقت آگوستين صرف مطالعه و نوشتن مي شود، عشق دروني وي به مکتب نوافلاطوني که پايه گرويدن وي به مسيحيت بود او را برآن داشت که آراء نوافلاطوني را با آموزه هاي مسيحيت درآميزد و ثمره اين تلاش ، هماهنگ سازي مکتب نوافلاطوني و آموزشهاي انجيلي بود .

تلاشهاي فراوان آگوستين در ترويج دين مسيحيت و خارج کردن مسيحيت از بعد فردي به مدني شدن ، باعث شکل گيري سنت مسيحيت غربي ( کاتوليک و پروتستان ) مي شود کتاب معروف « شهر خدا « که تاکيد بر جامعه مسيحيت دارد حکايت از فعاليت او در جهت مدني کردن و رنگ فلسفي دادن به مسيحيت است او از نظريه پردازان بزرگ مسيحي در باب تثليث است که رساله اعترافات او به تبيين اعتقادي تثليث مي پردازد .

بدون شک مي توان آگوستين را فيلسوفي اشراقي دانست زيرا اعتقاد دارد عقل پديده اي اشراقيست که از سوي خداوند بر انسان نازل مي شود و خدا تنها و تنها از طريق عقل اشراقي مورد شناخت قرار مي گيرد و هرگز خدا را نمي توان با عقل محدود و جزئي شناخت .

انديشه هاي سياسي آگوستين

آگوستين به جهان به شکل ثنوي و يا مانوي نگاه مي کند ، او ملت ها را در طول تاريخ به دو قطب شهر خدا و شهر دنيا تقسيم مي کند مردم شهر خدا کساني هستند که مرکزيت آنها همان اورشليم يعني زادگاه عيسي مسيح است . اينان مردمي خداييند که به توحيد اعتقاد دارند و به خدا عشق مي ورزند و نقطه مقابل شهر دنيا قرار دارد که مرکزيت آن شهر بابلاست و اين امر به خاطر فساد و فحشايي است که در بابل آن زمان رايج بوده است و افراد آن مشرک هستند . نکته قابل توجه در نظريات آگوستين اين است که اعتقاد دارد افرادي هستند که به ظاهر در شهر دنيا هستند ولي در واقع در شهر خدا زندگي مي کنند و بلعکس مردمي که به ظاهر در شهر خدا زندگي مي کنند در باطن شهروندان شهر دنيا هستند .

سنت آگوستن ، قانون مدينه زميني را وضعي مي داند ولي معتقد است که اين قانون همواره تابع زمان و مکان است ، بايد اساسي طبيعي داشته باشد . وي بسياري از اصول رايج زمان مانند : دولت ، مالکيت و بردگي را پذيرفته است و براي هر يک از اين امور و نظاير آن علت ديني در نظر گرفته است . به نظر او نوع دوستي به عدالت اجتماعي بستگي دارد و خودخواهي نتيجه ظلم و اختلافات طبقاتي است ، او دولت را بازوي زميني کليسا مي داند و مي گويد فرد تا زماني بايد از دولت اطاعت کند که دستورات آن مخالف مذهب نباشد در غير اينصورت سرپيچي از اطاعت بر افراد واجب است .

آثارزيادي را براي او شمرده اند که بعضي او را صاحب 240 کتاب و رسانه مي دانند که اغلب آنها مفقود شده اند و بيشتر آثارش در دفاع از مسيحيت است از مهمترين آثار به جاي مانده او مي توان از : رساله اي پولس ، شهر خدا ، در باب تثليث ، اعترافات و مراجعات نام برد . آگوستين به سال 430 ميلادي در شهر هيپو با هفتاد و شش سال سن و زمان محاصره شهر توسط واندالها در گذشت . اکثر مردم آن روز وي را موقع مرگ قديس مي دانستند اما اعطاي نشان قديس به او در پايان هزاره اول ميلادي صورت گرفت .

نویسنده :دکتر مصطفی بلوکی