پرستش حاکمان
پرستش حاکمان

پرستش حاکمان مردمان به لحاظ سنتي حاکم پرستند،چون درنگاه سنتي حاکمان را نمايندگان خدا برزمين ميدانند حتي اگر آن مقام عالي، يک حاکم ستمگر، ظالم ،،فاسد وپايمال کننده ي حقوق شهروندي مردمان بوده باشد.نگاهي کوتاه به رفتار سنتي انسان ها در کشورهاي گوناگون بيانگر اين موضوع بوده؛ وکشور ايران جدا ازاين جريان نيست. جالب آنکه […]

پرستش حاکمان

مردمان به لحاظ سنتي حاکم پرستند،چون درنگاه سنتي حاکمان را نمايندگان خدا برزمين ميدانند حتي اگر آن مقام عالي، يک حاکم ستمگر، ظالم ،،فاسد وپايمال کننده ي حقوق شهروندي مردمان بوده باشد.نگاهي کوتاه به رفتار سنتي انسان ها در کشورهاي گوناگون بيانگر اين موضوع بوده؛ وکشور ايران جدا ازاين جريان نيست. جالب آنکه در آموزهاي بزرگان اخلاق و دين،اين عمل نکوهش شده است.

اين روزها که احساس شورحسيني (اي کاش بجاي ازدياد شور حسيني، شعور حسيني داشته باشيم) در ما تبلور بيشتري يافته؛ لازم مي آيد به فلسفه ي قيام حسين بي علي نظري بيفکنيم و از حرکت آن آزاد مرد،توشه اي براي خود ذخيره نماييم چرا که حسين بن علي بجاي پرستش و چاپلوسي حاکم، او را نقد کرد و در مقابل منکري بزرگ ، که يک حکومت ظالم، فاسد و متظاهر به دين بود ايستاد؛ اين بود درس بزرگ حسين بن علي.

پرستش و ارادت به حاکمان تا آنجا در ايران ريشه دار و عميق است که القابي همچون ظلل الله (سايه خدا)، سيدالسلطان ، قبله ي عالم ، حضرت جنت مکان و … را براي حاکمان پيشکش کرده و ميکنيم. در اين سطور نگاهي به مراسم خاکسپاري پادشاهي چون ناصرالدين شاه قاجار افکنده (نيازي به گفتن اوصافش نيست) که نشان دهنده ي اين ارادت وپرستش حتي نسبت به چنين فرديست ، تا جايي که ما مردم او را» شاهنشاه شهيد سعيد»! خوانده و قاتل و ضاربش را کافر ، ضد دين، اجنبي و فتنه انگيز قلمداد نموديم.

بخشي از مراسم خاکسپاري ناصرالدين شاه قاجار را به روايت ميرزا غلامحسين خان افضل الملک، از کتاب «افضل التواريخ» را نقل کرده تا نشان دهيم حاکم پرستي يعني چه؟ :

«… در سال گذشته يعني هزار سيصد و سيزده هجري ، که شهادت وتير خوردن شاهنشاه شهيد، ظلل الله و انارالله برهانه در هفدهم ذي القعده در حرم مطهر حضرت عبد العظيم،که در يک فرسنگ و نيم تهران است وقوع يافته بود؛ جناب مستطاب ميرزا علي اصغرخان صدر اعظم، نعش آن مرحوم مغفور را در کالسکه نهاده، به هيأت شخصي زنده نشانده و عينک بر چشم هاي او زده و خود در پهلوي او نشسته و در کمال احتشام وارد تهران کرد و به سراي بيت عظما برد. اهل شهر که هيأت شاهانه را در کالسکه نشسته ديدند، گمان کردند که شاهنشاه شهيد تيري خورده ولي کارگر نشده ، منتها جراحتي دارند؛درمان شده و بهبودي حاصل مي شود. مردم در کمال آرامش به شاه پرستي و دعا گويي حضرتش مشغول بودند.»

اين فضاي فکري جامعه مردم ايرانست که با وجود مشاهده ي مستقيم اصابت گلوله و بر زمين افتادن حاکم؛ و آن همه ناملايمات و استبدا د رأي ، هنوز به دعاگويي وجود حاکم مي پردازند. جنازه ي ناصرالدين شاه، بعد از تير خوردن و کشته شدن به مدت يک سال بطور موقت در تکيه ي دولت که وصل عمارات و سراي سلطنتي بود نگهداري شد تا مزار وي در حرم عبد العظيم آماده گردد. در مدت اين يک سال جمعي از قاريان و روحانيون روز و شب بر سر مزار موقت ناصرالدين شاه قرآن تلاوت مي نمودند. بعد از گذشت يک سال ، جنازه را براي دفن به حرم عبدالعظيم منتقل کردند؛ البته با تشريفات ويژه ي مقام عالي سلطنت.

«… نعش مبارک را با تشريفات و تعظيمات دولتي حمل و به زاويه مقدسه حضرت عبدالعظيم نمودند . اهل لشکر و کشور و وزراء و امراء و شاهزادگان و علماء عظام و سفرا هر يک حاضر شده ، به تشييع جنازه آمدند. بندگان اقدس همايوني هم از عقب نعش، از در باب همايون ، بيرون تشريف آورده ، نسبت به علماء اعلام بذل تفقد فرموده و پياده قصد رفتن به حرم حضرت عبدالعظيم نمودند. علماء بزرگ تا آخر خيابان باب همايون تا اول ميدان توپخانه پياده مشايعت نمودند. تمام اهالي شهر، بلا استثناء، مگر معدودي، از مرد و زن و خرد و بزرگ ، از درب ميدان توپخانه تا قريه حضرت عبدالعظيم که يک فرسنگ و نيم ، راه است ، همه جا در دو طرف خيابان و کوچه ها و بالاي بام ها و بالاخانه ها و غرفه ها و روزنه ها، از کنار خيابان خارج شهر و دامن صحرا ، پشت در پشت ايستاده، تمام بدون استثناء به حالت گريه و اندوه بودند و بعضي به سر وسينه مي زدند. چنان هنگامه يي بر پا شد که سنگ جماد به حالت ناله و فرياد مي آمد. بي اختيار زن و بچه گريه مي کردند.»

اين بخش کوچکي از رفتار شناسي مردم ايران در مقابل حاکمان حتي فاسد و مستبد است. ناصرالدين شاهي که در مقابل اصلاحات امير کبير ايستاد؛ سرعت پيشرفت ايران را با استبداد خود، کند نمود. تمام تلاش خود براي سرکوب جنبش تنباکو بکار بست و … .

منابع: افضل التواريخ تاليف ميرزا غلامحسين خان افضل الملک.

روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه.

منتظم ناصري تاليف محمدحسن خان اعتمادالسلطنه.

جواد حسینی