زخم نوکیسه گان بر دل مردم از دیدگاه جامعه شناختی سیاسی،  تهدیداتی که ثبات کشورها را به چالش می کشند؛ می توان به عوامل خارجی و داخلی تقسیم نمود. تحمیل جنگ و یا تهدید و تحریم، جزو عواملی اند که خارج از مرزها موجب به هم خوردن تعادل یک جامعه می شوند. از داخل […]

 

زخم نوکیسه گان بر دل مردم

از دیدگاه جامعه شناختی سیاسی،  تهدیداتی که ثبات کشورها را به چالش می کشند؛ می توان به عوامل خارجی و داخلی تقسیم نمود. تحمیل جنگ و یا تهدید و تحریم، جزو عواملی اند که خارج از مرزها موجب به هم خوردن تعادل یک جامعه می شوند. از داخل وفادار نبودن مردم و حاکمیت به پیمان اجتماعی یا قانون اساسی و در نتیجه انحراف و کجروی در کنار پیدایش گروه هایی (قومی، مذهبی و …) که منافع گروهی شان را بر منافع ملی ترجیح می دهند، امواجی هستند که تعادل کشتی جامعه را به هم می زنند. هر چه قانون گریزی و منفعت جویی بیشتر باشد امواج سهمگین تر خواهند بود. بین عوامل خارجی و داخلی، دومی مهمتر است. زیرا هر چه مردم یک جامعه به قوانین اجتماعی و منافع ملی وفادار تر باشند، چون مشت نسبت به انگشت، انسجام و یگانگی بیشتری داشته و هیچ تهدید خارجی نمی تواند در آنها نفوذ کرد و ثبات شان را به هم بزند.

گفته می شود مشکلات اقتصادی و معیشتی از علل اعتراضات  اخیر بوده است. اقتصاد هر جامعه ای حول محور ثروت و نحوه ی توزیع آن بین مردم شکل می گیرد. ارزش ثروت به فرد این امکان را می دهد که با مبادله ی آن از خدمات و کارهای دیگران استفاده کند. ثروت عبارت است از پاداشی که در ازای انجام کار یا خدمتی در اختیار افراد جامعه گذاشته می شود. علاوه براین طبق قواعد مورد توافق اعضای جامعه، ثروت می تواند به صورت ارث یا هدیه از فردی به دیگری منتقل شود. در بیشتر جوامع ثروتی که از طریق کار یا ارائه ی خدمات مهم به دست می آید بهترین نوع پاداش است.

در غالب کشورها، کار آفرینان و کسانی که با خلاقیت به ثروت دست یافته اند بیشترین میزان ثروت را به خود اختصاص می دهند. در این کشورها مردم و جوانان وقتی می بینند صاحبان چنین مشاغلی از بهترین امکانات اجتماع مانند، ماشین های گران قیمت، ویلاهای بزرگ و …، استفاده می کنند به هیچ وجه احساس بی عدالتی نمی کنند. بلکه آنها را الگو قرار داده و تلاش می کنند تا با خلاقیت و کار آفرینی، ضمن ارائه ی خدمت به هم نوعان خود، چنین جایگاهی به دست آورند. هرچند ثروتمندانی که سرمایه ی خود را از راه درست به دست آورده اند، لزومی نمی بینند آنچه دارند را به رخ فقیر مردم می کشند. آنها سعی می کنند با تامین هزینه های کارهای عام المنفعه در جهان به پیشرفت انسانیت کمک کنند. بیل گیتس، ثروتمند ترین فرد روی زمین و صاحب شرکت مایکروسافت، تا کنون 50 میلیارد دلار از ثروت خود را وقف انجمن های خیریه کرده و وعده داده که تا پایان عمر 90 درصد از ثروت خود را در این راه خرج کند.

اما وقتی نحوه ی توزیع مزیت ثروت بین اعضای جامعه تابع قوانین پذیرفته شده نباشد، احساس نارضایتی شکل می گیرد. متاسفانه در بعضی اوقات افراد برای دست یابی به ثروت، مسیرهایی خارج از قواعد پذیرفته شده ی جامعه را طی می کنند. به ویژه این معضل زمانی شکل می گیرد که نظام سیاسی به منابع ثروت دسترسی داشته و سیاستمداران بر چگونگی توزیع آن تاثیر می گذارند. کارشناسان معتقدند که در این وضعیت اگر قوانین محکم و سختی وجود نداشته باشد فساد  اقتصادی و به تبعیت از فساد اقتصادی انواع دیگر آسیب ها جامعه را فرا می گیرد. شرایط حاکم بر جامعه به سمتی می رود که زشتی برخی از جرایم به ویژه جرایم اقتصادی از بین می رود و هر کس فرصتی به دست می آورد بلافاصله تیغ بر کشیده و گوش دیگران را می برد. در نهایت جامعه به دو طبقه یا قطب متضاد فقیر و غنی تبدیل شده و مستعد اعتراض و … خواهد بود. در این جوامع فقرا ثروتمندان را افراد مفت خور و تازه به دوران رسیده ای می دانند که خون «فقیر مردم» را در شیشه می کنند و اغنیا این طبقه را افراد ضعیف و ناتوان و بی عرضه ای فرض می کنند که نتوانسته اند راهی برای دست یابی به ثروت پیدا کنند.

رسیدن به منابع ثروت از راه دست یابی و یا نزدیکی به منابع قدرت بزرگترین عامل به هم خوردن تعادل و تهدید اصلی برای  ایران است. در واقع نقطه ی شروع فساد در کشور ایران دولتی یا نیمه دولتی بودن بخش اعظم اقتصاد است. در یک رابطه ی سالم بین دولت و مردم، مردم با پرداخت مالیات به دولت در تامین هزینه هایش کمک می کنند و دولت نیز با استفاده از قدرتش به مردم امنیت و آرامش هدیه می کند. ولی در ایران بسیاری از افراد با انگیزه های اقتصادی وارد فعالیت سیاسی شده یا به دولت مردان نزدیک می شوند.

ثروت بخش عمده ی بزرگان اقتصادی ایران از راه خلاقیت و کار آفرینی به دست نیامده است. زمین خواری، دریا خواری، کوه خواری و …، تنها نمونه های کوچکی هستند که فرصت طلبان از خلاء قانونی کشور استفاده کرده و با استفاده از نفوذ خود در نظام سیاسی به منابع ثروت باد آورده دست یازیده اند. با مرور اطرافیان مسئولان از جمله نمایندگان مجلس در شهرهای مختلف و یا وابستگان آنها عمق این مشکل آشکار تر می شود. کسانی که از رانت و پارتی استفاده کرده و به نام خود یا فرزندان و وابستگان شان، شرکت های اقتصادی و بازرگانی تاسیس کرده اند.

این فرصت طلبان اگر با همه ی سوء استفاده ای که انجام می دهند بتوانند اشتغال ایجاد کنند، جوانان را به کار گیرند و به دیگران فرصت زندگی بد نیست. لکن چون فرایند کار آفرینی و خلاقیت را در ثروت سازی به درستی طی نکرده اند بیشتر به دلالی پرداخته و در بخش توزیع کالا ها و خدمات، به ویژه واردات، وارد عرصه ی فعالیت اقتصادی می شوند. علاوه براین بخش از ثروت خود را در موسسات برای رسیدن به سود حاضر و آماده و بدون درد سر، سپرده گذاری می کنند.

احساس نارضایتی زمانی شدت می گیرد که فرزندان این از ما بهتران، نمی دانند چگونه از ثروت پدری شان استفاده کنند. وقاحت را به آنجا رسانده اند که سایت ریچ کیدز یا بچه پولدارهای ایران را راه انداخته و می خواهند به دنیا نشان دهند ایران آن گونه که غربی ها می گویند جای بدی برای زندگی نیست. در این سایت از سوزاندن موتور ماشین 5 میلیارد دلاری مازراتی به عنوان یک تفریح یاد کرده و با عکس های ویلا ها و باغ ها در کنار استخر و جکوزی و زندگی شاهانه شان با اسکناس صد دلاری سیگار می کشند. در حقیقت این مرفهان بی درد می خواهند با پز ثروت شان، احترام و شهرت اجتماعی کسب کنند اما نمی دانند که با این کار زخم تبعیض و بی عدالتی را در در دل فرزندان «فقیر مردم» عمیق تر می کنند.

به هر حال برای رسیدن به تعادل اجتماعی و اطمینان از ثبات کشور، چاره ای نیست جز اینکه سیاستمداران به خود آیند و راه دست یابی به ثروت را از طریق قدرت سیاسی مسدود کنند. اصل 44  قانون اساسی به همین خاطر نوشته شد. اما در اجرا با مشکلات بیشماری مواجه گردیده است. اجرای درست این اصل می تواند از مشکلات پیش روی جامعه بکاهد. علاوه بر این قانون از کجا آورده ای مسئولان باید به طور شفاف، توسط نظام سیاسی و رسانه ها پی گیری شود. در چنین شرایطی نظام اجتماعی می تواند انسجام خود را به دست آورده و به جای انگشت، با مشت به تهدیدات خارجی پاسخ دهد.