زير ميز فلسفه
زير ميز فلسفه

زير ميز فلسفه اول اينکه اين هفته چون ميز فلسفه در فضاي هنر و انديشه نگنجيد ما فوري فرصت طلبي کرده مطلب خودمان را در گوشه اي چپانده و چاپانديم و گفتيم خوانندگان را از زير ميز فلسفه آگاه کنيم تا بدانند حتي ارسطوي حکيم هم نتوانسته الکساندر اروميک آزمند را متعادل کند از همين […]

زير ميز فلسفه

اول اينکه اين هفته چون ميز فلسفه در فضاي هنر و انديشه نگنجيد ما فوري فرصت طلبي کرده مطلب خودمان را در گوشه اي چپانده و چاپانديم و گفتيم خوانندگان را از زير ميز فلسفه آگاه کنيم تا بدانند حتي ارسطوي حکيم هم نتوانسته الکساندر اروميک آزمند را متعادل کند از همين رو ايرانيان به او اسکندر گجستک گفتند يعني چيزي در حدود اسکندر ملعون بايد مواظب اين اعجوبه ها باشيم. و ديگر اينکه روشن شده است چال اسکندرون که قبلاً اعلام و ادعا شده بود در برره واقع شده است، در همين بوستان و در شهري از شهرستان نيشابور واقع شده بوده است ولي ان شاء ا… بعد از مرکز استان شدن نيشابور اين چال هم کشف مي شود.

مهم تر اين که يک مقام نيمه آگاه همچين زير سبيلي اعلام کرده در شهر نام برده، بوستاني است، در بوستان چاله اي است، در چاله مقبره اي است در مقبره جنازه اي قول پيکر در کنار جنازه صندوقي در صندوق خريطه اي، در کيسه ي چرمين طوماري و طومار به بندهايي بلند و ده کانه بسته شده و در طومار رازهايي نگاشته است که برخي از آن بر خوانندگان مکشوف گرديده و آن ديگر رازها به طلسم و خطوط مرموز آميخته است که به محض اطلاع کارشناسان بر سراير اين اسناد و مدارک شما را از آن ها مي آگاهانيم. در بخش خوانش شده مطالبي است و از دل آن مطالب بر مي آيد که :

1- در پيکر اسکندر گجستک زخمي بود که آرام اش نمي گذاشت اين زخم که احتمالاً ريشه در ناخودآگاه وي داشت باعث کشورگشايي، حرص و آدم کشي و ويران گري شده بود.

2- در قسمت گيج گاه اسکندر رگي مسدود وجود داشته که احتمالاً پس از پذيرش شاگردي ارسطو چند روزي باز بوده اما پس از آن براي هميشه بسته مانده و خون به قسمتي از مخ ايشان نمي رسيده و حکيم نتوانسته و حاکم جابر را نجات دهد.

3- اسکندر رومي براي همه ي عمر از خود فرار کرده و روزي در برابر آينه ي اسکندر ايستاده تا از خود به خود بگريزد به درون آينه ي نام برده رفته و برنگشته است و هرگز در زباله دان تاريخ گم نشده است.پس بايد به آريو برزن قهرمان بگوييم اين بار به گونه اي ديگر با او روبرو مي شود.

4- يک مقام نيمه آگاه نيمچه قولي داده که پس از خوانده شدن سراير و طلسمات و خطوط مبهم طومار ما و شما را از آن آگاه کند.

نوشته شده توسط : محمدطاهر گاراژیان