ریشه شناسی نام مکانهای ترکی در نیشابور
ریشه شناسی نام مکانهای ترکی در نیشابور

بخش دوم دربخش اول این مقاله در شماره 228 اشاره شد که ترکیب قومی شهرستان نیشابور در حال حاضر از اختلاط اقوام فارس ، ترک ، کرد و بلوچ تشکیل شده است وجمعا 45 روستاي نيشابور فعلا به زبان تركي با لهجه هاي متفاوت زندگي مي كنندواين افراد در تمامي بخش هاي نيشابور ساكنندو بخش […]

بخش دوم

دربخش اول این مقاله در شماره 228 اشاره شد که ترکیب قومی شهرستان نیشابور در حال حاضر از اختلاط اقوام فارس ، ترک ، کرد و بلوچ تشکیل شده است وجمعا 45 روستاي نيشابور فعلا به زبان تركي با لهجه هاي متفاوت زندگي مي كنندواين افراد در تمامي بخش هاي نيشابور ساكنندو بخش سر ولايت نيشابور(عبداله گیو) بيشترين سهم ترك نشين را دارد و شهرستان تازه منفك شده فيروزه مقام دوم را دارد .

ونیز بیان شدکه چهار روستاي ترک نشین به صورت حلقه اي شهر نيشابور را در خود محاصره كرده اند. روستاهاي صومعه و بشر آباد در شمال ، باغشن گچ در غرب و اردوغش در شرق همچون حلقه اي شهر رامحاصره كرده اند.

ودرانتهای مقاله به ریشه یابی ترکی بکاول که یکی از روستاهای حومه نیشابور می باشد، اشاره مفصلی گردید. واینک درادامه ودربخش دوم مقاله به ریشه یابی تعداد دیگری از نام جای های ترکی درنیشابور پرداخته می شود.

قبل از پرداختن به موضوع ریشه یابی نام جای های ترکی نیشابور، دراین مورد که امروزه روستاهایی در نیشابوراز قبیل قاراچشمه،قره داش ،ینگه قلعه ،بکاول و…وجود دارندکه نامشان ترکی است ولی امروزه ترک نشین نمی باشند، باید متذکر گردیدکه این نشان دهنده یک نوع اسملاسیون یا همانندسازی به مرور زمان می باشد،پس عجیب نیست نام روستایی ترکی است اما مردم فارس هستند

یئنگیجه/ ینگجه:

– جلال سیفی درکتاب “یئنگجه زادگاه من”: آورده است: «ینگجه= ین(از ریشه‌ی کلمه‌ی ینیب گلیب) یعنی پایین رفتن + گلیب، یعنی آمدن. و این نتیجه گیری بدین معنی است که برخی از اهالی روایت می کنند که مردانی در این بخش زندگی می کرده اند که تنها شب‌ها به این محل می آمدند و روزها به مبارزه، کار و یا برای پرداختن به امور دیگر از محل خارج می شدند.»

فرهنگ اسامی روستاهای آذربایجان شرقی: تمامی اسامی “یئنگیجه” از توابع شهرهای مختلف را به صورت “یئیجه” ثبت کرده است. نويسنده”یئی” را در معنی خوب و بهتر دانسته و در نتیجه اسم روستا را در مفهوم “مکان خوب و بهتر”، “مکان مناسب” می داند.

ینگجه نام روستاهایی از توابع نیشابور، دهستان انگوران شهر ماه‌نشان ‌زنجان، همدان، آذرشهر، سراب، مراغه، خوی، اردبیل، عجب‌شیر ورزقان، قزوین، همدان، اراک، مشگین، اهر، سراب، مهاباد، بوکان و چند منطقه‌ی دیگر می باشد.

در ترکی معنی “نوین” می‌دهد و از ریشه‌ی واژه‌ی “یئنی” در معنی نوین و جدید می باشد. این مدعا علاوه بر فرهنگ‌های ترکی مثل (دیل دنیز- شاهمرسی- ارک و…) در لغت‌نامه‌های فارسی از جمله (دهخدا، عمید و معین) نیز مورد تایید است. از ریشه‌ی همین کلمه به قاره‌ی آمریکا “یئنگه دنیا” گفته می شود. این قبیل اماکن در زمان‌های خودشان محل سکونت جدیدی به شمار می‌رفتند و این نام را به خود گرفته اند.

ينگه قلعه:

ينگه يعني نو و قلعه نيز هرچند گفته مي شود ماخوذ از عربي است اما از تركي نيز مي تواند گرفته شده باشد. قالا از مصدر قالاماق و مخفف آن قالاق به اعتبار آن كه قلعه معمولا از روي هم چيدن و تلنبار كردن سنگ هاي فراوان به صورتي حصاري ساخته مي شود.

باغشن يا باغيشن:

اين نام بر دو روستاي نيشابور يكي در بخش مركزي در شمال غربي نيشابور به نام باغشن گچ و ديگري در بخش زبرخان اطلاق شده است. لازم به توضيح است در اصطلاح خود روستاييان و مردم نيشابور و گاها در شناسنامه ها باغيشن ذكر شده است. براي اين نام از نظر ريشه شناسي تركي از دو منظر مي توان نگاه كرد:

باغيش= بخيش=( بغيش و باغيش)= عفو و احسان =(عفو و گذشت، از ريشه تركي باستان محمد صادق نائبي) دبير سياقي، ديوان لغات الترك كاشغري

باغ: باغ و بوستان، باغچا يا باخچا

باغ : 1. بند، طناب، پيوند يا بستن: باغلاماق يعني بستن به بند كشيدن باغلي =مسدود

باغيش از بن باغ معني قديمي آن در تركي به معني محل اتصال بند و طناب و به معني اتصال امروزين. چه هبه كردن و بخشيدن نيز نوعي وابستگي مي آورد.

شايد دهي كه بخشيده به كسي يا از ماليات و … بخشيده شده و قس “ده حبه” در نيشابور

  1. باغ + شن

شن= شادي شادي بخش فرح افزا و پرشور و قس شنگول از شنگيل و گلشن

نظر فريدون جنيدي در باره باغشن (توضيح اينكه استاد جنيدي مطالعات شان در زبان هاي باستاني و خصوصا پهلوي است. با احترام نظر ايشان اين جا ذكر مي شود و لزوما مورد تاييد نگارنده نيست)

“اکنون گونه ی دیگر کن را با تبدیل «ک» به «ش» بررسی کنیم. زیرا که «کاف» قابلیت دگرگونی به «شین» و «خ» را دارد و مثال آن مکانیک، مخانیق و ماشین یا میکاییل و مخاییل و میشل است.

«کـَن» به «شَن» بدل می شود و شن به معنی خانه در واژه ی مرکب «گلشن» یعنی جایگاه گل هنوز زنده است و در زبان آذری شن به معنی خانه زنبور عسل روایی دارد که در برخی جاها آن را «شان» یا «شانه» می خوانند.

روستای «بَغ شَن» در نیشابور به معنی خانه ی بغ یا ایزد یا بزرگ و مهتر، یک مورد دیگر از نام هایی است که شن در آن زنده است.”

خانلق:

در متن سفرنامه ناصرالدين شاه آمده است: “حاجی علی نقی رفت خانلق و ما [رفتیم] حسین آباد”.که البته باید مراد روستای خانلق از توابع دهستان کُلین بخش فشاپویه شهرستان ری باشد. علاوه بر این روستا، حداقل دو خانلق دیگر هم در خراسان وجود دارد؛ روستایی بزرگ و پرجمعیت و ترک نشین از توابع شیروان و قریه یی از توابع شهرستان فیروزه امروز(بخش تخت جلگه و دهستان فیروزه سابق). ساخت کلمه خانلق شبیه به ساخت آغالیق است و می‌تواند مترادف آن تلقی شود. آغا/آقا در گذشته اغلب لقب خوانین بوده و آغالیق به عمارت محل سکونتِ خان/آقا اطلاق می شد. خانلیق هم به همین سان، عمارت محل سکونت خان و عایله و حواشی و خدم و حشم وی بوده است. خانلیق در ترکی به قلمرو حکومت خان/ سلطان ملقب به خان هم اطلاق می شود؛ مثلِ قیریم خانلیغی(خان نشینِ کریمه) و گنجه خانلیغی(خان نشینِ گنجه)

 

قاراچشمه، قاراداش، قره گل، و قره باغ

پيشوند قره و قارا در حداقل چهارنام جاي در نيشابور بكار رفته است

نام هاي جغرافيائي با كلمه “سياه” فارسي ومعني قارا در اكثر نامهاي جغرافيائي رنگ سياه بوده كه صرفا در رديف رنگهاي ديگري (آغ، ساري، گؤي، قيزيل، ياشيل، آل، آلا،…) براي ناميدن آن ها بكار برده شده است. البته موارد ديگري نيز وجود دارند كه كلمه قارا به معاني انبوه، متراكم، مرتفع، بزرگ… مي باشد. به عبارت ديگر كلمه قارا در نام هاي جغرافيائي همواره به معني بزرگ نيست، همانگونه كه همواره به معني سياه نيز نمي باشد. چنانچه “قاراچاي” و يا “قاراسو” به معني رودسياه و يا رود بزرگ نبوده، به معني رودي كه به آرامي جريان دارد؛ “قاراداغ” به معني كوه سياه و يا كوه بزرگ نبوده، به معني كوه مرتفع؛ و “قاراچمه ن” به معني چمن سياه و يا چمن بزرگ نبوده، به معني چمن متراكم و انبوه است.

قارا چشمه:

چشمه سياه و شايد هم بزرگ. اما در تركي آذربايجاني و استانبولي كلمه چشمه بلاغ گفته مي شود همانند اسم مكان ساوج بلاغ.

قاراداش :

داش در تركي به دو معني به كار رفته است اول به معني سنگ و ديگري به معني يار و همراه كه به نظر مي رسد در اينجا معني اولي مفاد مي شود پس سنگ سياه.

قره گل:

نام روستايي در بخش سر ولايت . گل يا گول در تركي به دو معني است يك گل و آبگير كه در پارك معروف ائل گولي تبريز به كار رفته است. آبگيري كه تفريحگاه شاه بوده و از اين رو شاه گولي ناميده شده كه بعد از انقلاب ائل گولي ناميده مي شود. پس گل سياه و يا آبگير سياه در دامنه هاي اسفراين نيز ساري گول وجود دارد.

قره باغ :

هم نام روستایی است دربلوک طاغونکوه شهرستان فیروزه وهم روستایی درارومیه ونیزشهري در كشور آذربايجان که معني آن واضح است.

آق قايه:

نام روستايي در سرولايت نيشابور. آق يا آغ در تركي به معناي رنگ سفيد مي باشد. همچون آق قلا در تركمن صحرا و قايه به معني صخره و سنگ بزرگ مي باشد.

قزل قلعه:

قزل در تركي به دو معني به كار رفته است يك به معني طلا و زر و ديگري به معني سرخ يا قرمز همانند قزل آلا و قزل باش. در اينجا به هر دو معني مي تواند باشد پس قلعه و يا ده سرخ و يا طلايي.

چکنه :

. [چ ِ ن َ / ] در تداول روستائیان ترك خراسان به ویژه در نیشابور و محولات ، به معنی خرده مالک است ، چنانکه گویند: آب چکنه یا ملک چکنه یا گله ٔ چکنه به معنی آب یاملک یا رمه ای که متعلق به چندین مالک و صاحب است. در جوين به گله كوچك چكنه مي گويند.

بيرم آباد:

بيرم يا بايرام در تركي به معني مجلس جشن و سرور. عيد. نوروز بايرامو بايرام از كلمه باذرام و بادرام به معني خرم و شاد گرفته شده و در فارسي پدارم و بهرام. باذارم يئر زمين خرم

روستاهاي كه پسوند بيگ يا بك دارند:

ساقي بيگ ، قره بيگ و خرم بك

بيگ يا بك: (ب ي يا بي) رييس يك عشيره معادل شيخ در عربي. مقامي پايين تر از خان بوده است. لفظ احترام و يا امير را دارد.

تپه جيك:

پسوند جيق ، جوق ، جيك و جوك عمدتا علامت تصغير است همانند شرجيك به معني شهرك پس تپه جيك به معني تپه كوچك و ايضا جمبرجوق

قوش آباد:

قوش در تركي به معني پرنده به طور كلي هر نوعي از ان به كار مي رود كه به فارسي نيز راه يافته كه به نوعي خاص از اين پرنده اشاره دارد.

ارقيش :

كاروان ، گروهي از بازرگانان ، قافله تجارتي ، هيئت سياسي

غزل اغول :

این روستا که درسرولایت نیشابور واقع شده به نظر مي رسد كه نام آن قز اغول باشد تا غزل اغول. در معني غزل يا قزل به معني طلا و اغول يعني پسر اما در در مناطق ديگر خراسان (جوين) نيز مكان هايي با نام اوغلن قز قلعه به معني قلعه دختر و پسر به كار رفته است.

 

 

علی ملایجردی –کارشناس ارشد زبان انگلیسی