گفتگو با محمد پرويزيان ، هنرمند دف  نواز
گفتگو با محمد پرويزيان ، هنرمند دف  نواز

  گفت و گو: سيدهاشم مداح زماني که زبان ازسخن گفتن باز مي ماند، موسيقي آغاز مي شود حديث عشق که از حرف و صوت مستغني است به ناله ي دف و ني در خروش و ولوله بود. (حافظ ) دف يکي از سازهاي کوبه اي در موسيقي ايراني است که در تمام نقاط دنيا […]

 

گفت و گو: سيدهاشم مداح

زماني که زبان ازسخن گفتن باز مي ماند، موسيقي آغاز مي شود

حديث عشق که از حرف و صوت مستغني است

به ناله ي دف و ني در خروش و ولوله بود. (حافظ )

11دف يکي از سازهاي کوبه اي در موسيقي ايراني است که در تمام نقاط دنيا و ازجمله در کشورهاي خاورميانه و ترکيه ازآن استفاده مي شود.اين ساز رکن اصلي مجالس اهل ذوق و عرفان بوده و دراستانهاي کردستان و کرمانشاه و آذربايجان بسياراحترام دارد، از طرفي قوالان نيز با خواندن سرود و ترانه هاي مذهبي ازدف به وفور مدد مي گيرند.در شهرمان نيشابور هم اين ساز، جايگاه خود را پيدا کرده و نوازندگان چيره دستي را به جامعه ي هنري معرفي نموده است . يکي از اين هنرمندان نخبه و جوان ، محمّد پرويزيان است که از سن سيزده سالگي در محافل هنري و صحنه ي موسيقي فعال بوده و دف ساز تخصصي ايشان است . گفتگوي اين هفته ي  ما را با اين هنرمند فعال و شناخته شده ملاحظه مي کنيد.

 

 

آخرين اجراي موسيقي زنده توسط شما کي و به چه مناسبتي بوده است؟

چندي پيش با تشکيل گروهي از نوازندگان جوان شهرمان ( حدود سي نفر) وبه سرپرستي دوست هنرمند وگرامي ام محسن قرباني اجرايي زنده در مدح امام هشتم  (ع) و درمحوطه فضاي باز فرهنگسراي سيمرغ و همچنين در محل فرهنگسراي وکيلي داشتيم .اين برنامه با همکاري صميمانه ي  سپاه پاسداران به انجام رسيد .لازم به ذکر است که اين گروه توسط نوازندگان پيش کسوت شهرمان آقايان : محسن قرباني ، جعفر پرويزيان ،محمد اسد پور و بنده طي آزموني انتخاب شده بودند.

چگونه با دنياي موسيقي و ساز دف آشنا شديد؟

از سال 68 و همزمان با شروع فعاليت هنري برادرم جعفرپرويزيان که سنتور مي نواخت با دنياي موسيقي آشنا شدم .در آن زمان با نواختن تنبک او را همراهي مي کردم .من در آن دوره استادي نداشتم و به صورت گوشي موسيقي را به طور خود آموخته ادامه مي دادم

در سال 69 بود که اولين اجراي روي صحنه را به همراهي ايشان و درمحل کانون شهيد باهنر به مناسبت مراسم پايان ترم شاگردان استاد ذبيحي به انجام رساندم .پس ازآن با گذراندن دوره ي کوتاه تنبک نزد هنرمند گرامي شهرمان  مجيد نورالدين به عنوان مدرس اين ساز درکلاس هاي اداره ي ارشاد، آموزش آن را به علاقه مندان شروع کردم .در سال 72 بود که با ساز دف آشنا شدم و به دليل نبودن استاد با استفاده از جزوه و نواروفيلم به تمرين آثارخلق شده توسط استاد مشکاتيان پرداختم . در پايان  براي مهارت و آشنايي بيشتر با اين سازعازم تهران شدم واز محضراستاد فرهادعندليبي استفاده ي  فراوان بردم . همچنين آشنايي با استاداني همچون بهمن رجبي واستاد دف زکريا يوسفي تغييري اساسي در سبک نوازندگي ام ايجاد شد و بالاخره نواختن ساز دف علاقه ي اصلي و تخصص من شد.

شما هميشه در اجراي گروهاي موسيقي اصيل شهرمان حضوري فعال و   داشته ايد چه خاطره اي از  آن دوران به ياد داريد؟

در سال 72 به عنوان نوازنده ي دف وارد گروه دلنواز به سرپرستي و خوانندگي وحيد صباغ پور شدم .اعضاي ديگر گروه در آن زمان عبارت بودند از :جعفر پرويزيان (سنتور ) ، مرتضي گازراني (ني)،مجتبي روزبه (تار ) ، حميد صمغاني (تنبک) ،آرش کامور (کمانچه ) و بنده (دف ) اين گروه مدت ها پا برجا بود واجراهاي موفقي درسطح نيشابور و ديگر شهرهاي کشور داشت .

ضمنا من در آن دوره در يک نمايش عروسکي که در تهران در سال 75اجرا شد شرکت داشتم اين نمايش به کارگرداني مرتضي گازراني و عروسک گرداني رضا مظلوم ومجيد دربهشتي به روي صحنه رفت و من در اين نمايش با دف نوازي در اجراي آن همکاري داشتم .

در سال 77 با تاسيس يک ارکستر بزرگ شصت نفره که  استاد احمد بيان آن را رهبري مي کرد به همکاري پرداختم ويادم هست که اجراي قطعه ي نيايش توسط اين ارکستردردانشگاه علوم پزشکي مشهد بسيار خاطره انگيز بود .من در آن زمان دف مي نواختم و حجت اشرف زاده هم  با دف،  اين گروه را همراهي مي کرد .

پس از آن گروه موسيقي اصيل شادياخ به سرپرستي مجتبي روزبه تشکيل شد و من هم با اين گروه همکاري مي کردم. اعضاي ديگر اين گروه عبارت بودند از : جعفر پرويزيان ( سنتور )،محمد ابوترابي (دف) و بنده هم  تنبک مي نواختم .خوانندگان ما حجت اشرف زاده و حبيب الماسيان و حسن عبدي  بودند. آخرين گروهي که من با آن همکاري داشته ام گروه موسيقي سپهر به سرپرستي محسن قرباني بوده است .

در حال حاضر فعاليت هاي موسيقي در شهرمان  چگونه است ؟

به دليل مشکلات پيش آمده در اجراهاي زنده ، اهالي موسيقي بي انگيزه شده اند و فعاليت خاصي ندارند. همگي در حالت انزوا به سر مي برند .نکته ي  جالب اين است که گروه سپهر حدود سه ماه پيش اجراي موفقي در سبزوار داشت . سئوال اين است که مگر شهرهاي ايران با هم تفاوت دارند؟ چرا موسيقي در يک شهر اجرا مي شود و در شهر ديگر ممنوع است مگر روش  يک بام و دو هوا روش درستي است؟

ساز دف از نظر شما چگونه سازي است ؟

دف از قديمي ترين سازهاي جهان و ساز مقدسي براي اهالي  کردستان مي باشد که در مراسم عروسي و عزاداري ها از آن استفاده مي شود .من بعضي وقتها آن قدر هنگام نواختن اين ساز از خود بي خود مي شوم که انگشتانم تاول مي زند، اما آرامشي که اين ساز به من مي دهد در ساز ديگري نيافته ام.

من شاهد بوده ام در اجراي موسيقي توسط  استاد شهرام ناظري دقايقي دف نواز به تکنوازي پرداخت مردم در اين لحظات ميخ کوب و محو نغمه ي  اين ساز شده بودند. تاثير اين ساز بر مردم کاملا آشکار بود. دراجراي ديگري درسينما شهر فيروزه دف نوازي استاد زکريا يوسفي (استاد بنده ) جمعيت را چنان به وجد آورده بود که صداي تشويق مردم قطع نمي شد . تاثير گذاري اين ساز غير قابل توصيف است .

لطفا در باره کتاب آموزش دف که توسط شما گرد آوري شده اطلاعاتي به همشهريان عزيز بدهيد ؟

من اين کتاب را به توصيه ي  استادم زکريا يوسفي که در ايران شناخته شده است، جمع آوري کردم و براي علاقه مندان به اين سازچاپ و منتشر شد ه است . و اين اولين باري است که در نيشابور کتابي درباره دف به چاب مي رسد .

موسيقي چه تغييري در شخصيت و زندگي شما بوجود آورده است ؟

من از سن سيزده سالگي وارد دنياي موسيقي شدم با شناختي که از روحيات خودم دارم و با احساساتي که در خود سراغ دارم اگر زندگي ام با موسيقي عجين نمي شد نمي دانم چه حال و روزي داشتم. آرامشي که موسيقي به من داده با هيچ چيز ديگري قابل مقايسه نيست، اگر موسيقي زندگي ام را پر نمي کرد من نمي دانم با تنفر و خشونتي که در انسان وجود دارد چه کار مي کردم؟ خداي را شاکرم که وارد دنياي موسيقي شدم و به ساحل آرامش رسيدم و خشونت دروني ا م  را توسط ساز دف کنترل کردم .

از مشکات سر راه فعاليت هاي موسيقي در شهرمان بگوييد ؟

فعاليت هاي ما اين روزها آموزش موسيقي است و چون شاگردان ما اغلب خانم ها هستند لذا وقتي عرصه اي براي بروز استعداد نمي يابند بي انگيزه مي شوند و روحيه ي خود را از دست مي دهند و به انسان هايي منزوي بدل مي شوند . امروزه مجوز اجراي موسيقي از تهران صادر مي شود اما در شهرستان ها نمي دانيم چه اتفاقاتي مي افتد که جلو اجراها را مي گيرند و کسي هم جواب گو نيست .سوال ما اين است پس چرا موسيقي از راديو و تلويزيون کشورهمه روزه  پخش مي شود ؟ ايراد کار در کجاست ؟ نمي دانيم .

رابطه ي  موسيقي با ديگر هنرها چگونه است ؟

خوشبختانه رابطه ي  خوبي دارند. بتهوون مي گويد : زماني که زبان ازسخن گفتن باز مي ماند موسيقي آغاز مي شود . لذا شما مي بينيد خوشنويس،نقاش ، مجسمه ساز و… اغلب هنگام اشتغال به کا رهنري و خلاقيت به موسيقي گوش مي دهند اينجا ست که نقش موسيقي و تاثيرآن بر  هنرهاي ديگر آشکار مي شود .حتي مي توان گفت که . الهام بخش ديگر هنرهاست .

و سخن آخر

اين روزها به اين مي انديشم چرا بايد موسيقي را که  در بطن طبيعت به صورت زمزمه ي  جويباران، آواز پرندگان و…، ساري و جاري است ازندگي بشر محو کرد ؟ بدون نقاشي ، مجسمه ،خط و…، مي توان زندگي کرد اما بدون موسيقي هرگز .