بخش دوم
در بخش اول این پژوهش برخی ادعاهای مطرح شده در خصوص تاثیر گذاری افسانه ی دده قورقود ترک ها بر برخی متون ادبی کهن بشر را مورد بررسی قرار دادیم. در ادامه این بحث ضمن طرح برخی ادعاهای مشابه به نتیجه گیری خواهیم پرداخت.
جوانشیر فرآذین نیز در کتاب «پژوهشی در اسطوره دده قورقود» تحت تاثیر سید سلامت همین ایده را دوباره مطرح میکند:
«همین همانندیهای میان این دو اثر حماسی باعث شده است که اچ. اف. فون دیتس H. F. Von Dies محقق آلمانی را که در سال ۱۸۱۵ برای نخستین بار داستان تپه گوز ( هیولای یک چشم ) را به زبان آلمانی ترجمه کرد، آن را با داستان “غول یک چشم” کتاب حماسی معروف ادیسه هومر شاعر نامدار یونانی مورد مقایسه قرار داد و معتقد بود که هومر در سرودن ادیسه از حماسه دده قورقود اقتباس کرده و یا دست کم از مضمون آن اطلاع داشته است.» (ص ۱۸)
اما متاسفانه چون ارجاعدهی علمی و مناسبی ندارد برای این پاراگراف به کتاب «آیین میترا» اثر مارتن ورمازرن ارجاع میدهد که هیچ نشانی از این ارجاع در آن متن اصلی نیست.
حماسه ادیسه هومر شرح سرگردانیهای اودیسئوس است.
اودیسئوس در کشتی خود در دریایی بیانتها به نفرین پوسایدون دچار میشود. دیری نمیرسد که به جزیرهای میرسند. در آن جزیره، غاری پیدا میکند که در آن غار غذای فراوانی وجود دارد. در غار با افرادش به عیش و نوش مشغول میشوند غافل از آنکه صاحب غار غولی یک چشم بنام پولیفموس فرزند پوسایدون است. پولیفموس یکی از افراد اودیسئوس را میخورد و اودیسئوس با نیرنگ معجون خوابآوری به او میخوراند و سپس با چوبی که انتهای آن تیز است در خواب غول را کور میکند. غول در حالی که از درد فریاد میزند سنگ عظیمی که غار را میپوشاند کنار میزند و اودیسئوس و همراهانش فرار میکنند.
دیتز در این باره میگوید: «تپهگوز هم به غول های دیگر و هم به غول هومر از تمام جهات شبیه است اما غول اوغوز از یونانی گرفته نشده است بلکه غول یونانی تقلیدی است.»
داستان تپهگوز یادآور داستان دیگری نیز میباشد. تپهگوز هیولایی که وارد زندگی اوغوزها شده و به آنها حمله ور شده و آنها را میخورد، در نهایت راضی میشود که با گرفتن دو آدم و پانصد گوسفند برای هر روز از حمله به دیگر انسانها خودداری کند. این داستان یادآور داستان ضحاک ماردوش در شاهنامه فردوسی است. ضحاک نیز هر روز از گوشت مغز دو مرد جوان و نیز گوشت گوسفند استفاده میکند.
علاوه بر اینها آشیل در حماسههای یونان باستان قهرمانی رویینتن است که در شاهنامه نیز این خصلت به اسفندیار نسبت داده شده است که در داستان تپهگوز نیز این غول ویژگی رویینتنی بودن را داراست. او مصون از هر گزندی است و تنها تک چشم او آسیبجای تناش میباشد.
سایتهای بسیاری مقالهای با عنوان «حماسه آذربایجانی پیش از اسلام» را منتشر کردند که نویسنده آن مشخص نیست و در آن پیرامون این روابط بینامتنی اسفندیار و تپه گوز مینویسند:
«اگر بخواهیم مقایسهای انجام دهیم که کدام یک از این افسانهها کهنتر است و کدام یک تقلیدی است باید گفت که داستانهای دده قورقود از آثار فولکوریک و داستانهای مردمی میباشد به این معنا که اساس این داستانها در بین مردم عادی جامعه به وجود آمده و نسل به نسل منقل گشته است و تغییراتی را پذیرفته است در حالی که فردوسی برای سرودن شاهنامه به سراغ منابع موجود تاریخی و افسانهای رفته است و از آنها استفاده کرده است.»
همین تفکری که سید سلامت و جوانشیر فرآذین از آن تبعیت میکنند باعث شده است که در برخی از سایتهایی که پیرامون این کتاب نقد و بررسی نوشته شده است به همین گونه تحلیلهایی منشعب از تفکر اصالتدهی به دده قورقود آورده شوند.
همچنین در داستان سوم از مجموعه دده قورقود حماسهای وجود دارد با نام «بامسی بیرک و بانو چیچک» که همانندیهایی با ادیسه هومر در آن دیده میشود. در این داستان دور ماندن بیرک از نامزدش و امتناع نامزدش از ازدواج و قرار دادن عهدی مشابه دیده میشود با آنچه در داستان پنلوپه ادیسه وجود دارد که کشیدن کمان و زه کردن آن را از خواستگاران میطلبد.
هومر در حدود هشت قرن قبل از میلاد مسیح روایتهای تقریباً چهار قرن پیشتر از خود را روایت میکند در حالی دده قورقود در حدود چهارده قرن بعد از میلاد مسیح – البته قرن ۱۵ و ۱۶ هم در نظر گرفته شده است – روایت شده است. این فاصلهی بیستوشش قرن که میان این دو اثر هست خود گواهی بر خطا بودن دیدگاه دتیز دارد و باید عکس آنچه که گفته شده است را در نظر گرفت.
قرن هشتم میلادی، اوغوزها کنفدراسیون قبیلهای تشکیل دادند که به نام دولت «اوغوز یبغو» در آسیای میانه شناخته میشد. در قرن دهم، منابع اسلامی آنها را ترکمانان مسلمان خطاب میکردند تا از ترکان غیرمسلمان (شمنها و بوداییها) متمایز باشند. اگر فاصله ۱۲ قرن قبل از میلاد مسیح را برای هومر و ۸ قرن بعد از میلاد را برای دده قورقود در نظر بگیریم با فاصلهای ۲۰ قرن مواجه میشویم که هیچ جای شکی را برای تاثیر پذیرفتن دده قورقود از هومر و حتی فردوسی باقی نمیگذارد.
حماسههای هومر دارای شواهد و مستندات قوی باستانشناسی است. اسناد پاپیروسها و کشفیات شلیمان گواه این مدعاست.
هاینریش شلیمان (Heinrich Schliemann) متولد ۱۸۲۲ میلادی و درگذشته به سال ۱۸۹۰ میلادی، باستانشناس غیر کلاسیک (آماتور) آلمانی بود که توانست بخشی از شهر باستانی تروآ را کشف کند و از زیر خاک بیرون بیاورد. او در سال ۱۸۷۰ به حفاری در محل پرداخت و چندین شهر بنا شده بر روی یکدیگر یافت. گمان میرود شهری که تروآی ۸ نام گرفته محل رخداد جنگ تروآ نقل شده در حماسه ایلیاد اثر هومر است.
کشفیات شلیمان پس از اظهارات دیتز صورت پذیرفت و احتمالاً وی بیاطلاع از این موضوع بود و گرنه آلمانیهای قرن ۱۹ شیفتگی خاصی به فرهنگ یونان باستان داشتند.
️کتاب دده قورقود بیشتر دارای شخصیتهای افسانهای Legand است و کمتر شخصیتهای اسطورهای Myth دارد. در حماسهها بیشتر اشخاص حقیقی هستند که زندگیشان آمیخته با شاخوبرگهای بسیار است.
افسانه در ابتدا داستان قدیسان بود و امروزه روایت شخصیتهای تاریخی چون شاه آرتور، رابین هود و… که آمیخته با شاخ و برگهای تخیلی است. روایتی از اشخاص نیمه اسطورهای یا هر شخص محبوب قوم/ملتی میباشد.
️ افسانه درباره انسانهاست. پایه تاریخی دارد. حماسه ایلیاد و ادیسه جنبه افسانه (پهلوانانی که کارهای انسانهای معمولی را انجام میدهند) دارد با برخی از جنبههای اسطورهای که حکایات ایزدان است. افسانه در محتوا با قصههای عامیانه Folktales همانندی دارد: قهرمان فوق طبیعی، عناصر اسطورهای، شرح پدیدههای طبیعی، با مکان و زمان و شخص خاصی پیوند دارد، با تاریخ پیوند دارد اما اسطوره درباره ایزدان و نیروهای آسمانی است. پایه تاریخی ندارد. تمایز افسانه و اسطوره و قصه عامیانه ساده نیست و مرز میان آنها باریک است و درهم تنیده.
اکثر کنشگران کتاب دده قورقود هم بیشتر از جنس قهرمانان تاریخی هستند تا ایزدان و این تلاش نویسندگانی که سعی در ارائه فضایی اسطورهای برای پیریزی بنیانهای قوم آغوز میکنند با متدولوژی بکار گرفته شده هماهنگ نیست.
اما پرسش مهم و بنیادینی که هیچکدام از این پژوهشگران ایرانی و خارجی به آن پاسخ ندادند این است که چرا باید دو اثر دده قورقود و ادیسه یا شاهنامه را بر اساس تقدم و تاخر زمانی سنجید اما برای پاسخ به این داوری بجای استفاده از زمان حقیقی از زمان اسطورهای استفاده کرد. این دوگانگی استاندارد در پژوهش کاری علمی نیست.
این نوشتار در پی تحلیل انتقادی گفتمان قوم مدارانه اقوام ترک بر پایه تحلیل پژوهشهای حماسی کتاب دده قورقود صورت پذیرفته است.
- نویسنده : نصرآبادی
- منبع خبر : خیامنامه