گفتگو با عباسعلي وکيلي آخرين بازمانده ي يک نسل ; دواتگري هنري در حال زوال!
گفتگو با عباسعلي وکيلي آخرين بازمانده ي يک نسل ; دواتگري هنري در حال زوال!

ساخت اشياي فلزي به روش سرد را هنر دواتگري مي گويند اين شغل يکي از قديمي ترين پيشه هاي بشري است که قدمتي چندين هزار ساله دارد .در دوره حکومت هخامنشيان هنر فلز کاري در ايران  تحول زيادي پيدا کرد و در دوران ساسانيان جايگاه ويژه اي يافت . اوايل دوره اسلامي آلياژهاي مختلف فلزي […]

5ساخت اشياي فلزي به روش سرد را هنر دواتگري مي گويند اين شغل يکي از قديمي ترين پيشه هاي بشري است که قدمتي چندين هزار ساله دارد .در دوره حکومت هخامنشيان هنر فلز کاري در ايران  تحول زيادي پيدا کرد و در دوران ساسانيان جايگاه ويژه اي يافت . اوايل دوره اسلامي آلياژهاي مختلف فلزي ساخته شد و بالاخره در دوره صفويان با وارد شدن آهن و فولاد به مجموعه ي  مواد اوليه،  هنرفلز کاري  در سرزمين ما  توسعه زيادي پيدا کرد . متاسفانه اکنون اين رشته ي هنري سنتي  در حال منسوخ شدن است. فقط ساخت اشيايي مثل  سيني ، سماور زغالي، کتري مسي و…رونق دارد. اين هفته به سراغ قديمي ترين و با تجربه ترين دواتگر شهرمان رفتيم و به خاطراتش گوش داديم. استاد عباسعلي وکيلي متولد 1320 است. او هم اکنون در بازار محلوج فروش ها به کار اشتغال دارد و تقريبا تنها دواتگر قديمي شهرمان محسوب مي شود.ايشان متولد و ساکن ميدان محلوج فروش هاست و از سنين کودکي نزد پدرش استاد غلامرضا شاگردي کرده است  وي از دوران طفوليت و وضعيت بازار در آن دوره مي گويد:

در سنين شش – هفت سالگي به مکتب رفتم و در آنجا قرآن آموختم. پس از آن در مدرسه اديب سه  سال به مدارس جديد رفتم اما  به دليل فقر مالي امکان ادامه تحصيل نداشتم و مجبور شدم به شاگردي در مغازه پدري  مشغول شوم.

عباسعلي وکيلي درباره ي  مدرسه اديب مي گويد :زمين اين محل متعلق به ابراهيم خان سعيدي بود که آن را در اختيار آموزش پرورش قرار داد. وي هنوز نام برخي از آموزگاران خود را به ياد دارد از جمله: آقايان محرميان و بيدختي و  رئيس  مدرسه هم که تقوي نام داشت .

مغازه ي  پدري ايشان نبش جنوبي ميدان محلوج فروشها  بود. در آن روزگار بازار به سمت جنوب و دروازه عراق سر پوشيده بوده است . کف بازار ابتدا خاکي و بعدها سنگفرش شد. وسط ميدان تختي قرار داشته که داروغه شهر که سِمَت سر نگهبان را داشته روي آن مي نشسته است. او که قباي بلندي به تن داشت، کلاه پهلوي به سر؛ با سوت با نگهبان ها در ارتباط بود . نگهبانان بازار هم از سر شب تا صبح نگهباني مي دادند. در آخر بازار هم يک حوض انبار وجود داشت که زمستانها پر از برف مي شد تا در تابستان به مصرف آب شرب مردم برسد .ضمنا يک بستني فروش هم از اين  برف جمع شده براي تهيه بستني در تابستان استفاده مي کرد.

شغل استاد غلام رضا، پدر ايشان، چراغ سازي و بش ز دن چيني  بود.   چيني بند زن ها با مفتول فلزي، نوعي چسب ونوار هاي فلزي ظروف چيني شکسته را ترميم مي کردند .عباسعلي نوجوان مقدمات چراغ سازي را نزد پدر فرا  گرفت و براي ادامه ي  آموزش تعميرات ، چند بار راهي تهران شد و در آنجا تعمير بخاري ،چراع توري و علاالدين را هم  ياد گرفت. پس از آن سفري هم به شيراز داشته و در آنجا در کارگاه سد داريوش کبير به عنوان مکانيک فني مشغول به کار شد. در همين زمان در شيرازازدواج کرد ودوبار به زادگاه خود  بر گشت  .

وکيلي در بازگشت به نيشابور؛ تنها تعمير کار چراغ هاي توري پايه دار در شهر بوده و کار و بارش حسابي مي گيرد.ضمنا ساخت سماور زغالي را  هم  که  پيش  از آن از  روسيه  وارد مي شد شروع مي کند . بعد از چند سال سماور هاي نفتي ساخت مشهد هم وارد بازار شده و رقيبي براي سماورهاي زغالي ايشان مي شود .

به گفته وکيلي قبل از انقلاب که خارجي ها به شهر رفت و آمد داشتند بازار فروش و تعمير سماور هاي روسي حسابي داغ بوداما پس از انقلاب، چون ديگر  سماور از اين جا صادر نشد، اين بازار رونق خود را از دست داد .

اما امروزعباسعلي وکيلي همچنان در بازار محلوج فروشها به کار دواتگري و ساخت لوازم فلزي اشتغال دارد و ماهر ترين دواتگر شهر محسوب مي شود . وي با همکاري  اداره  ي ميراث فرهنگي گردشگري و صنايع دستي در نمايشگاه هاي زيادي شرکت داشته و چندين فيلم مستند از زندگي او ساخته شده است.  ايشان از عدم حمايت مسئولين از اين هنر در حال زوال، گله دارند  و امروز  به تنهايي کوله باري از تجربه و هنر را به دوش مي کشد.  وکيلي ، حتي از مزاياي بيمه هم استفاده نمي کند و گويا   آينده اي روشن  براي اين هنر سنتي تصور نمي کند . وزوال آن را نزديک مي بيند . با سپاس از اين استاد کار با تجربه . آيا ما  اين ميراث گران سنگ و اين يادگار نياکان هنرمند ما ن را  نجات خواهيم داد؟