پاسخي به يادداشت ستون تماشاخانه شماره 201 خيام نامه توضيح «خيام نامه»: به دنبال يادداشت شماره پيشين يکي از فعالان تئاتر در ستون تماشاخانه در صفحه 4 شماره پيشين نشريه، آقاي حسين لطف آبادي، از فعالان پيشکسوت تئاتر شهرستان در واکنش به مطلب مزبور، يادداشتي انتقادي براي نشريه ارسال کرده اند. با اين توضيح که […]
پاسخي به يادداشت ستون تماشاخانه شماره 201 خيام نامه
توضيح «خيام نامه»: به دنبال يادداشت شماره پيشين يکي از فعالان تئاتر در ستون تماشاخانه در صفحه 4 شماره پيشين نشريه، آقاي حسين لطف آبادي، از فعالان پيشکسوت تئاتر شهرستان در واکنش به مطلب مزبور، يادداشتي انتقادي براي نشريه ارسال کرده اند. با اين توضيح که درج يادداشت آقاي محمد رضايي و هر شخص ديگري با نام نويسنده در نشريه به منزله تاييد ديدگاه هاي مطرح شده در يادداشت نمي باشد، ضمن استقبال از تضارب آرا در اين زمينه و سپاس از آقاي لطف آبادي و دعوت از همه هنرمندان شهرمان براي همکاري در انتشار مطالب فرهنگي و هنري در «خيام نامه» متن يادداشت پاسخ گونه ايشان از نظر شما خوانندگان محترم مي گذرد.
گفت نتوان شد به دعوي و به لاف
هم نشين سيمرغ را بر کوه قاف
سردبير محترم هفته نامه وزين خيام نامه!
با سلام و احترام، در شماره 201 مورخ 27/6/93 آن هفته نامه مطلبي در ستون تماشاخانه با عنوان: (راهيابي « کسي اينجا نيست» به جشنواره منطقه اي و چند نکته) درج گرديده بود که (نويسنده آن) ضمن اهانت به مردم نيشابور، مطالبي غيرمنصفانه را عليه هنرمندان عرصه تئاتر نيشابور، آقاي بهزاد آقاجاني کارگردان موفق نمايش منتخب جشنواره استان، عوامل آن نمايش و به ويژه هيئت داوران جشنواره که هر سه نفر آنان داراي تحصيلات کارشناسي ارشد در زمينه تئاتر از دانشگاه هاي تهران، تربيت مدرس و دانشگاه يوستوس ليبيک آلمان بوده و از سوي مرکز هنرهاي نمايشي کشور اعزام گرديده بودند، مطرح کرده بود که جاي تأسف بسيار دارد.
حق پاسخگويي به ادعاهاي واهي عليه کارگردان نمايش و هيئت داوران براي کارگردان خلاق نمايش و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي نيشابور محفوظ خواهد بود و اينجانب به آن حوزه ورود نمي کنم.
ولي گذشتن از جسارت به ساحت پاک مردم نيشابور به عنوان يک نيشابوري آن هم در يک نشريه محلي مدافع آرمان هاي نيشابور ساده نيست! نگارنده ستون مذکور در قالب عبارتي با طعنه نقل کردند: « توليد نمايش و آماده سازي براي اجرا آن هم در شهري مانند نيشابور که تمامي کساني که در اين شهر نفس مي کشند، ادعا دارند که زماني تئاتري بوده اند، بسيار سخت و از نشدني هاست».
به گفته استاد دکتر محمدرضا شفيعي کدکني : «اين نيشابور، در نگاه من، فشرده اي است از ايران بزرگ، شهري در ميان ابرهاي اسطوره و نيز در روشناي تاريخ، با صبحدمي که شهره آفاق است…» و يا سخن بورخس داناي آرژانتيني که گفته است:«اگر مي خواستم فقط به يک شهر در جهان سفر کنم، شک ندارم که آن شهر، نيشابور است. فکر مي کنم رازهاي همه ي عالم در همين شهر باشد».
نيشابور بزرگترين مرکز دانش اسلامي و گهواره ي سخنوران و دانشمندان ايران و جهان اسلام بوده و زادگاه نام آوراني همچون خيام، عطار، نظيري، فضل بن شاذان و … است و بيان حديث «سلسله الذهب » توسط امام رضا(ع که هزاران محدث و مورخ در اين شهر قلمدان ها را به دست گرفتند و آن را در سينه تاريخ اسلام ثبت کردند، يک واقعه اتفاقي نبود؛ بلکه پيشينه، جايگاه علمي والا و ارزشمند نيشابور در جهان اسلام و درک درست مردم آن زمينه نقل حديث شده بود.
تاريخ تئاتر دنيا مي گويد :« مادر يا نطفه ي اصلي هر تاريخ تئاتر، مراسم آييني است.» و براي ما ايرانيان، آئين نمايش از سوگ سياوش شروع مي شود که قدمتي سه هزار ساله دارد و تا به امروز به گونه هاي متفاوت، اين آيين ها در سراسر کشور و نيشابور اجرا مي شده است. هنر تعزيه نيز به عنوان بخش مهم و قابل توجهي از هنرهاي آييني، داراي سابقه کهن و ريشه دار در فرهنگ ايران و خاصه در نيشابور بوده و در اين زمينه کارنامه پرباري دارد ، سفر « پيتر بروک» عالم بزرگ تئاتر معاصر جهان به نيشابور و آشنايي او با گروه هاي تعزيه در اين شهر مؤيد همين مطلب است. تأثيراتي که نابغه بزرگ تئاتر دنيا « برتولد برشت» از تعزيه ايران در ارايه «نظريه تئاتر روايي» داشته، غير قابل انکار است.
بايد دانيم که اين جا نيشابور است، شهر شعر و شعور و شهود. و هر در آن پاي مي گذارد، بايد تأمل ودرنگ نمايد و با آگاهي و دانايي گام بردارد. من معتقدم تمامي هويت فرهنگي ما ميراث گذشته، حال و آينده ماست، يعني اگر من از گذشته دور حرف بزنم، همان قدر مهم است که از امروز بگويم. متأسفانه اخيرا در اين وادي هر کس از راه مي رسد، تمام آثار قدما را نابود مي کند تا خودش را اثبات کند و انگار دنيا از خودشان شروع شده است. «برتولد برشت» مي گويد: « ما وجدانا هنرمند پاک و صيقل يافته نيستيم، ولي نبايد آنقدر ضعف و بدي يک اثر را ببينيم، زيرا خودمان و روحمان آلوده با بدي و زشت سيرتي مي شود.»، همچنين «يرژي گروتفسکي» انديشمند صاحب سبک تئاتر معاصر مي گويد: «شخصيت هنرمند بايد از نظر جسمي و روحي بازسازي شود تا رها و خالي از عقده ها باشد».
متأسفانه برخي خيال مي کنند همه جا و هميشه تئاتر به خودشان ختم مي شود، در صورتي که چنين نيست.تئاتر امروز خيلي رشد يافته و بايد براي توليد تئاتري نو و خلاق، آموزش ببينيم، مطالعه تطبيقي با آثار نمايشي برجسته جهان داشته باشيم، سخت و با جديت کار کنيم و بر تجارب خود بيافزاييم؛ امروز دانش و تکنولوژي و آگاهي درست از تکنيک هاي تئاتر، رمز موفقيت و ماندگاري در عرصه تئاتر است.لذا طرح عقده ها، فرا فکني ها، توطئه چيني ها و تخريب يکديگر در تئاتر علمي و نو راه به جايي نمي برد.
آقاي بهزاد آقاجاني فرزند خلاق و داناي اين شهر توانسته به عنوان برگزيده و منتخب جشنواره تئاتر استان خراسان (بعد از 26 سال رخوت و سستي حاکم بر تئاتر نيشابور) به جشنواره منطقه اي راه يابد، لذا در اين برهه از تاريخ شهرمان و فرصت مغتنم به دست آمده، بايد شلاق ها را بر زمين گذاشت و به جاي طرح عقده ها، عقيده ها را استوار و محکم نموده و همراه شان شد. حمايت همه دست اندرکاران از اين گروه،حاکي از عشق و ايمان به فرداي بهتر تئاتر شهرمان است و هر قدمي بر عليه اين حرکت، محکوم به فناست و از نگاه تيز بين مردم فهيم نيشابور به دور نخواهد ماند. درود بر عاشقان کوچه باغ هاي معطر نيشابور.
حسین لطف آبادی