سراي اميد در کوچه «ترانس» , گفت و گو با مدير سراي محله چهارده معصوم
سراي اميد در کوچه «ترانس» , گفت و گو با مدير سراي محله چهارده معصوم

  آزاده مهديار/ از کوچه اي تنگ گذر مي کنم، کوچه اي با برچسب «ترانس»، انگار که اين نام آميخته اي از آسيب ها است، گوشه اي جدا مانده از باقي نواحي، قدم که مي گذارم همان است که در تصور آمده بود، بوي فاضلاب، جوي هايي با زباله هاي دست نخورده، خانه هاي کوچک […]

 

15آزاده مهديار/ از کوچه اي تنگ گذر مي کنم، کوچه اي با برچسب «ترانس»، انگار که اين نام آميخته اي از آسيب ها است، گوشه اي جدا مانده از باقي نواحي، قدم که مي گذارم همان است که در تصور آمده بود، بوي فاضلاب، جوي هايي با زباله هاي دست نخورده، خانه هاي کوچک و زهوار در رفته و حتي مخوف.

هر غريبه اي با سرعت شناسايي مي شود و نگاه هايي در تعقيب که «چه مي خواهد»؟!

اما همه را که پشت سر مي گذارم، اواخر کوچه به سرايي آباد مي رسم، ديوارهاي تازه رنگ خورده و تابلويي چشم نواز؛ «سراي محله چهارده معصوم»

از حياط بزرگ آن که دروازه هاي فوتبال وحلقه ي  بسکتبال را در خود دارد، گذر مي کنم و وارد ساختمان مي شوم، سالن با کاغذهاي رنگي تزيين شده و چندين کلاس با ميز و صندلي و تخته سياه و تعدادي کودک که سلام مي کنند و به دنبال «آقاي مهندس» مي گردند تا اختلاف کوچکشان را حل کند. اختلافي  ناگهاني بر سر  تقسيم نا عادلانه ي مدادهاي رنگي.

مرتضي امين الرعايايي، همان «آقاي مهندس» بچه ها است که با حوصله و لبخند به حرف هاي شان گوش مي دهد و مشکل شان را حل مي کند.

«روز جهاني کودک» و يادآوري اين سرا مرا به اينجا کشانده، جايي که هميشه در ذهنم خانه اميدي است براي کودکاني که خيلي زود دردهايي دهشتناک مثل اعتياد، خريد و فروش مواد مخدر و فسادهايي را لمس کرده اند که در لحظه اي روي مي دهد . ساعتي با امين الرعايايي به گفت و گو مي نشينم تا ببينم چه چيزي يک عکاسِ باستان شناس با مقام هاي ملي و بين المللي را به مديريت سراي محله در چهارده معصوم کشانده است.

ايده سراي محله از کجا آمد؟

اين مکان که موقوفه آقاي برادران به آموزش و پرورش است از طريق تهاتر به شهرداري واگذار شد. چند سالي هم به عنوان مدرسه پسرانه و دخترانه فعال بود اما به دليل عدم استقبال ناشي از شرايط خاص اين محله تعطيل شد. ايده سراي محله براي اينجا در بهمن ماه سال گذشته از شوراي شهر به شهرداري ارائه شد و پيشنهاد مديريت مجموعه را به من دادند و من هم برنامه هاي کوتاه و بلند مدت آموزشي و تفريحي براي اينجا تنظيم کردم و همزمان با عيد فطر افتتاح شد.

چرا اين پيشنهاد به شما داده شد؟

فکر مي کنم به اين دليل که من قبلا تجربياتي اين چنيني داشته ام، در زمان زلزله بوشهر، آذربايجان و خراسان جنوبي سرپرست تيم حمايت رواني استان بودم و کار کردن در اين محله هم شرايط خاصي مي طلبد و بايد ويژگي هاي خاص آن را مد نظر داشت.

چه برنامه ها و کلاس هايي در اينجا داير است؟

کلاس هاي فوتبال در دو رده سني، قرآن  در سه مقطع و سه رده سني، زبان انگليسي پايه همچنين کلاس هاي کاردستي و نقاشي براي کودکان که به طور مرتب تشکيل مي شود.

استقبال از اين کلاس ها چه طور بوده است؟

خوشبختانه خانواده ها به اين مکان اعتماد کرده اند و ارتباط عاطفي خوبي هم بين بچه ها با ما  و با مربيان شان ايجاد شده، اين کوچه حدود هشتاد تا کودک و خردسال و نوجوان دارد که تقريبا همه  ي آنها از کلاس ها استقبال مي کنند و سي نفر خانم مراجعه کننده هم در کلاس هاي قرآن و مشاوره حضور پيدا مي کنند. اينجا از 8 صبح تا يک بعد از ظهر و از 4 بعد از ظهر تا 7 شب باز است.

چه ارگان هايي با شما همکاري دارند؟

سازمان فرهنگي ورزشي شهرداري، بهزيستي که کلاس هاي روانشناسي برگزار مي کند و اورژانس اجتماعي شان هفته اي چند بار در اينجا مستقر مي شود و به خانواده هايي که احتياج به مشاوره دارند، خدمات ارائه مي کند. خيرين و جمعي از پزشکان و جراحان هم در خريد تجهيزات کمک کرده اند.

چه تعدادي در اينجا مشغول به کارند؟

دو نفر جهت انجام کارهاي اداري و يک سرايدار حضور دارند که ساکن همين محله هستند. حقوق شان هم بر اساس سرفصل هاي سازمان فرهنگي پرداخت مي شود که اين پرداختي ها هميشه به موقع صورت نمي گيرد و چون مديريت هزينه ها هم با پيمانکار يعني بنده است گاه شخص خودم اين معوقه ها را پرداخت مي کنم.

از مشکلات مديريت سراي محله بگوييد:

حل مشکلات اين منطقه بايد دغدغه ي همه مسئولين باشد چراکه رفع مشکلات اين محل تنها هزينه نيست بلکه يک جور سرمايه گذاري است؛ اين اتفاق به کاهش آسيب هاي کل شهر کمک مي کند، من برنامه اي براي ايجاد مشاغل خانگي تنظيم کردم و به تجهيزاتي مثل چرخ خياطي، دار قالي و دستگاه فيروزه تراشي نياز است، مشاغلي که هم يادگيري آن براي خانم هاي خانه دار سخت نباشد و هم محلي براي کسب درآمدشان باشد و اين همراهي مسئولين و خيرين را مي طلبد. کار فرهنگي هم هزينه هاي خودش را دارد و خوب است مسئوليني که مرتب به اينجا سر مي زنند، حضورشان با مشارکت در هزينه ها همراه باشد.

ما شاهد هستيم که پارکها، کتابخانه ها و مراکز فرهنگي بيشتر در بالاي شهر متراکم اند ولي همين سراي محله تا اين حد با استقبال رو به رو بوده به طوري که هر روز که مي گذرد بچه ها تقاضاي کلاس هاي جديدي مي کنند.

خيلي از همين بچه هايي که در حاشيه شهر هستند داراي استعدادهايي هستند که فقط جايي براي نمود نداشته است و بايد بستري براي شناسايي و شکوفايي آن باشد.

در مورد تجربه تان از کار در اين محيط بگوييد:

من رابطه خوبي با بچه ها برقرار کرده ام و تک تک شان را مي شناسم و از اينها انرژي مي گيرم، همين که هر وقت مي آيم بي هيچ مقدمه اي به استقبالم مي آيند و اين تعلق خاطر را دو طرفه مي بينم براي من کافي است و البته تاثيرش را در زندگي شخصي خودم هم مي بينم.

تحصيلات و حرفه اصلي شما چيست؟ چه مقام هايي تا به حال کسب کرده ايد؟

من فوق ليسانس باستان شناسي و عکاس مستند خبرگزاري ايرنا هستم. مقام هاي بين المللي من راهيابي 8 عکس به جشنواره عکس آمريکا و مدال برنز جشنواره عکس سربستان است و چند تا مقام کشوري هم دارم. صبح ها يا اينجا هستم يا در سازمان پيگير کارهاي سراي محله و بعد از ظهر ها معمولا مشغول تدريس نورپردازي و عکاسي هستم.