گفتگو با سراينده ترانه ماه و ماهي ,«ماه و ماهي » روايت همه ي عشاق دور افتاده از محبوب است
گفتگو با سراينده ترانه ماه و ماهي ,«ماه و ماهي » روايت همه ي عشاق دور افتاده از محبوب است

  با اين روند مميزي حداقل براي افرادي که شعرشان از يک وجاهت و مقبوليتي نزد مخاطب برخورد است مخالف ام .چراکه مميزي را تنها راجع به مباحث فني اثر درست مي دانم.  مميزي در حوزه ي مفاهيم را نوعي سانسور و مخالف آزادي بيان تلقي مي کنم سحر سوقندي- اولين شعله هاي شاعرانه گي […]

 

5با اين روند مميزي حداقل براي افرادي که شعرشان از يک وجاهت و مقبوليتي نزد مخاطب برخورد است مخالف ام .چراکه مميزي را تنها راجع به مباحث فني اثر درست مي دانم.  مميزي در حوزه ي مفاهيم را نوعي سانسور و مخالف آزادي بيان تلقي مي کنم

سحر سوقندي- اولين شعله هاي شاعرانه گي شاعر همشهري به گفته خودش در 12 سالگي و با نوشتن نخستين شعرش زبانه کشيد. خود عليرضا بديع مي گويد: اما حس نوشتن پيش از اين ها با من بود، شعرهاي کتاب درسي اولين مطالبي بود که توجهم را به خود جلب مي کرد، بطوري که شب هاي امتحان که با دوستان شاعر براي درس خواندن دور هم جمع مي شديم من (که علي رغم ميل باطني و به خواست پدر و مادرم رشته ي علوم تجربي مي خواندم) کتاب هاي عروض و قافيه دوستانم را مطالعه مي کردم که البته اين اشتباه را در کنکورم تکرار نکردم و رشته ي زبان و ادبيات فارسي را براي کنکور برگزيدم.

سراينده ترانه ماه و ماهي،  که با صداي ديگر هنرمند همشهري، حجت اشرف زاده، اين روزها به يکي از ترانه هاي مورد توجه بسياري از مردم بدل شده است، در معرفي خودش يکي از شعرهاي ش را براي ما مي خواند:

«که بود گفت کي ام؟-من : عليرضا عاشق/ تمام روز و شب سررسيد را عاشق/ به محض زاده شدن سال ها گريسته ام/ به اين دليل که بودم از ابتدا عاشق»

گفت و گوي «خيام نامه» را با اين شاعر و ترانه سراي نيشابوري تقديم خوانندگان مي کنيم:

 «ماه و ماهي»، شعري است که از زمان انتشار با موسيقي بسيار مورد استقبال قرار گرفته، اين تلفيق زيبا چگونه رخ داد؟

«ماه و ماهي» روايت تمام آدم هايي است که به نحوي از خودشان يا علايق شان و يا محبوب شان دور افتاده اند. اين غزل روايت دل داده اي ست که از محبوبش دور افتاده است و تنها نصيبش از اين عشق هلال نقره اي شکلي است که گاهي بر برکه تنهايي اش مي تابد. هماهنگي هلال نقره اي آسمان و ماهي سرخ رنگ برکه واز طرفي دل بستگي  من به «آرايه ي جناس» از بين آرايه هاي ادبي يکي ديگر از دلايل خلق اين ترکيب است که به مذاق شنونده خوش آمده است. شنونده به شدت رنگ و تصوير را در شعر درک مي کند و به رنگ ها واکنش مثبت نشان مي دهد.

دراين شعر ترکيباتي چون «چشم و حجره فيروزه تراشي، «نفس و صبح نيشابور» و ازين قبيل ترکيبات به کار برده شده که ممکن است براي تمام مردم ايران به اندازه ي  ما نيشابوري ها ملموس نباشد، زمان سرودن شعر از جا نيفتادن اين ترکيبات واهمه اي نداشتيد؟

تا جايي که مي دانم، نه تنها مردم نيشابور، بلکه ديگر شهرها و فارسي زبانان خارج از کشور، حس خوبي با اين اثر برقرار کرده اند. هرچند که نمي توان منکر اين شد که نيشابوريان که ناف شان را با صبح و فيروزه بريده اند و در هواي دل انگيز نيشابور نفس کشيده اند مطمئنا بيشتر درک ش مي کنند. وا ما در باب سوال آخرتان عرض کنم که هرگز هنگام سرودن واهمه اي نداشته ام چراکه من و قلمم به هم اعتماد کرده ايم.

چه شد که تصميم گرفتيد اين کار را با موسيقي همراه کنيد آنهم با صداي حجت اشرف زاده؟ در نحوه ي  ملودي روي کارهم نظري ارائه داديد يا کار را به آهنگ ساز و خواننده سپرديد؟

رفاقت من و حجت اشرف زاده از اواسط دهه هشتاد شکل گرفت و شب هاي زيادي را کنار هم با شعر و موسيقي گذرانده ايم. سال 86 که غزل ماه و ماهي را در حجره ي فيروزه فروشي مجيد عمرضا سرودم، حجت، ملودي  اي روي آن گذاشت که ديديم براي خودمان دل چسب شد و تقريبا بعد از دو سال، کار تنظيم اين آهنگ را به آرش و امير بيات واگذار کرديم، خدا را شکر مورد استقبال مردم عزيز هم واقع شد.

تاکنون با چه خوانندگاني کارکرده ايد و آيا بازهم شاهد اين همکاري ها خواهيم بود؟

با خوانندگاني چون سالار عقيلي، حسام الدين سراج ، محمد معتمدي، قاسم افشار، محسن ميرزاده، محمد حشمتي و همچنين آهنگسازاني چون استاد ناصر چشم آذر، عليرضا افکاري، استاد فريدون خشنود، بنيامين بهادري، دکتر محمدرضا چراغعلي و استاد مجيد درخشاني کار کرده ام.

در حال حاضر هم کاري را با برادران پورناظري (سهراب و طهمورث) دارم، اين کار توسط يکي از بهترين خوانندگان کشور اجرا خواهد شد که بدون شک، يک اتفاق خواهد بود و  به آينده ي  اين کار بسيار خوش بينم. يک تک آهنگ هم با غزلي از من براي اميرحسين افتخاري ساخته شده که به زودي منتشر خواهد شد.

با توجه به اين که شما از اعضاي صدور مجوز براي ترانه هاي آلبوم ها هستيد با چه ديدگاهي آثار ارسالي را محک مي زنيد؟ آيا اشعار شما هم قيچي تيز مميزي ارشاد را برگردن خود لمس کرده اند؟

همواره سعي کرده ام منصفانه و کارشناسانه به آثار نگاه کنم و از منظر فني آثار را ارزيابي کنم. در شعر مباحثي مانند وزن و قافيه و نکات دستوري و سلامت زبان جزئي از مباحث فني شعر و ترانه هستند. بررسي اين مباحث بر عهده ي بنده است. دوستان مي دانند که از اعضاي شوراي نظارت بر موسيقي، بنده و استاد عزيزم جناب محمدعلي بهمني همواره وکيل مدافع حقوق هنرمندان آزاد بوده ايم. سعي کرده ايم کساني را که شايسته ي جايگاهي هستند، ياري کنيم تا با کسب مجوز از شبکه ها آثارشان به نحو مطلوب پخش شود. اگر اين پخش درست صورت نمي گيرد مقصر شورا نيست. بلکه تهيه کنندگان مقصرند که از طريق آرشيو مرکز موسيقي سراغ اين آثار نمي روند.

نمونه ي اين ادعا، اولين جلسه ي حضورم در مرکز نظارت بر موسيقي در سال 90 بود؛ زماني که اولين کار از خواننده پاپ راک کشورمان «رضا يزداني» براي بررسي به شورا آمده بود، بسياري از دوستان مخالف بودند اما من ايستادم و از اين شکل موسيقي دفاع کردم، همين هم باعث ورود آثار رضا يزداني به تلويزيون شد که تا پيش از آن امکان حضور نداشت. و البته اين خدمات را وظايف خود مي دانم.

اما متاسّفانه در زمينه ي  شعر از همان نخستين کتابم که يک غزل  تا کتاب هاي بعدي که چند غزل  مميزي شدند، همواره اين اتفاق نامبارک براي شعر من هم مانند بسياري از دوستان افتاده است و صد البته با اين روند مميزي حداقل براي افرادي که شعرشان از يک وجاهت و مقبوليتي نزد مخاطب برخورد است مخالف ام .چراکه مميزي را تنها راجع به مباحث فني اثر درست مي دانم.  مميزي در حوزه ي مفاهيم را نوعي سانسور و مخالف آزادي بيان تلقي مي کنم.

قطع اين ارتباط  با مخاطب که تنها دلخوشي ما شاعران است باعث دل سردي مي شود تا جايي که تعدادي از دوستان مانند «محمدرضا حاج رستم بيگلو» متاسفانه جلاي وطن کرده اند و کم نيستند شاعراني که از اين نسل و نسل هاي طلايي ادبيات معاصر به دليل همين سانسورها منزوي شده اند و صدايشان خاموش شده است.

آيا ريشه ي شعر خود را در نيشابور مي بينيد؟جلسات نقد ادبي اکنون نيشابور را در قياس با دوراني که دراين شهر حضور داشتيد چگونه مي بينيد؟

استخوان بندي شعر من در نيشابور شکل گرفته است. به گفته ي شاعران پايتخت نشين، زبان شعرم زباني خراساني و فاخر است که بسياري از شاعران پايتخت توانايي اين گونه رفتار با کلمه را ندارند. چرا که خاستگاه زباني آنان اين دبدبه و کبکبه را در کلام برنمي تابد و اين تفاخر در زبان برگ برنده ي  ما خراساني هاست.

نيشابور در هنر و مخصوصا شعر بسيار مستعد است اما متاسفانه خيلي از موارد  مانع از بروز اين استعداد ها مي شوند. نيشابور در اوايل دهه ي هشتاد دوران بسيار درخشاني داشت همچنين انجمن هاي ادبي پربار که به دليل حسادت و تنگ نظري برخي از اعضاي همان انجمن ها چالش هايي ايجاد شد که باعث ازهم پاشيدن جلسات شد و بعد ازآن شاهد افول شعر نيشابور بوديم تا جايي که ديگر کمتر نامي از شاعران نيشابور در پايتخت و ديگر شهرهاي کشور شنيده مي شود. مگر در چند جشنواره درجه چندم با موضوعاتي مناسبتي و سفارشي.

 چه راهکاري براي حل اين مسئله داريد؟

ايجاد بستري براي به گوش رسيدن شعر اين عزيزان؛ مطبوعات دراين زمينه نقش مهمي دارند که متاسّفانه کمتر به اين موضوع پرداخته شده است. نمونه اش برتري شاعر شهرمان نيشابور (حسين پورقلي يام) در برنامه (قند پهلو) که يکي از برنامه هاي جذاب با حضور شاعران طنزپرداز و مطرح کشور است، موردي بود که در نيشابور به آن کمتر توجه شد. حتا شنيدم يکي از همين شاعران پرمدعا و توخالي که توانايي سرايش ندارد و با حفظ کردن چند اصطلاح و چند نام فرنگي سعي دارد خود را باسواد جلوه بدهد، به حسين پور قلي گفت حالا که چه؟ رتبه ي  برتر بين آن شاعران در کشور افتخاري ندارد… مقصودم اين است که گاه به جاي تشويق و تحبيب همديگر، زيراب هم را هم مي زنند و به جاي رفاقت به عداوت ها دامن مي زنند.

برپايي جلسات مفيد نقد براي بررسي و ياري آثار دوستان شاعر هم بي تاثير نخواهد بود.

و اما عليرضا بديع را با شعر بشناسيم يا اجرا؟ تصميم اولين اجرا از کجا و چه زماني شروع شد؟

طبيعتا دوست دارم مخاطبانم من را با شعر بشناسد. مساله اي که وجود دارد اين است که بنده کار اجرا را هم براي خدمت به شعر انجام مي دهم. اولين اجرا در سال 86 به درخواست همشهري خوبم جناب هادي حاجتمند در برنامه «سبز،آبي مهر» که گفتگو با هنرمندان بود انجام گرفت که کار نويسندگي اين برنامه هم با بنده بود، اين برنامه از سيماي خراسان رضوي پخش مي شد.

از شما تاکنون عا شقانه هاي ناب زيادي خوانده ايم، احساس نمي کنيد که اشعارتان با درد مردم همراه نيست؟

کساني که شعر مرا به صورت مداوم دنبال مي کنند مي دانند که مباحثي چون اعتياد، تنهايي انسان مدرن، سرخوردگي هاي اجتماعي، دختران فراري، کودکان کار و دغدغه هايي از اين قبيل  در اشعارم مطرح مي شود. نمونه اش شعري که تازگي سروده ام با مطلع «بند نافم کاش مي پيچيد دور گردنم، تا که از زهدان مادر قطع مي شد شيونم» و در کتاب آتي ام منتشر خواهد شد. اين شعر را بعد از مشاهده ي تصويري از کشتار داعش سرودم و روايتي از انسان جنگ جوي معاصر است که خدا را از لحظه هايش خط زده است و شيطان را به تخت خلافت نشانده است.

با اين حال من شاعري عاشقانه سرا هستم که با مهر به هستي نگاه مي کنم. از دردهاي اجتماع نمي گذرم اگرچه اين موضوع کمتر دراشعارم نمودار شده باشد. از اندوهبار ترين تصاوير عمرم ديدن کهنسالاني ست که کنار نرده هاي بيمارستان نشسته اند. انسان معاصر تنهاست. عميقا تنهاست اگرچه که در جمع نشسته باشد. اين تنهايي را از پرسه هاي شبانه آدم ها در گروه هاي تلگرامي مي توان حدس زد.

در زمينه هاي  چاپ کتاب، موسيقي و اجرا منتظر چه کارهايي از شما باشيم؟

در زمينه کتاب که مجموعه جديدم با 35 غزل جديد به پيشنهاد «نشر چشمه» در پاييز به چاپ خواهد رسيد. اين اول بار است که نشر چشمه اقدام به انتشار شعر کلاسيک مي کند. علاوه بر اين به پيش نهاد انتشارات فصل پنجم کتابي به انتخاب من از غزليات عاشقانه ي معاصر منتشر خواهد شد. اين کتاب در واقع جلد دوم کتاب همواره عشق است که سال هشتاد و نه در نشر سپيده باوران منتشر کرديم. جز اين دو، فصل پنجم براي تجديد چاپ  اولين مجموعه شعرهايم به نام حبسيه هاي يک ماهي پيش نهادي مطرح کرده است و به زودي با حذف و اضافاتي محقق خواهد شد.

در زمينه موسيقي هم آلبومي با صداي جناب محمد معتمدي و آهنگ سازي ميديا فرج نژاد و تنظيم جناب بهزاد عبدي با شعرها و تصنيف هايي از من  تهيه شده است و پس از ماه محرم روانه بازار خواهد شد. هم چنين در حال توليد آلبوم جديد حجت اشرف زاده هستيم که سال ديگر تقديم حضورتان مي شود.

سپاس گزاريم و براي شما آرزوي موفقيت و بهروزي داريم.

بنده هم از شما و از هفته نامه وزين «خيام نامه» ممنونم. اميدوارم سال هاي سال مستدام باشيد و در برابر مشکلاتي که بر سر راه خيام نامه است تاب بياوريد.