نگاهي به ورود وحضور سمرقندي ها درنيشابور  سمرقندي ها، مهماناني که در نيشابور ماندگار شدند
نگاهي به ورود وحضور سمرقندي ها درنيشابور  سمرقندي ها، مهماناني که در نيشابور ماندگار شدند

  (تهيه وتنظيم: نعمت ا… صادقي و محمدطاهر گاراژيان – با همکاري: اميرحسين دهنوي) اگر نيشابوري باشيد حتما فاميل هاي نام آشناي مهاجر،جليلي ،تاراش ،ارمز، آبک ،نبي زاده،حامد حيدري آزاده، اندوختي،غفور زاده،آسيايي ،راهي ،ظفر،خاکي و …را بارها وبارها شنيده ايد وکام تان را باحلوا شکري ها ، شيريني ها وآبنبات هاي خوش طعم دست پخت […]

 

9(تهيه وتنظيم: نعمت ا… صادقي و محمدطاهر گاراژيان – با همکاري: اميرحسين دهنوي)

اگر نيشابوري باشيد حتما فاميل هاي نام آشناي مهاجر،جليلي ،تاراش ،ارمز، آبک ،نبي زاده،حامد حيدري آزاده، اندوختي،غفور زاده،آسيايي ،راهي ،ظفر،خاکي و …را بارها وبارها شنيده ايد وکام تان را باحلوا شکري ها ، شيريني ها وآبنبات هاي خوش طعم دست پخت برخي از اعضاي اين خانواده ها ي  سخت کوش سمرقندي شيرين کرده ايد.

نزديک به يک قرن پيش ، نيشابور ميزبان جمعيتي از مهاجران مسلمان شيعه مذهب شهر سمرقند ازبکستان گرديد که به دنبال انقلاب بلشويکي روسيه و مشکلات و محدوديت هايي که پس از آن برايشان ايجاد شد، به اين شهر کوچيدند.اين مهمانان سمرقندي – بخارايي ، امروز ديگر بخشي جدانشدني از پيکره و بافت نيشابور هستند و خود را نيشابوري مي دانند. براي آشنايي بيشتر با علت وچگونگي مهاجرت واسکان اين مهمانان ديروز و همشهريان امروز ، به سراغ تعدادي از آنها ازجمله حاج حيدر جليلي سمرقندي رفتيم که خود زاده ي سمرقند است و گفتني هاي بسيار دارد …

آقاي جليلي درست است که شما زاده ي سمرقندمي باشيد ؟

بله، در سال 1316 برايم شناسنامه گرفتند ولي طبق گفته ها متولد 1312 شهر سمرقند ازبکستان مي باشم. پدرم جليل نام داشت و نام خانوادگي ماهم به همين منظور جليلي مي باشد  پدر بزرگم ملا احمد زمان طبيب دربار بخارا بود که کتابي هم در طب سنتي باهمکاري شوهر عمه ام که معمم بود نوشت که بعد ها به عنوان يک کتاب قديمي ارزش بسياري پيدا کرد .پدرم جزو ثروتمندان آن زمان بود و شغلش بزازي بود .رسم آن زمان اين بود که هر روزه در يک نقطه از شهر سمرقند بازاري تشکيل مي شدو پدرم در هفت نقطه بازار اين شهر ،داراي مغازه ي بزازي بود.

چرا تعدادي از مسلمانان سمرقند وبه ويژه خانواده شما پس از انقلاب اکتبر روسيه زادگاه خود را ترک کردند؟

پس از انقلاب بلشويکي روسيه در سال 1917و به ويژه زماني که استالين روي کار آمد براي مسلمانان ساکن در جماهير شوروي محدوديت هاي مذهبي شديدي  اعمال شد به گونه اي که از برگزاري هرگونه مراسم مذهبي به شدت ممانعت به عمل مي آمد و از طرفي ماموران حکومت کمونيستي شوروي با توجه به نوع حکومت کارگري که در آن کشور مستقر شده بود پس از گرفتن اموال واملاک افراد ثروتمند ومتمول  ازجمله پدرم ، آنها را روانه اردوگاههاي اسکان اجباري مستقر در نقاط مختلف نمودند و برخي را هم روانه منطقه ي سيبري کردند . بعد از مدتي تعدادي ازافراد سرشناس ازجمله پدرم با واسطه گري برخي افراد متنفذ ، اجازه يافتند که  از اردوگاه خارج شده و به شهر سمرقند برگردند و همين رهايي از اردوگاه که احتمال داده مي شد موقتي باشد باعث گرديد که پدرم  جليل به همراه تعداد ديگري از مسلمانان سمرقندي براي رهايي ازمحدوديت هاي اعمال شده توسط حکومت کمونيستي شوروي دست  به مهاجرت بزنندکه درنتيجه اهل سنت راه عربستان را پيش گرفتند ومورد حمايت حاکمان آن جا قرار گرفتند  وشيعيان نيز راه ايران را والبته بدون حامي.

گفتني است در سمرقند نژادهاي ازبک، اويغور، روس و ايراني زندگي مي کردند .به همين دليل پس از اقدام سمرقندي ها ي مسلمان براي مهاجرت و سفر قاچاقي به ايران ، ماموران حکومتي روس ، چند دکتر را در محلي گذاشته بودند که نژاد مهاجرين را بررسي کنند و اگر نژاد آنها ايراني بود با خروج آنها چندان مخالفتي نمي کردند واگر روسي بود مانع مي شدند.

و دليل زياد سخت نگرفتن روس ها با مهاجرت ما هم اگر چه سفرمان قاچاقي بود ، اين بود که اجدادمان ايراني و خراساني بودند که طي جنگ هاي دوره هاي گذشته   به عنوان اسير به سمرقند منتقل شده بودند

گفته مي شود که مهاجرين سمرقندي و بخارا يي در مسير مهاجرت به خراسان دچار  مخاطرات و مشکلات زيادي  شدند؟

بله ، آن ها براي خروج از سمرقند وآمدن به ايران همه چيز خود را از دست دادند و به طور قاچاقي راهي مرزهاي ايران شدند.در آن ايام مهاجرين را افرادي که به آنها «قاچاق بر »يا «راه بلد» مي گفتند به طور قاچاق جابه جا مي کردند وپيش مي آمد که راه بلدان در وسط راه ، اين مهاجران ناوارد را به امان خدا رها مي کردند.اين در صورتي بود که به دليل کم پولي و بلد نبودن ادامه راه و مسن بودن برخي افراد ، مشکلات ديگري ازقبيل حمله دزدان بين راه ، و آزار واذيت امنيه ها هم درکمين آنها بود

خانواده ما (جليلي) هم با کمک قاچاق برها  راه را ادامه مي دهند تا از سرخس و باجگيران کنوني سر در مي آورند . در بين راه پدرم مريض مي شود و از مادر و برادرم مي خواهد که با رهاکردن او ، راه شان را ادامه دهند که با مخالفت خانواده روبه رو مي شود که بعد هر طور شده به سرخس و باجگيران مي رسند و همانگونه که بيان شد خانواده ي ما در سمرقند ثروتمند بودند ولي موقع حرکت هر چه را داشتيم از ما گرفته بودند و فقط با دو سکه طلا يي که مادرم از ترس راهزنان آنها را  در بين لباس کهنه من مخفي کرده بود توانستيم چند قرص نان تهيه کنيم که اين مايه ي زنده ماندنمان در طي مسير شد  .

علي اصغر آزاده –محمد قناد- به نقل از پدرش کربلايي محمد حسين نيزدر باره ي مخاطرات سفر سمرقند به نيشابورمي گويد : طبيعت خشن به مسافران سخت مي گرفت .کوه ها پشت در پشت ايستاده بودند. الله اکبر از اين رشته کوه الله اکبر و آزار دهنده تر از وادي هاي دشوار ، راه نمايان راه زن بودند،  بعد ها که ما در کنار هم مي نشستيم و به کلام مهرباني غبار خستگي  از جان وروح يک ديگر مي زدوديم مي ديديم که رابطه اي مرموز ميان او که قاطر به کرايه داده بود با کسي که در کنار چشمه اي خيمه زده بود وقرآن بر رحلي نهاده بود و ما را به چشمه فرستاده و درنبود ما رخت وبخت مارا برده بود ونيز .با فردي که از راه ترحم مارا به طعامي و سرپناهي مهمان کرده بود ، وجود دارد. .فرزندان خرد سال ما بعد ها گفتند : ما درخانه ي راه نمايان بقچه هاي گل دوزي شده ومخمل هاي زيباي بار و بنه را ديده ايم که از پستو خود را به ما نشان مي دادند .

آيا مهاجرت سمرقندي ها يک باره و گروهي به ايران انجام گرفت ؟ اولين خانواده ي سمرقندي که به ايران آمدچه کسي بود؟

مهاجر ين مسلمان سمرقندي به صورت جداگانه ودر چند مرحله ودر بازه زماني چند ساله وارد ايران شدند و اولين نفري هم که وارد ايران شد حاج شيخ محمد سمرقندي بود که به دليل داشتن سواد و  اينکه در زمان جنگ معلم بود و  راه را بلد بود از همه زودتر وارد ايران شدو جزو استثنا افرادي بود که با پاسپورت وارد ايران شد

آن ها پس ازورود به ايران به کدام شهرها رفتند؟

مهاجرين بعد از ورود به ايران از مرز باجگيران وسرخس به مشهد مي آيند و از آن جا هر گروه هر جا يي را که  توانست براي سکونت انتخاب نمايد به آن جا رفت.که البته بايد گفت که  مشهد و نيشابور پذيراي بيشترين مهاجران سمرقندي بودند

چرا بيشترين خانواده مهاجرين سمرقندي به  نيشابور وارد شدند،؟

به طوري که برخي بيان داشته اند،  برخي نامه نگاري هايي که توسط بعضي ازمهاجرين با حکومت وشايد شخص رضاشاه درآن ايام انجام مي گيرد، به دستور رضا شاه ، استاندار وقت خراسان « قلعه نو » نيشابور را که ملک خاصه دولت بود بود واز آب رودخانه سهمي داشت، براي سکونت آنها در نظر مي گيرد . جمعيت مهاجرين بعد از اسکان دراين روستا به کار کشاورزي وباغ داري مي پردازند که تجربه اين کار را درسمرقند داشتندو تعدادي هم به شغل نمد مالي مشغول مي شوند و احتمالا همين اسکان يافتن در قلعه نو باعث روي آوري مهاجرين بيشتري به نيشابور گرديد .

وسرانجام سکونت سمرقندي ها درقلعه نو؟

سمرقنديان حدود پانزده شانزده سالي در قلعه نو سکونت داشتند ولي سرانجام به دليل بدرفتاري شخصي به نام جمشيد و سيدشاه صاحب کار وي  که به آن ها سخت مي گرفت و در استفاده از آب رودخانه برايشان مشکل ايجاد مي کرد واجازه دامداري خارج از چهار ديواري خانه سمرقندي هاي ساکن قلعه نو را به آنها نمي داد ، اجبارا قلعه نو را ترک کرده و به تدريج وارد شهر نيشابور شدند و هرخانواده اي درهر منطقه اي که توانست سکونت اختيار کرد. ازجمله درحوالي ميدان محلوج فروشان و خيابان علي اف وبرخي روستاها چون روستاي شاداب وگرماب وصومعه و خانواده  ما(جليلي ) هم درمحله ي کوچه حمام نو ، روبه روي مخابرات ، پشت درمانگاه فعلي فرهنگيان  ساکن شديم که اين مکان را يک نانواي يزدي برايمان فراهم کرده بود.

سمرقندي ها سند ويا دست نوشته اي درمورد مالکيت قلعه نور در اختيار دارند؟

برخي از سمرقندي ها براين نظرهستند  اسنادي که نشان دهنده واگذاري اين روستا به سمرقندي ها توسط دولت باشد وجود داشته که در جريان شکايت سمرقندي ها از جمشيد آن را دراختيار قاضي ودادگاه قرار داده اند ولي با رانت وارتباطي که جمشيد  با عوامل دادگاه و شايد قاضي داشته اين اسناد مالکيت ازلابلاي پرونده خارج ومفقود شده

کساني ازمهاجرين دوباره به سمرقند برگشتند؟ چه سرنوشتي يافتند؟

در آن ايام به دليل تبعات ناشي ازجنگ جهاني دوم و بروز مشکلات اقتصادي ،زندگي کردن در ايران واقعا دشوار بود به طوري که براي تهيه نان خالي هم از کوپن استفاده مي شد و تهيه آن دشواري هاي زيادي را به همراه داشت و همين امر باعث شد تعدادي از مهاجرين که درسمرقند قبلا وضعيت خوبي داشتند به زادگاه خود برگردند که بنا به برخي گفته ها، بعد از برگشت به سمرقند ، حکومت گران شوروي، آنها را با زدن مارک جاسوس وخائن سر به نيست کردند و همين مسئله باعث شد که ديگران هرچند درتنگنا به سر مي بردند ولي هوس برگشت به سمرقند را نداشته باشند.البته افراد بسياري پس از اسکان درنيشابور  به شهرهاي ديگر ايران ازجمله کرج، قوچان،ملارد و … کوچ کردند .

معاش سمرقندي ها پس از خارج شدن از قلعه نو چگونه تامين مي شد؟

در حالي که خانواده يزدي ها ي کوچه حمام نو به خانواده جليلي ها مکاني براي زندگي داده بودند، روزي پدرم جليل نزدشان مي رود و از آنها درخواست مي کند شما که به ما جايي براي زندگي داديد،نان هم بدهيد که اين سخن وي با برداشت اشتباه آن ها روبه رو مي شود به طوري که يک بسته نان به او مي دهند که پدرم مي گويد منظورم اين است کاري بدهيد که بتوانم ناني را به خانه ببرم واز آن به بعد با فروش نان اندک درامدي کسب مي شود ودرکنارآن پدرم با توجه به پيشينه طبابتي که درخانواده ما موروثي بود با درمان بيماران از طريق طب سنتي اندکي درامدي داشت به اضافه اين که کار بادستگاه چاقو تيزکني وفروش لوازم مستعمل(سمساري) هم کمکي به مخارج خانواده مي کرد . خود من هم با سفر به تهران ويادگيري قند ريزي اولين دستگاه قند ريزي را از تهران به نيشابور و خراسان آوردم که با آن کله قند توليد مي شد. برخي خانواده هاي سمرقندي هم با توجه به تجربه وتخصصي که درمورد پخت وپز شيريني و حلوا داشتند به شغل حلواپزي وقنادي وآبنبات پزي روي آوردند.وعده اي هم به لحاف دوزي و تهيه سنگ براي ساخت  راه آهن مشغول شدند

علي اصغر آزاده ، مشهور به محمد قناد در مورداشتغال به کار خود و خانواده اش در نيشابورمي گويد :

کربلايي محمد حسين  پدرما از آنجا که رسيد هر جايي سر زد و دست آخر در گرماب رحل اقامت افکند  و مدت ده سال در مزارع گرماب کشاورزي کرديم، تبادل تجربه نتايج خوبي مي داد از آنجا به صومعه آمديم کار بنايي مي کرديم سعي مي کرديم کيفيت کارمان بالا باشد .ديوارهاي گلي که ما ساخته بوديم هنوز در صومعه محکم ايستاده اند .گاه از صومعه به امام زاده ، خيام و ايستگاه راه آهن مي آمديم هر روز فاصله صومعه و نيشابور را مي رفتيم و مي آمديم .سپس مدتي در انبار راه اهن مشغول کار شدم .البته تجربه کار در راه آهن سمرقند را داشتم. تجربه کار فني را نداشتم آن را بايد از همشهريان خود يا نيشابوريان فرا مي گرفتم .دنبال رزق وروزي بودم که توليت املاک موقوفه مسجدجامع يک دربند مغازه به ما تحويل داد .کاسبي خبري نبود، براي آنان که سرمايه اي نداشتند کار سخت تر مي شد . من و کربلايي غلام حسن غفور زاده با هم همکاري مي کرديم به نوبت يکي به هيزم شکني مي رفت و يکي مغازه را اداره مي کرد ،کسي که کنده مي شکست بايد به اندازه ي مخارج هر دو خانواده و کمک هزينه ي حفظ مغازه کار کند .چون تصميم گرفته بودم مغازه را حفظ کنم . اول روغن گيري مي کرديم . شبي خواب ديدم که بايد قنادي بزنم تا هم به جاي کارگر مغازه کار کنم هم فعاليت تجاري داشته باشم .استاد کاري استخدام کرديم و مهارتهاي لازمه  را از فرا گرفتيم .استاد رفت و کار او را ادامه داديم .محمد آزاده از قول خود مي گويد : من هم کار پدر را ادامه دادم و بعد براي به روز شدن کارم و حفظ جايگاه در بازار ، سپس به توليد و فروش لباس به ويژه پيراهن مردانه پرداختم و سال ها بعد به فروش فرش ماشيني روي آوردم و اين آخرين نقشي بود که ما در بازار بازي کرديم .

پس ازمهاجرت از سمرقند ،ارتباط با اقوام وزادگاهتان چگونه برقرار بود؟

در ابتداي مهاجرت هاي شيعيان شوروي سابق به ايران هيچگونه مخالفتي به برقراري ارتباط نمي شد ولي بعد از گذشت مدت کوتاهي دولت شوروي اجازه برقراري ارتباط ورفت وآمد بين مرز ايران وشوروي را نمي داد. .قبل از انقلاب اسلامي ايران ودر زمان حاکميت کمونيسم بر شوروي البته به وسيله دعوت نامه چند نفر از سمرقندي هاي ايران و شوروي توانستند باهم ارتباط برقرار نمايند. ودر زمان زلزله منجيل در سال 1367نيز هياتي ازسمرقند براي رساندن کمک هاي شيعيان سمرقند به مرز ايران آمدند وکمک هاي خود را به منجيل رساندندکه ازجمله آنان ورود ملا محمد علي امام جماعت شيعيان سمرقند بود .با روي کار امدن گورباچف در شوروي وفروپاشي کمونيسم دراين کشور و تقسيم جماهير شوروي به کشورهاي کوچک ، مرزهاي بين ايران وسمرقند نيزگشوده شد که ابتدا خانواده ي جليلي ها و سپس حاج آقاي تاراش به اتفاق همسرشان به سمرقند رفتند و بعد ديگر خانواده هاي سمرقندي ازجمله علي اصغر آزاده و… پس از گذشت حدود هفتاد سال جدايي به ديدار اقوام خود شتافتند وازآن سو نيز برقراري ارتباط به صميميت ها افزود. وامروز هم به صورت تلفني ارتباط با خويشان  سمرقندي برقرار است . هم آن ها به اينجا مي آيند و هم ما به سمرقند مي رويم. همين چند سال قبل بود که ما به مدت سه ماه ، به سمرقند رفتيم و در اين مدت به دليل کثرت اقوام نتوانستيم به همه سربزنيم.

در طي اين سال ها روابط خانواده هاي سمرقندي نيشابور باهم چگونه است؟

سمرقندي هاي ساکن نيشابور با توجه به هم ولايتي  وهم زباني نياز به به همگرايي داشتند وبه همين جهت در مراسم مذهبي واعياد ومشکلات درکنار هم جمع مي شدند وحتي برخي جلسات ازجمله جلسه قرائت قرآن آنها پس از گذشت چند ين نسل هنوز  برقرار است .تاچند سال پيش و به خصوص تازمان حيات مادرجليلي ها با اين باور که ما زماني به زادگاه خود برمي گرديم توصيه مي شد براي تسهيل در برگشت به سمرقند ازدواج ها خارج از خانواده سمرقندي ها صورت نگيرد که البته پس از فوت وي به اين توصيه عمل نشد واين سد شکسته شد

آقاي جليلي چند مورد از ويژگي هاي سمرقندي ها را بيان کنيد؟

به نظر من مقاومت سمرقندي ها در برابر سختي ها و مشقات روزگا ر قابل تحسين است . سمرقندي ها هيچ گاه دنبال مفت خوري نبوده اند،وحتي نصف روز هم بدون کار زندگي نکرده اند .آنها با دست خالي درنيشابور توانستند خود وخانواده را اداره کنند وبه موقعيت هاي مناسب اقتصادي دست يابند.در کنار اين هاپرهيز از دروغ هم جزو خصايص سمرقندي ها مي باشد

آيا مهاجرين سمرقندي به جامعه نيشابور خدماتي هم داشته اند؟

بايد گفت مهاجران سمرقندي نيشابور  جزو متمولين و ثروتمندان سمرقند بودند وبر عکس برخي اقوام که به دليل تنگ دستي وفقر مجبور به مهاجرت مي شدند ،آن ها مال ومنال خود را گذاشتند (از دست دادند) و براي حفظ دين دست به هجرت زدند. آن ها پس از آمدن به نيشابور توانستند در سايه تلاش شبانه روزي ومديريت واستفاده ازتجربه اندوخته قبلي خود خيلي سريع به موقعيت اقتصادي واجتماعي قبلي خود برگردند ودرکنار آن به دين وفرهنگ واقتصاد جامعه نيشابور نيز خدماتي داشته باشند.صنعت حلوا پزي وآبنبات پزي رهاورد تجربه سمرقندي ها درنيشابور است .در زماني که قند مني 5 تومان شده بود وقحطي شکر وقند بود آنها توانستند با شيره انگور آبنبات تهيه کنند . وارد کردن اولين دستگاه وکارگاه قند ريزي به نيشابور نيز توسط سمرقندي ها انجام گرفت .

البته حضورپررنگ سمرقندي ها درانقلاب و شرکت آنها دردفاع مقدس وتقديم سه شهيد دراين راه ؛ چيزي جز انجام وظيفه ديني وحق شهروندي نبوده است.

(با تشکر از کساني که در اين مصاحبه ما را ياري دادند به ويزه حاج حيدر جليلي و محدباقر جليلي و محمد آزاده و…)

 

9-2