تاريخ دمکراسي  (قسمت پنجم)
تاريخ دمکراسي  (قسمت پنجم)

درشماره هاي پيشين چگونگي پيدايش و سير تحول دمکراسي در جهان را در نهايت ايجاز و اختصار  مرور کرديم ، و اکنون به سوال اصلي  در اين زمينه بر مي گرديم که مفهوم واقعي دمکراسي با حکومت مردم بر مردم که در نقاط مختلف جهان پياده شده و تاسيسات يا « انستيتوسيون» هائي چون پارلمان  […]

Manos_levantadasدرشماره هاي پيشين چگونگي پيدايش و سير تحول دمکراسي در جهان را در نهايت ايجاز و اختصار  مرور کرديم ، و اکنون به سوال اصلي  در اين زمينه بر مي گرديم که مفهوم واقعي دمکراسي با حکومت مردم بر مردم که در نقاط مختلف جهان پياده شده و تاسيسات يا « انستيتوسيون» هائي چون پارلمان  يا شوراهاي انتخابي تا چه اندازه مي تواند به تحقق دمکراسي به معني و مفهوم واقعي آن کمک کند.

نخست بايد اين مطلب را باز گو کنيم که فلاسفه و متفکران و دولت مردان جهان درباره معني و مفهوم واقعي دمکراسي اتفاق نظر ندارند و بسياري از آنها معني محدود لغوي آن يعني حکومت مردم بر مردم را براي تحقق بخشيدن به ايده آل دمکراسي کافي نمي دانند . از نخستين و بزرگترين منتقد دمکراسي يعني افلاطون که بگذريم ،بسياري از متفکران بزرگ جهان ، دمکراسي را در مفهوم محدود و مطلق آن يعني حکومت عدد و حاکميت اکثريت ،منطقي و عادلانه و عاقلانه نمي دانند . زيرا گذشته از افلاطون که اکثريت را عوام و جاهل و ناصالح براي حکومت مي دانست حتي در بسياري از جوامع پيشرفته هم که اکثريت مردم از امکانات تعليم و تربيت و دانش و بينش کافي برخوردار بوده اند . در شرايط خاص زماني تحت تاثير فشارهاي سياسي و اقتصادي يا هيجانات زود گذر تصميم نادرستي گرفته و عنان حکومت را به دست کساني داده اند که با زير پا نهادن تمام ارزشهاي انساني ، ديوانه وار دست به تخريب سرزمين خود زده اند و براي ملتي که يک بار مرتکب چنين اشتباهي شده نقشي جز يک تماشاچي سرگشته و بي اختيار باقي نمانده است . بهترين شاهد مثال در اين مورد روي کار آمدن هيتلر و حزب نازي آلمان بر روي موج احساسات و هيجانات عمومي در سال 1933 و ويراني و اشغال و تقسيم آلمان در پايان حکومت خودکامه نازي ها است

از متفکران و نويسندگان بزرگي که نظرات آنها درباره آزادي و دمکراسي مورد استناد و احترام است ، «جان لاک «که در قرن هفدهم وعصراعتلاي دمکراسي در انگلستان مي زيسته و «جان استوارت ميل  « که از فلاسفه و نويسندگان بزرگ قرن نوزدهم است ، هر دو درباره حدودي که بايد براي حکومت عدد و حاکميت اکثريت قائل شد ،سخن گفته اند .

جان لاک مي گويد : آزادي فرد هرگز به اين معني نيست که فردي بتواند به حقوق و آزادي هاي افراد ديگر تجاوز کند و يا در آنچه متعلق به خود اوست ، تصرفات و تغييراتي به زيان جامعه به وجود آورد . جان استوارت ميل در رساله ي معروف خود زير عنوان « درباره آزادي « با صراحت بيشتري درباره حدود دمکراسي و آزاديهاي فردي سخن رانده و خطرات حکومت اکثريت فارغ از قيود  اصول اخلاقي را چنين بيان مي کند : «استبداد و ظلم حکومت هايي که ظاهرا  طبق موازين دمکراسي  و به اتکا  آرا اکثريت مردم بر سر کار مي آيند . خطرناک تر و زيان بارتراز حکومت هاي فردي است ،زيرا اگر در حکومتهاي فردي و استبدادي  راه گريز و ستيزي باشد در استبداد وستم اکثريت بر اقليت راه ستيز و داد خواهي هم بسته مي شود و حکومت عدد جانشين حکومت عدل مي گردد «

براي جلوگيري ازچنين عوارضي است که براي استقرار يک حکومت دمکراسي به معناي واقعي حدود و شرايطي در نظر گرفته شده و نويسنده محقق سوسياليست انگليسي «اي . اف داربين « در رساله اي زيرعنوان سوسياليسم  دمکراتيک سه شرط اصلي تحقق دمکراسي را چنين بيان مي کند :

1-نخستين و مهمترين شرط تحقق دمکراسي در يک جامعه ،آمادگي و صلاحيت با قابليت جامعه براي مشارکت در راي گيري آزاد و انتخاب نمايندگان پارلمان يا حکومت مورد نظر خود مي باشد

حصول اين شرط مستلزم بالا بودن سطح دانش و فرهنگ جامعه و شناخت واقعي آنها از مسائل جامعه مي باشد . به همين جهت در جوامعي که داراي فرهنگ عقب مانده يا نرخ بيسوادي بالائي مي باشند ،اکثريت کساني که در انتخابات شرکت مي کنند ، آراي خود را نا آگاهانه در اختيار صاحبان زر و زور مي گذارند و به فرض آنکه در دادن راي آزاد باشند ،تحت تاثير تبليغات قدرت حاکم يا عواملي که امکان تسلط بر وسائل تبليغاتي را دارند ،قرار مي گيرند .

2-شرط دوم تحقق دمکراسي امکان انتخاب براي مردم بين احزاب و گروه ها ي مختلف و برنامه هاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي آنها است . در کشورهايي که با حکومت يک حزبي اداره مي شوند ،ممکن است مردم حق شرکت در انتخابات را داشته باشند  و حتي مانند کشور هاي کمونيستي  عملا مجبور به شرکت در انتخابات هم بشوند ، ولي آنها فقط مي توانند به کانديداهاي معيني که از طرف حزب يا دولت معرفي مي شود راي بدهند و حداکثر آزادي که ممکن است براي آنها قائل شوند انتخاب بين چند کانديداي يک حزب مي باشد .

3-سومين شرط تحقق دمکراسي که شرط اصلي تداوم دمکراسي است  حق مخالفت با حکومت  منتخب اکثريت است .اگر احزاب اقليت در مخالفت با حکومت اکثريت و انتقاد از سياست ها و برنامه هاي قدرت حاکم ، آزادي نداشته باشند و مخالفت با حکومت به معني مخالفت با مصالح و منافع ملي تلقي گردد ، حزب يا حکومتي که يک بار با احراز اکثريت به قدرت رسيده ، با تحديد و تهديد رقيبان خود عملا امکان به قدرت رسيدن آنان را از ميان مي برد و به نام دمکراسي ، ديکتاتوري پيشه مي کند

(محمود طلوعي،خواندني هاي تاريخي)