تجربه سي سال جهانگردي صالح آبادي:  زندگي در هيچ جاي دنيا  بهتر از جاي ديگر  نيست؟!  تنها تفاوت بارز کشورها در طرز فکر و فرهنگ آنهاست
تجربه سي سال جهانگردي صالح آبادي:  زندگي در هيچ جاي دنيا  بهتر از جاي ديگر  نيست؟!  تنها تفاوت بارز کشورها در طرز فکر و فرهنگ آنهاست

گفت و گو: سيدهاشم مداح   صالح آبادي متولد سال 1333است . ايشان در سال 1365راننده کاميون بود که تصميم مي گيرد وسيله نقليه خود را به دوچرخه تغييردهد. انجام اين کار حس خوبي دراو ايجاد مي کند زيرا هم به محيط زيست کمک کرده و هم صرفه جويي مالي برايش به ارمغان آورده است. […]

گفت و گو: سيدهاشم مداح

 

7صالح آبادي متولد سال 1333است . ايشان در سال 1365راننده کاميون بود که تصميم مي گيرد وسيله نقليه خود را به دوچرخه تغييردهد. انجام اين کار حس خوبي دراو ايجاد مي کند زيرا هم به محيط زيست کمک کرده و هم صرفه جويي مالي برايش به ارمغان آورده است. درسال 1365درحالي که صالح آبادي دانشجوي برق بود با خريد يک دستگاه دوچرخه اطلس و رکاب زدن تا شهر سبزوار، کم کم ايده گشتن به دور ايران با دوچرخه در ذهن او شکل مي گيرد و جنبه ي عملي به خود مي گيرد. اين سفر موفق با دوچرخه  براي او تجربه ي گرانقدري شده و اندک اندک اسباب جهانگرد شدن او را فراهم مي سازد. صالح آبادي به دليل حرفه ي معلمي مجبور است  سالي يک بار آن هم در تابستان سفرهاي خود را برنامه ريزي کند . سفر دوم او در سال 66 و به مقصد شهر يزد انجام شد. دستاورد خاص او در اين سفر آشنايي با کوير ايران بود و او اين سفر را از مسير کاشمر- طبس – يزد به انجام رساند . ايرانگردي هاي او درسالهاي بعد هم ادامه يافت و او توانست  با دوچرخه  به شهرهاي گرگان – چابهار و در نهايت به دور ايران سفر مي کند . اما اين ايرانگردي ها ، روحيه ماجراجويي او را ارضا نکردو در سال 72 تصميم مي گيرد با تاسي از اين شعر سعدي :

سعديا حب وطن گر چه حديثي است درست

نتوان مرد به سختي که من اينجا زادم

ايده  ي جهانگرد شدن خود را جامه ي عمل بپوشاند؛ لذا تصميم مي گيرد در جستجوي مکاني بهتر براي زندگي به اقصي نقاط دنيا سفر کند . اما هرچه بيشتر مي گردد کمتر از آن  آرمان شهر اتوپيايي خود اثري مي يابد ولي در طي اين سفرها به  دستاوردي شگرف دست مي يابد که بعدا به آن اشاره خواهد شد .

اولين سفر خارجي صالح آبادي  با دوچرخه به مقصد سوريه شکل گرفت .او از راه مرز بازرگان و کشور ترکيه به سوريه وارد شد و با عبور از شهرهاي حلب و حمص به  شهر دمشق رسيد . وي در اين سفر  تجربه روحاني خاصي را تجربه کرد و آن اين که:

بعد از عبور از شهر ديار بکر؛ در خاک سوريه دشتي غير قابل سکونت و پر از سنگهاي شبه آسماني است. در حين رکاب زدن در آن مسير ناگهان حس مي کند پاهايش از بدن جداست و خود به خود بالا و پايين مي روند و از مغزش اطاعت نمي کنند ، اما او ناخود آگاه به رکاب زدن ادامه مي دهد. پس از اين تجربه، تنها توجيهي که مي يابد اين رباعي خيام است: « درياب که  از روح جدا خواهي رفت «. اين عجيب ترين تجربه اي بوده که تا آن زمان برايش پيش آمده که مي توان به قدرت روح و روان آدمي پي برد و اين نتيجه را گرفت که اگر روح و روان ما پرورش يابد جسم ما کارهاي خارق العاده اي انجام خواهد داد.

پس ازاولين سفر خارج از کشور ، سفرهاي او به بقيه نقاط دنيا شروع شد و تا کنون ايشان به بيش از سي و سه کشور جهان سفر کرده است . کشور هاي پيشرفته اي چون کانادا، آلمان، فرانسه، روسيه و… کشور هاي  در حال رشد همچون لائوس، پاکستان، قزاقستان، ازبکستان و… از خاطرات جالب او در تقديس اراده بشر اين است که در سفر هلند شاهد بود بر اثر بارندگي هاي زياد و پشت سر هم؛ کشاورزان مجبور بودند زير چادر مخصوص محصولات خود را وجين کنند.

اما تجربه بيش از سي سال جهانگردي هاي او در اين چند جمله خلاصه مي شود:

از نظروي  زندگي در هيچ جاي دنيا  بهتر از جاي ديگر  نيست . تنها تفاوت بارز کشور ها در طرز فکر و فرهنگ آنهاست او به عينه اين سخن سيد جمال آلدين اسد آبادي را آزموده است که  گفت : «به غرب رفتم  اسلام ديدم ، مسلمان  نديدم،  در شرق مسلمان ديدم ولي اسلام  نديدم «. کشورهاي پيشرفته قانونمند هستند ولي کشورهاي عقب مانده قانون گريز، ديدن چشم اندازهاي زيبا و بناهاي باستاني در جهان لذت بخش است ولي از آن مهمتر برايم ساختن قصرقناعت و رضايت در درون روح خودم مي باشد. جوانان عزيز تبليغات در جهان امروز بسيار فريبنده است گول ظواهر را نخوريد ،  امکانات در کشور ما بسيار زياد است، آنچه کمبود داريم اراده ي انجام کار است؛ جوانان اصل قانون حيات را که زندگي است فداي فرع آن نکنيد و بالاخره به قول مولوي :

اي برادر تو همه انديشه اي

ما بقي تو استخوان و ريشه اي