نيشابور در نگاه کليفورد ادموند باسورث
نيشابور در نگاه کليفورد ادموند باسورث

1.کليفورد ادموندباسورث 28 فوريه (6اسفند) نخستين سالگرد درگذشت کليفورد ادموند باسورث (Clifford Edmund Bosworth)  مورخ و خاورشناس مطرح انگليسي مي باشد. علت نگارش اين يادنامه علاوه بر نکوداشت مقام علمي اين دانشمند شهير علاقه مند به تاريخ ايران و اسلام، نگاه خاص وي به نيشابور درسلسله آثار وي مي باشد.  از اين رو با نگاهي […]

71.کليفورد ادموندباسورث

28 فوريه (6اسفند) نخستين سالگرد درگذشت کليفورد ادموند باسورث (Clifford Edmund Bosworth)  مورخ و خاورشناس مطرح انگليسي مي باشد. علت نگارش اين يادنامه علاوه بر نکوداشت مقام علمي اين دانشمند شهير علاقه مند به تاريخ ايران و اسلام، نگاه خاص وي به نيشابور درسلسله آثار وي مي باشد.  از اين رو با نگاهي گذرا به زندگاني و سوابق علمي و آثار باسورث، به بررسي جايگاه نيشابور در آثار وي خواهيم پرداخت.

باسورث در29 دسامبر 1928 ميلادي در شهر شفيلد انگلستان متولد شد و در سال 1952 ليسانس تاريخ مدرن خود را از کالج جان، دانشگاه آکسفورد گرفت. همچنين وي موفق به اخذ فوق ليسانس خاورميانه‌شناسي (فارسي، عربي، ترکي) در سال 1956و دريافت درجه دکتري درسال1967 از دانشگاه ادينبرا گرديد.

اين دانشمند بزرگ سال‌‌ها در دانشگاه‌هاي مختلف اروپا و امريکا به تدريس اشتغال داشت که مي توان به موراد زيراشاره کرد.

-مدرس زبان عربي در دانشگاه سنت آندروس

-استاد مدعو در دانشگاه تورنتو

-استاد مطالعات عربي در دانشگاه منچستر

-استاد مدعو مرکز خاورميانه‌شناسي دانشگاه يو سي ال اي

-استاد مدعو در دانشگاه کويت

-استاد افتخاري دانشگاه ويلز، لمپتر

-استاد مدعو انجمن عربي‌شناسي و اسلام‌شناسي دانشگاه اکستر

از جمله مهمترين آثار وي مي توان کتاب «تاريخ غزنويان» را نام برد که يکي از منابع مهم درباره‌ دوره‌ غزنويان مي باشد. «تاريخ سيستان از آمدن تازيان تا برآمدن صفاريان»، «تاريخ ايران کمبريج (بخش سلجوقيان)»، «جغرافياي تاريخي ايران»، «تشکيلات نظامي غزنويان»و «سلسله‌هاي اسلامي» از مهمترين کتابهاي نوشته شده توسط باسورث مي باشد. از ديگر تلاش هاي علمي برجسته‌  اين مورخ بزرگ، ترجمه‌ انگليسي چهار جلد از تاريخ طبري وترجمه تاريخ بيهقي ميباشد که به نظر صاحب‌نظران از بهترين ترجمه‌هاي متون ادبي و تاريخي فارسي به زبان انگليسي است و توانسته است به بهترين شکل، ويژگي‌هاي زباني تاريخ بيهقي را به انگليسي برگرداند.

هم چنين درخصوص مقالات علمي وي مي توان به  تدوين 2مقاله در دانشنامه اسلام ، نگارش بيش از100 مقاله در دانشنامه ايرانيکا،  بخش‌هايي از تاريخ ادبيات عرب کمبريج و هم چنين قسمت‌هايي از تاريخ تمدن آسياي ميانه يونسکو اشاره کرد.

يکي ازمهمترين مقالات باسورث در دانشنامه ايرانيکا مقاله:

(Nishapur historical geography and history to the beginning the 20th  century)

مي باشد. وي با بهره گرفتن ازمهمترين منابع تاريخي و هم چنين استفاده ازآثار ديگر مستشرقان اين مقاله  را درخصوص جغرافياي تاريخي و تاريخ نيشابور تا ابتداي قرن بيستم به به رشته تحرير در آورده است که خود بيانگر عظمت وشکوه تمدن اين شهر باشد،.

ازديگر مقالات وي که به نوعي با نيشابوردر ارتباط مي باشد، مقاله»ظهور کراميه در خراسان» مي باشد که در آن حيات مذهبي کراميان ازابتداي دعوت «ابوعبدالله محمد بن کرام سگزي نيشابوري» تا زمان ستيزه هاي خونين درون فرقه اي نيشابوردر سال 489ه ق که پايان تلاش کراميان براي دست يافتن به قدرت درنيشابور بود را مورد بررسي قرارداده است.

دريافت جايزه ابن سيناي يونسکو در سال 1998م، برگزاري مراسم نکوداشت ودريافت جايزه بنياد موقوفات افشار در سال 1380 و هم چنين در يافت جايزه جهاني کتاب سال جمهوري اسلامي ايران درسال 1382 از افتخارات علمي اين دانشمند بزرگ است.

اين مورخ نامدارپس از نزديک به هفتاد سال  تلاش علمي خستگي ناپذير در 28 فوريه سال گذشته در يئوويل انگلستان ديده از جهان فروبست.

  1. اهميت سياسي -اجتماعي نيشابور از نگاه باسورث

باسورث از نيشابوربه عنوان يکي از چهار تختگاه بزرگ خراسان ياد مي کند و به رونق و عظمت تمدن اين شهر در دوران ساساني و اوايل اسلامي اشاره مي نمايد. وي بناي نيشابور را به شاپوراول ساساني و بازسازي آن رابه شاپور دوم نسبت مي دهد و آن را مرکز ايالت ابرشهر بر مي شمرد. او هم چنين به کوه ريوند اشاره مي کند و احتمال مي دهد که همان کوه بينالود مي باشد که آتشکده آذر برزين مهر يکي از سه آتشگاه بزرگ زرتشتيان درآن قرار دارد.  ازنگاه باسورث نيشابور دردوره ساساني تااندازه اي از اهميت برخوردار بود. اما در اوايل عصراسلامي که مرو پايتخت خراسان ودژنظامي سپاهيان اسلام درشمال شرق ايران گرديد، نيشابور را تحت الشعاع خود قرار داد. باسورث براين عقيده است که ظهور سياسي شهر نيشابوردر عصر اسلامي مربوط مي شود به  پيروزي دولت عباسيان درخراسان واين که  ابومسلم مسجد آدينه ودارالاماره اي با يک صفه وچهار ايوان درنيشابور بنا کرد. اما نيشابور تا پيش از آن که عبدالله بن طاهرآن را به پايتختي برگزيند دراهميت سياسي واداري ازمرو پيشي نگرفته بود. ظاهرا آب وهواي نسبتا خشک وسالم اين شهردرمقايسه با آب وهواي گرم ومرطوب مرو به پيشرفت ان کمک کرده بود. به گفته وي در ايامي که صفاريان بر نيشابوراستيلا داشتند برخي بناهاي عمومي در آن بنا گرديد از ان جمله عمر بن ليث مسجد چوبي ابومسلم را وسعت داد بدين ترتيب که بناي با شکوه با ستونهاي اجري  بنا کرد وکاشي هاي زراندود در تزيين آن بکار برد.

  1. پايه هاي اقتصادي پيشرفت نيشابور ازنگاه باسورث:

الف) تجارت:

از ديدگاه باسورث ، ثبات سياسي اندکي که موقعيت  سوق الجيشي خراسان داشت  اجازه مي داد به پيشرفت اقتصادي اين ولايت و چون شهرهاي خراسان در مسير راه کاروانهايي واقع بودندکه عراق وبغداد بزرگترين مراکز مصرف درخاورميانه را با آسياي ميانه وماوراي آن متصل مي ساخت، از اين روشهرها از بازرگاني ترانزيتي سود بسيار مي بردند ودر چنين بستريبود که دراوايل سده 5هجري يک بازرگان نيشابوري مي توانست شريک تجاري درنواحي دوردستي نظير بلغار و ولگاي ميانه داشته باشد وافزايش سريع پيشرفت درزمينه هاي مختلف با رونق اقتصاد پولي وقبول عام آن موجب گرديد که درسده 5 هجري اعتبار پول رايج نيشابور بالا گيرد وحدود گردش آن وسعت يابد چنان که  به عنوان مثال در سال 427ه خليفه القائم بالله درتلاش خود براي ضربه زدن به قدرت اقتصادي فاطميان فرمان داد که از آن پس معاملات تجاري بادينار مغربي يعني فاطمي صورت نگيرد بلکه با دينارهاي قادري (يعني دينارهاي رايج عصر خليفه سابق) قاساني يا نيشابوري صورت گيرد ونيز به گفته ناصرخسرو که درسال 443ه از طريق «فلج» در يمن به زادگاه خود باز مي گشت معاملات تجاري دراين بخش شبه جزيره عربستان بادينارهاي نيشابوري صورت مي گيرد.

ب)صنعت:

باسورث در نوشته هاي خود به معادن نيشابور وصنعت اين شهر دردوره اسلامي اشارات متعددي دارد ومي گويد:

افزارمندان نيشابوري درميان اجناس ديگر آهن آلات، سوزن، چاقو واجناس فلزي مي ساختند. هم چنين ازمعادن پرارزش کوههاي خراسان سنگ مرمر وسنگ فيروزه معروف نيشابور که آوازه اش تا چين رسيده بود استخراج مي شده است.ونيز در کارگاه هاي نيشابورانواع مختلف پارچه توليد مي شد که پايين ترين درجه منسوجات نمد هاي ساده بي نقش بود که جهت مصارف توده هاي مردم توليد مي گرديد ودر بالاترين درجه زربفت ها وپارچه هاي ابريشمين قرار داشتند که براي برآوردن نياز دربار واحتياجات حرم شاهي بافته مي شد چنان که به گفته ثعالبي زربفت هاي عتابي وبقلاتوني نيشابور قابل مقايسه با بافته هاي بغدادواصفهان بودند. ودر کنار آن نيشابور پارچه نفيس ويژه اي توليد مي کرد که به نام اين شهر به پارچه سابوري شهرت داشت.

ج)کشاورزي وآبياري:

به گفته باسورث ، نيشابور درجلگه اي واقع است که از سمت شمال غرب  به کوههاي نسبتا پست جغتاي واز سمت شمال به رشته کوههاي مرتفع بينالود کنوني محصور است. اما درقسمت شرقي به صورت فلاتي وسيع به طرف پايين مي پيچد که ارتفاع بيشتر قسمت هاي ان ميان هزار ودويست تا هزار وسيصد متر مي باشد ودر آن روستاهاوباغ هاي ميوه پراکنده است که روستاي بشتقان يا بشتنگان يکي ازهمين روستاهاي دامنه بينالود مي باشد. ازاين رشته کوهها نهرهاي بسياري به سمت واحه نيشابور سرازير مي شود. همانند بيشتر مناطق ايران قنات يا کاريز ازنشانه هاي ويژه واحه ي نيشابور بود. درخود نيشابور آب مصرفي ازنهرها تامين مي شد که از کوههاي شمال شرقي جريان مي يافت ازآن جمله رود سغاور که پس از طي دوفرسخ راه در واحه نيشابور جانب شهر جاري مي شد. اين رود ازميان روستاي بشتقان عبور مي کرد وبر سر راه خود مي توانست هفتاد آسياب را بگرداند. در روزگار حمدالله مستوفي قرن 8 هجري که بسياري از کاريزهاي نيشابور ويران شده بود ولي هنوز اين رود چهل آسياب آب داشت. و زماني که عبدالله ابن طاهر والي خراسان بود يک ميليون درهم از دارايي خود را صرف حفر قناتهاي نيشابور نمود علاقه او به امور آبياري از انجا پيداست که عده اي از فقها ي خراسان وعراق را مامور تاليف رساله جامع ومطمئني در باره احکام قنات وتخصيص آب کرده بود. بنا برگفته گرديزي اين تاليف که کتاب «القني »نام داشت هنوز تا زمان اوحدود دوقرن از تاليف آن مي گذشت اساس کار رسوم آبياري بوده است.

  1. بافت مذهبي نيشابور

يکي از مهمترين تاليفات باسورث مقاله اي با عنوان»ظهور کراميه درخراسان» مي باشد. اگرچه اين مقاله بيشتر به مباحثي مانند فعاليت کراميان وپيشوايان آنها پرداخته است، اما با مطالعه آن مي توان اطلاعات خوبي درخصوص بافت مذهبي نيشابوردر قرون سوم تا پنجم هجري به دست آورد. چنانکه از اين مقاله بر مي آيد مهمترين فرق مذهبي اين زمان درنيشابور مي توان به کراميان اشاره کرد. کراميان در اين زمان عليرغم ناخشنودي حکومت، پايگاه استواري درنيشابور براي خود به وجود آورده بودند.  پيشواي اين فرقه يعني «ابوعبدالله محمد بن کرام سگزي نيشابوري « اگرچه متولد سيستان ودرخانواده اي عرب تبار بد ولي بيشترعمر خود را در نيشابور درتعليم و تعلم گذراند.  پس ازمرگ محمدبن کرام نيز نيشابور همواره به عنوان کانون اصلي فعاليت کراميان باقي ماند و اين امرتا اواخرقرن پنجم هجري ادامه يافت. سرانجام درسال 489ه ق در ستيزه هاي درون فرقه اي نيشابورميان حنفيان و شافعيان از يک سوي و کراميان ازسوي ديگر، محمشاذ رهبر کراميان نيشابور به قتل رسيد و مدارس آنها ويران گرديد.  واين سرانجام تلاش کراميان براي دست يافتن قدرت درنيشابوربود.

منابع ومآخذ:

1- دانشنامه ايرانيکا مقاله نيشابور

2- تاريخ غزنويان،ج1 ، ص160-161

3- همان، ص150

4- همان، ص 156

5- همان، 158

6- ظهورکراميان در خراسان- ص129

7- همان، 128

8-همان-135