زندگي يحيي بن زيد,تاثيرات قيام يحيي بن زيد
زندگي يحيي بن زيد,تاثيرات قيام يحيي بن زيد

مسعود رحیمی نژاد دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ تشیع خراسان و بويژه نيشابور در آغاز قرن دوم هجري دستخوش حوادثي مي شود که تاثير عميقي بر گسترش تشيع در اين منطقه مي گذارد. يکي از مهمترين حوادثي که در ربع اول قرن دوم در نيشابور روي مي دهد، قيام يحيي بن زيد علوي و شهادت وي […]

300px-DSC00185مسعود رحیمی نژاد

دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ تشیع

خراسان و بويژه نيشابور در آغاز قرن دوم هجري دستخوش حوادثي مي شود که تاثير عميقي بر گسترش تشيع در اين منطقه مي گذارد. يکي از مهمترين حوادثي که در ربع اول قرن دوم در نيشابور روي مي دهد، قيام يحيي بن زيد علوي و شهادت وي در اين منطقه مي باشد.

قيام يحيي بن زيد از دونظر حايز اهميت مي باشد:

1-در بررسي قيام يحيي بن زيد و نحوه شهادت وي، ميزان محبوبيت علويان و گسترش تشيع در منطقه خراسان به نحوي محسوس قابل مشاهده است.

2-خونخواهي يحيي در اين سرزمين سرآغازي مي شود بر دعوت داعيان عباسي که سرانجام به اضمحلال و سقوط دولت اموي منجر مي شود.

در اين پژوهش سعي گرديده است، ضمن نگاهي گذرا به زندگاني يحيي بن زيد و بررسي ابعاد مختلف قيام وي، در خصوص مکان دفن آن بزرگوار و بقاعي که در ايران به ايشان منسوب مي باشد نيز توضيحاتي ارايه گردد

زندگي يحيي بن زيد

يحيي بن زيد بن علي بن حسين بن علي (ع)،  يکي از چهار پسر زيد بن علي است. بنا به نقل مشهور وي در سال 107 هجري قمري در محله بني‌هاشم شهر مکه به دنيا آمد.  مادرش ريطه دختر ابوهاشم عبدالله بن محمد حنفيه است. کنيه ايشان ابوطالب و مشهورترين لقب وي قتيل جوزجان مي باشد.

يحيي بن زيد در قيام و خروج پدرش زيد بن علي در مقابل هشام خليفه حکومت اموي حضور داشته و پس از کشته شدن پدرش در سال 121 در کوفه،  او را بخاك سپرد و خود به «جنانه سبيع» بازگشت و در آنجا اقامت گزيد. او در اين زمان، چهارده سال بيشتر نداشت،  ولي در فهم و شعور ديني و سياسي فوق العاده ورزيده و کار کشته به نظر مي رسيد. او راوي و امانتدار «انجيل آل محمد(ص)، صحيفه سجاديه » بود.

اين درحالي بودکه فقط ده نفر از اصحاب پدرش در كنارش بجا مانده بودند. وي به پيشنهاد آنان و براي در امان ماندن از عمال حکومت اموي، به سمت مداين وسپس ري حرکت نمود و از رى بسوى خراسان رخت كشيد. وى در سرخس بر يزيد بن عمرو تميمى وارد شد.

در اين زمان گروهى از خوارج به ديدار يحيي بن زيد آمدند و به او پيشنهاد قيام برضد حكومت بنى اميه را دادند، يحيى در ابتدا قصد داشت اين پيشنهاد را بپذيرد ولى يزيد بن عمرو با ذکر اين نکته که: « آيا مي خواهى با كمك گروهى به جنگ امويان بروى كه آن گروه از على و آل على برائت و بيزارى مي جويند؟»وي را از همراهي آنان بر حذر داشت.

يحيى بن زيد از سرخس به بليغ (بلخ) رفت ودر آنجا بر حريش بن عبد الرحمن شيبانى نزول كرد و تا  زمان مرگ هشام بن عبد الملك، نزد وي  به سر برد.

در اين زمان يوسف بن عمر ثقفي حاکم عراق به نصر بن سيار استاندار خراسان دستور دستگيري يحيي را صادر کرد. نصر بن سيار حريش را فرا خواند و يحيى را طلب نمود، حريش انكار كرد. نصر او را ششصد تازيانه زد. قريش پسر حريش نهان گاه يحيى را نشان داد. نصر بن سيار يحيي و يارانش را دستگير نموده و در غل و زنجير محبوس ساخته، گزارش آن را براي يوسف بن عمر نوشت. يوسف نيز شرح حال را براي وليد خليفه اموي نگاشت، ولي وليد دستور آزادي يحيي و يارانش را داد.

هنگامى كه يحيى بن زيد را آزاد ساختند دستور داده شد كه زنجير از گردنش بگشايند. اين به گوش خراسانى‏هائى كه مذهب شيعه داشتند رسيد. گروهى از ثروتمندان اين مذهب به سراغ آهنگرى كه زنجير از گردن و دست و پاى يحيى گشوده بود رفتند تا آن زنجير را از وى خريدارى كنند. آهنگر كه آن آهن پاره‏هاى ناچيز را پر مشترى ديد بر قيمتش افزود و آنقدر روى اين قيمت ايستادگى كرد تا بيست هزار درهم از بازرگانان خراسان دريافت داشت و آن چند رشته زنجير از هم گسيخته رادراختيارشان گذاشت خراسانى‏هائى كه آن زنجير پاره‏ها را خريدند حلقه حلقه ميان هم قسمت كردند و از آن حلقه‏ها براى انگشترى‏هاى خود نگين ساختند و بدين ترتيب از شخصيت يحيى تبرك جستند.

جنگ ابر شهر(نيشابور)

يحيى پس از آن به سمت سرخس رفت . نصربن سيار به عبد الله بن قيس بن عباد نوشت تا او را از سرخس براند. عبد الله، او را به بيهق راند. يحيى كه از يوسف بن عمر بيمناك بود به نيشابور بازگشت.

در بين تعداد ياران يحيي اختلاف مي باشد و بين هفتاد تا هفتصد نفر ذکر شده است. عمرو بن زراره قسرى عامل نيشابور به جنگ او برخاست و با وى نبرد كرد، در حالي که به لحاظ تعداد سپاهيان برتري کامل با عمرو بن زراره بود وتعداد لشگريان وي را تا ده هزار نفر نيز ذکر کرده اند، ليكن يحيى بر او ظفر يافت و خود و همراهانش را شكست داد ، سپس آنان را تعقيب كردند تا عمرو بن زراره را دريافتند و او را كشتند. يحيى سپس به سمت  بلخ رهسپار شد، پس نصر بن سيار، سلم بن احوز هلالى را به جنگ وى فرستاد. دو گروه در منطقه اي به نام جوزجان با هم روبه رو گشتند و جنگ سختى ميان آنها روى داد که سه روز به طول انجاميد. در پايان کار تيري بر پيشاني يحيي خورد و کشته شد. يارانش پس از شهادت وى جنگيدند تا همگى كشته شدند. سپاهيان نصر سر يحيي را جدا نموده و براي وليد فرستادند و بدن او را برهنه بر دروازه شهر سرپل آويختند و پيوسته بدن او بر دار بود تا حکومت اموي متزلزل و بني عباس قدرت يافتند. شهادت يحيي در سال 125 هجري واقع شد.

جسد يحيي سالها بر بالاي‌دار ماند تا ابومسلم خراساني وي را به پايين آورده بر وي نماز خوانده و دفن کرد و مردم را به سوگواري بر وي توصيه نمود، يحيي در همان جوزجان مدفون شد. مردم هفت روز براي وي نوحه سرايي کرده و در آن سال بيشتر فرزندان پسر را يحيي نام نهادند. ابومسلم خراساني قاتل يحيي و همه کساني که در قتل او شرکت داشتند به قتل رساند.

تاثيرات قيام يحيي بن زيد

بايد گفت اگر چه يحيي در جنگ با بني اميه کشته شد ولي محبوبيت عجيبي پيدا کرد ظاهرا براي اولين بار براي مردم خراسان قضيه روشن شد که فرزندان پيامبر درمقابل دستگاه خلافت اين چنين قيام کرده اند.درواقع يحيي بود که توانست قضيه امام حسين وپدرش زيد وساير قضايا را تبليغ کند ،به طوري که خراساني ها عليه بني اميه قيام کردند-نوشته اند-مردم خراسان هفتاد روزعزاي يحيي بن زيد را را به پا نمودند ودر واقع پس از قتل يحيي زيد بود که دوستداران اهل بيت(ع) در خراسان به تحرک در آمدند و روز به روز اين حرکت سريعتر شد. آنان با نقل ظلم وستم بني اميه بر اهل بيت پيامبر(ص)،  زمينه را براي يک قيام سراسري ضد اموي فراهم کردند. مردم ري نيز از شهادت يحيي متاثر شده و از نهري به نام سورين استفاده نمي‌کردند چراکه معتقد بودند شمشيري که با آن يحيي به شهادت رسيده در اين نهر شسته شده است.

بقعههاي منسوب به يحيي بن زيد

1- بقعه ي جوزجان افغانستان در يک و نيم کليومتري شهر سرپل در جوزجان افغانستان، تا سال 1327ش مدفون در اين مکان نا مشخص بوده و به نام امام خورد مورد توجه اهالي محل بوده‌است، اما با خواندن کتيبه‌اي قديمي، مشخص شد که شخصيت مدفون در بقعه، يحيي بن زيد بوده‌است. در زمان ناصرالدين شاه، علاءالدوله بقعه‌اي بر اين مزار بنا مي‌نهد، وي ابتدا جهت اطمينان امر به حفر قبر ‌نموده وقتي تا حدود سه ذرع حفر شد به سنگ لحد مي رسد بالاي سنگ لحد لوح کاشيي است که در يک طرف آن سوره‌ي يس به خط کوفي نوشته شده و در طرف ديگر عبارت ديگري مکتوب است. با ديدن اين مکتوب علاءالدوله امر به تعمير آن قبر نمودو آن لوح را بالاي قبر گذاشت. اين لوح در زمان حمله روس مفقود شد.

2- ميامي مشهد: علاوه بر مقبره يحيي در سربل افغانستان بقاع ديگري در سراسر ايران به ايشان منسوب است.

از جمله بقعه ي ميامي مشهد که در جاده مشهد- سرخس به فاصله 55 کيلومتري از شهر مشهد بر فراز بلندي قرار گرفته و يک کيلومتر با روستاي ميامي فاصله دارد. اما از کتبيه موجود در بقعه به دست مي‌آيد که اين متعلق به يحيي بن حسين (ذوالدمعه) بن زيد يعني پسر برادر يحيي بن زيد مي‌باشد.

3-  گنبد کاووس: به دليل تشابه بين جوزجان و جرجان اين بقعه منسوب به يحيي بن زيد شده‌است. اين امامزاده داراي بناي بزرگ و محوطه‌اي وسيع و رواق آيينه‌ كاري شده مي‌باشد از امتيازات اين مكان مذهبي وجود محراب گچ بري دوره سلجوقي در جوار ضريح مطهر آن امام است و همچنين اين مقبره در نزديكي شهر تاريخي جرجان قرار دارد.

4- کليدر نيشابور: اين بقعه به يحيي بن محمد از نوادگان امام سجاد تعلق دارد که اخير به يحيي بن زيد منسوب شده‌است.

5- سبزوار: از آنجا که زماني يحيي بن زيد در سبزوار مخفي بوده اين بنا به وي منسوب شده‌است.

6- ورامين: ابن بقعه نيز به يحيي بن زيد منسوب است، شايد علت آن مسافرت يحيي به ري باشد.

بقعه‌هاي ديگري نيز در سمنان، همدان و… به يحيي بن زيد منسوب است که صحت نداشته و تشابه اسمي باعث اين اشتباه شده‌است.

کتابنامه

العبر – ابن خلدون

تاريخ طبري – محمد بن جرير طبري

مقاتل الطالبين- ابوالفرج اصفهاني

نيشابور شهر فيروزه- فريدون گرايلي

تاريخ اسلام درآثار شهيد مطهري،سيد سعيد روحاني،ص190.