يادداشتي بر شعر امروز نيشابور نوشتار زير ماحصل برداشت ها و تحليل هاي شخصي اين جانب از شعر امروز نيشابور است و اگر در هر کجاي آن تندروي يا نکته اي خاص را بيان کرده باشد که موجب حبّ و بغض برخي دوستانم گردد بر عهده اين بنده مي باشد و پيشتر نسبت به اين […]
يادداشتي بر شعر امروز نيشابور
نوشتار زير ماحصل برداشت ها و تحليل هاي شخصي اين جانب از شعر امروز نيشابور است و اگر در هر کجاي آن تندروي يا نکته اي خاص را بيان کرده باشد که موجب حبّ و بغض برخي دوستانم گردد بر عهده اين بنده مي باشد و پيشتر نسبت به اين موضوع عذرخواهم!
و البته اين مسئله بيشتر وابسته به ديدگاه مخاطب است تا قضاوت کامل تر شود.
حوالي سال هاي 74-75 که شعر سرودن را آغاز کرده بودم و تا به امروز هم ادامه دارد، ابوالفضل يغما از انجمن اديب برايم سخن گفت و به اين طريق با انجمن هاي ادبي نيشابور آشنا شدم و از آن سال ها تا به امروز به صورت نزديک يا غيرمستقيم با بيشتر چهره هاي ادبي اين شهر آشنايي دارم و با اين وجود که هر روزه تعداد شاعران جوان نيشابور رو به تزايد بوده و به تبع آن انجمن ها هم رو به رشد. نوشتار زير بهانه اي است براي هشدار و بيدارباش سرايندگان اين شهر ديرپاي که از قديم نياکانشان حضوري پر رنگ بر صحنه توليد علم و فکر و هنر و ادبيات در اين شهر و کشور داشته اند و بزرگاني را پرورده اند که امروز به برکت آن اين شهر هويتي فکري و فرهنگي به خود گرفته است و هر چند ما در حال گذار به دوراني هستيم که مقتضيات خاص خود را دارد اما شاعران و اهل فکر و فرهنگ نيز همچون گذشته مي توانند تأثيري چشم گير و ماندني بر فکر هموطنان خود داشته باشند.
اما برخي نکات و دقايق هست که بر شمردن آن ها، هم بيان کننده جايگاه شعر امروز نيشابور است و هم خاطرنشان شاعران تا در اين مورد بيشتر هم و غم خود را معطوف دارند تا بتوانيم نتايج مطلوب تري را شاهد باشيم.
نخستين کاستي شعر امروز نيشابور ، تهي بودن از افکار بنيادمند تاريخي و شناخت جريان سنت تاريخي در اين شهرستان مي باشد، شايد گروهي از شاعران جوان امروز به عمد يا ناآگاه چنين مي پندارند که کلاً شعر امروز نيازمند شناخت شعر گذشته نمي باشد که البته خطايي آشکار است . درخت سالمند ادبيات اين سرزمين ريشه در گذشته دارد و در حال زندگي مي کند و رو به سوي آينده در پيشرفت است و شاعران و انديشمنداني که پيشينه تاريخي و سنتي اين درخت را انکار مي کنند يا از درک آن بي بهره اند -البته که نمي توانند از تجربيات ادبي نوابغ گذشته اين شهر و اين کشور بي نياز باشند -يا شخصيت ادبي و ژرفاي ادبيات اين سرزمين را نمي شناسند و متعصبانه و کورکورانه آن را انکار مي کنند.
البته من به طور کامل نمي گويم که شعر امروز نيشابور فقط و فقط بايد در چارچوب گذشتگان تعريف شود که اين مورد صحيح نيست اما به هر حال ما نيازمند شناخت تاريخي و نحوه نگاه گذشتگان به جهان نيز هستيم و اين مورد ما را در درک صحيح جهان پيرامون و شناخت تاريخ و فرهنگ سالمند خود ياري مي رساند که اميد است به اين مورد توجه کنيم!
دومين کاستي شعر امروز نيشابور، کمبود يا نبود تحليل گران شعرشناس است که هم تاريخ ادبيات و هم گذشته ادبي اين شهر را به خوبي بشناسند. اينان با رويکردها و تئوري هاي شعر شناسي و نقد ادبي شاعران جوان را از کيفيت کارهاي ادبي خود بياگاهانند تا به جايگاه واقعي و صحيح سخن خود وقوف يابند ـ متاسفانه در اين شهرستان نخبه خيز، هر از چند گاهي عده اي از سرهيجانات خود ـ پرچم و علمي ـ را بر ديوار مي نشنانند و کارگاه شعر و تحليل راه مي اندازند و اگر در همان مجلس کسي به انتقاد يا ايراد سخن اينان بپردازد ـ کمبود وقت را بهانه پاسخ خود مي نمايند و شخص را به اين گونه منکوب مي سازند!
سومين کاستي شعر امروز نيشابور، کمبود تئوري هاي شعر شناسي است، تجربه هاي ادبيات انديشمندان جهان شايد امروز به وضوح به ما بيان کرده باشد که سرودن يا نوشتن پيش از پردازش تئوري به مثابه راه رفتن بدون مقصد است! ادبيات و شعر امروز نيشابور پر از تئوري است اما تئوري هاي غيرعلمي و خودخواهانه و ضعيف .
چهارمين کاستي شعر امروز نيشابور، تندروي در استفاده از مفاهيم و ساختارهاي شعر غرب است و بيشتر هم هنجارشکني ها و ساختارشکني هايي است که اينان خود را خالق مستقيم آن در اين کشور مي دانند! اينان پيش از درک ادبيات و شناخت صحيح از شعر و ادبيات فارسي مي خواهند نابغه دوره خويش باشند در شرايطي که آزادي و برابري و اخلاق به شدت افول کرده و ما نيازمند بازنگري در رفتارها و افکار خويش ايم، اينان بدون درک صحيح اين گونه مسائل، از چيزهايي سخن مي گويند که فعلا زمان آن فرا نرسيده است!
ما زماني به سلامت اجتماعي و جامعه باز و سالم دست مي يابيم که قواي سياسي رهبران فکري و هنري خود را در عمل مشاهده نماييم و ريا و نفاق عملاً در رفتار ما ديده نشود اگرنه که لقلقه زبان و دهان از ديرباز در ميان اهل سخن فراوان بوده است.
از ديگر کاستي هاي شعر امروز نيشابور تهي بودن شعر شاعران از مفاهيم انساني و اخلاق والا است در حالي که زماني همين شهر خاستگاه اين ويژگي ها بود.
شعر امروز نيشابور نه خبري از انديشه هاي ژرف خيامي دارد و نه افکار والاي بشر دوستانه عطاري و نه حتي مناعت طبع و وارستگي تفکر حيدر يغما !
و آخرين کاستي شعر امروز نيشابور غير حرفه اي بودن سرايندگان آن است که به اين مهم روي آورده اند، يعني ؛ اينان اغلب شاعران جشنواره اي اند که هرگاه در اين سرزمين خبري از برگزاري محفلي باشد في الفور شعري را روانه مي سازند و حضور خود را پررنگ مي کنند غافل از آن که هنر و زيبايي انديشه ارزش و عظمتي دارد که تمامي آفرينش در برابر آن خوارمايه است و همه و همه زمان و مکان دست به دست هم مي دهند تا انساني انديشناک ظهور کند که معناي واقعي انسان را براي کائنات به درستي تبيين سازد. حبّ و بغض هاي غير هنري اهل فکر در اين شهرستان زياد است، عده اي تاب ديدن ديگران را ندارند و با شنيدن نام ديگران کف به دهان مي آورند و دشنام مي دهند، گويا اينان ديگر همتايان خود را سد راه شهرت خود مي دانند
متاسفانه شعر امروز در کشور به علت هاي عديده اي که بر خواهم شمرد يکي از ادوار فترت و رکود را سپري مي کند که نخست به علت قطع ارتباط دانايي ها و تجربه هاي پيشينيان با شعراي امروز است و ديگر کاهش سطح مقوله هايي نظير آزادي بيان و حداقلي شدن آن است و از همه مهم تر کاهش ترويج خردگرايي و عدم بروز فلاسفه و منتقدان بزرگ است تا بتوانند راهگشا و تعيين کننده خاصيّت و ارزش آثار ادبي باشند و همچنين کاهش سطح رفاه، معيشت و آسايش هنرمندان هم در اين قضيه دست دارد که در شعر نيشابور هم موثر است . شعر امروز نيشابور متأسفانه فضايي غوغا سالار دارد و هر کس خودش را عروس شاعران مي داند، هر چند که از دانش پيشينيان بي بهره است و کم حوصله و دور از تئوري هاي شعرشناسي و منطق خردمندان، و اگر چه در ميان اين گروه برخي کارهاي سطوح متوسط هم ارائه مي شود. اما ناکافي است.
در نهايت؛ مي خواستم نمونه شعري هر يک از شاعران امروز نيشابور را به عنوان شاهد مثال بياورم که به علت برخي دلايل از جمله دلگير نشدن ايشان از ذکر شاهد مثال خودداري نمودم که اميد است مقبول اهل نظر واقع افتد .
به قلم : ع ـ ح