مشاهير فقها و محدثين نيشابور
مشاهير فقها و محدثين نيشابور

نعمت الله صادقی مشاهير فقها و محدثين نيشابور بخش اول 1) ابويعقوب اسحق ابن راهويه ابن  راهويه . مکني به ابي يعقوب در  سال 163 متولد شد و درسال  238 هَ . ق وفات يافت. او از معارف محدثين و قدماء متفقهين اهل سنت و جماعت و يکي از ائمه  اسلام به شمارمي رود. بيهقي […]

نعمت الله صادقی

مشاهير فقها و محدثين نيشابور

بخش اول

1) ابويعقوب اسحق ابن راهويه

ابن  راهويه . مکني به ابي يعقوب در  سال 163 متولد شد و درسال  238 هَ . ق وفات يافت. او از معارف محدثين و قدماء متفقهين اهل سنت و جماعت و يکي از ائمه  اسلام به شمارمي رود. بيهقي او را از اصحاب شافعي شمرده است .امام حنبل مي گويد اسحاق نزد ما امامي از ائمه  مسلمانان است و اسحاق خود مي گفت هفتاد هزار حديث از بر دارم و با صد هزار حديث سخن کنم و هرگز چيزي نشنودم جز آنکه به ياد گرفتم و هرگز هيچ چيز بياد نگرفتم که فراموش کنم و از ياد برم . و او را مسند مشهور است . بخاري و مسلم و ترمذي از او حديث سماع کرده اند. ابن  راهويه در آخر عمردرنيشابور اقامت داشت و بدانجا به شب پنجشنبه نيمه  شعبان و به روايتي يکشنبه و به روايت ديگرشنبه  سال 237 و يا 238 هَ . ق . درگذشت . اورا از آن جهت راهويه مي ناميدند که در راه مکه بزاد و اسحاق گويد: عبداﷲبن طاهر امير خراسان از من پرسيد که از چه ترا ابن راهويه گويند و مراد از اين نام چيست و آيا ترا بدين شهرت خواندن مکروه تو باشد؟ گفتم اي امير پدرم در راه بزاده است و از اينرو مروزيان او را راهويه ناميدند و پدر من اين شهرت دوست نمي داشت ليکن من آنرا ناخوش ندارم

قاضي بن خلکان مورخ گويد: ابن راهويه براي تحصيل کمال مدتي مديد در رحل و ارتحال شد و از مشايخ بلاد چند مانند ملک حجاز و کشور عراق و صقع يمن و قطر شام اخذ حديث نمود و سپس در شهر نيشابور مسکن گزيد و در آنجا بر منبر تدريس ارتقا جست محدثين عامه مثل بخاري و مسلم و ترمذي از لسان او استماع حديث کردند . زماني که ابن راهويه در شهرنيشابور اقامت داشت و از وجوه مشايخ فن حديث محسوب مي شد حضرت امام علي بن موسي الرضا در سفري که بر حسب احضار مامون عباسي عازم مرو بود بدان بلد نزول اجلال فرمود. ابن راهويه از کساني بود که در جمع جمهور رواة و محدثين آن شهر حديث سلسلةالذهب از لسان همايون آن جناب اصغاء نمود

(نامه  دانشوران ج 1 ص 479 و  روضات الجنات ص 100 و نيز در همان کتاب ذيل ترجمه محمدبن الحسن بن علي الطوسي ص 580 و حبيب السير جزو 3 از ج 2 ص 101 و 102 و الاعلام زرکلي ج 1 ص 95 )

2) شيخ محمد ابن اسلم توسي متوفي قرن سوم هجري. از حافظان حديث به شمار مي رفت. او نقش بزرگي در تاريخ نيشابور دارد. ودر زمان تشريف فرمايي حضرت رضا عليه السلام به نيشابورسخنان غرايي بيان نمود ودرکنار ابوزرعه وابن راهويه از کساني بود که درنيشابور از امام رضا تقاضاي نقل حديث سلسله الذهب رانمودند، به گفته عطار در تذکره الاولياء او پيراهن و کلاهي نمدين مي پوشيد و پيوسته پول و جنس قرض مي کرد و به فقيران کمک مي داد و…

(تذکر ة الاولياء / 289 و نامه دانشوران20/3)

3)مسلم ابن حجاج نيشابوري

مسلم بن حجاج نيشابوري قشيري (از طايفه ي بني قشير قبيله اي از عرب)، مشهور به مسلم نيشابوري (منسوب به زادگاهش نيشابور)، يکي از رجال برجسته و از نامداران علم حديث است.

ابوالحسين مسلم بن حجاج قشيري نيشابوري در سال 204 هجري در نيشابور به دنيا آمد در سال 261 هجري در همين شهر وفات يافت.

او، در «خراسان» از «يحيي بن يحيي» و «اسحاق بن راهويه» استماع حديث نمود . از مشهورترين استادان او «احمد بن حنبل (امام حنبليان)» در عراق بوده است و در «تاريخ يافعي» مذکوز است که: «مسلم، صحيح خود را از سيصد هزاز احاديث مسموعه، تصنيف کرده است». علما، صحيح امام بخاري را «فقه امام بخاري» و صحيح مسلم را «احسن السياق للروايات» وصف کرده اند

صحيح او، شامل چهار هزار حديث منتخب از سيصد هزار حديث مسموعه و محفوظه ي اوست؛ محل وفات او، «نصراباد نيشابور» و مزار او مدتها زيارتگاه مسلمانان بوده است. کار او غير از غور و تتبع در علم حديث و فقه، تجارت بوده است و چنان که مشهور است او نيز، بلاعقب از دنيا رفته و فرزندي از خود بجا نگذاشته است. در تقواي او، مشهور است که ميگويند: از حکومت کنار گرفت و جز به کار فقه و حديث و عبادت و گاهي تجارت، بهکار ديگري نميپرداخت. با اين که بدخواهان از امام بخاري بدگويي کردند و حاکم دستور داد که مردم را از تماس با او ممانعت کنند، مسلم بدون ترس از دستور امير، گاهي نزد امام بخاري ميرفت و از غضب امير و لومهي لائمان نميترسيد.

در طول زندگي کمتر از شصت سال خود، مسافرتهاي زيادي نمود و آخرين سفر او، به «بغداد» در سال 259 بوده است. آثار و مصنفات او را، 24 يا بيشتر نوشتهاند و مهمترين آنها همان صحيح مسلم است که حدود چهارهزار حديث برگزيده از سيصد هزار حديث او است و «مسندالکبير»، «جامعالکبير»، «العلل»، «اوهام المحدثين» و… از ديگر تأليفات او مي باشد.

(تاريخ بغداد، ج 13، ص 261 و101-2؛ البدايه و النهايه، ج 11، ص 40-41.تاريخ مدنيه دمشق ، ج 58، ص 86 و 87.

مقدمه ابن صلاح، ص 20.)