نگاهي به: بسترهاي شکل گيري تشيع درنيشابور (قرن اول هجري)
نگاهي به: بسترهاي شکل گيري تشيع درنيشابور (قرن اول هجري)

برخي مناطق ايران ،چون قم و سپس نيشابور و بيهق از جمله مراکز اصلي و قديمي تشيع به شمار مي روند. درميان شهرها ي ايران،نيشابور همواره به عنوان يکي از کانون هاي علم, فرهنگ, هنر ونقطه تلاقي ايران واسلام به شمار مي رود.تشيع در نيشابور که به ويژه بعداز ورودامام رضا(ع) به اين شهر به […]

برخي مناطق ايران ،چون قم و سپس نيشابور و بيهق از جمله مراکز اصلي و قديمي تشيع به شمار مي روند. درميان شهرها ي ايران،نيشابور همواره به عنوان يکي از کانون هاي علم, فرهنگ, هنر ونقطه تلاقي ايران واسلام به شمار مي رود.تشيع در نيشابور که به ويژه بعداز ورودامام رضا(ع) به اين شهر به سرعت رو به پيشرفت گذاشت, اين شهر را به يکي از مراکز اصلي حضور وکلاي ائمه اطهار (ع) تبديل مي کند. برخاستن چهره هاي علمي درخشان شيعي ازقبيل فضل بن شاذان نيشابوري که هرکدام از سرآمدان علمي زمان خود بوده اند نيز مويد اين نکته است.البته بايد متذکر شد که ابر شهر نيشابور در زمان اوج عظمت شامل محدوده اي مي شد که امروزه به نام خراسان بزرگ شناخته مي گردد و به همين دليل تاريخ نيشابور در حقيقت تاريخ کل مناطق خراسان است. ويکي ازمهمترين مناطق زير مجموعه ابرشهرنيشابور بيهق مي باشد .که فعاليت شيعيان در آن بيشتر بوده است وما در اين مقاله نگاهي خواهيم داشت به شکل گيري تشيع درمنطقه  پهناور ابرشهر

دراولين قرن هجري.

فتح نيشابور

در اکثر منابع تاريخي ، اولين فتح نيشابور را در دوران خلافت عمر بن خطاب و در خلال سالهاي هجدهم تا بيست ودوم هجري و با صلح به دست مسلمانان ذکر کرده اند. وفتح دوباره آنرا به روزگار خلافت عثمان بن عفان.چرا که پس از مرگ خليفه دوم، در خراسان و نيشابور با تحريک يزدگرد ساساني, شورش هايي بر ضد حکومت مرکزي برپا گرديد.و عثمان، عبدالله بن عامر بن کريز، پسر دايي خود را به عنوان حاکم بصره و فرمانده سپاه مسلمانان جهت دفع اين شورش ها اعزام نمود. وي در سال سي هجري نيشابور را به محاصره در آورد که  بنا بر نقل ها بين يک تا نه ماه به طول انجاميد. سرانجام با مصالحه صورت گرفته با مرزبانان ايراني اين شهر به طور کامل در اختيار لشگر اسلام قرار گرفت. قبول اسلام از سوي مردم نيشابور, سبب شد تا شهرهاي ديگر نظير بيهق و بشت که از شهرهاي زير مجموعه اين شهر به شمار مي رفتند ،نيز قبول اسلام نمايند.

حضور صحابه وتابعين در نيشابور

امام حاکم نيشابوري در کتاب تاريخ نيشابور, از تعداد 28 نفر از صحابه و 71 نفر از تابعين نام مي برد که از خطه نيشابور عبور کرده يا در اين منطقه سکني گزيده اند.

هرچند حضور اين اشخاص به طور عام نشانگر وجود تشيع در نيشابور نمي باشد، اما وجود افرادي متمايل يا وابسته به خاندان اهل بيت در ميان آنها را مي توان به عنوان نقطه آغازي بر آشنايي مردمان اين ديار با خاندان پيامبر اسلام و مذهب تشيع به شمار آورد.

از جمله صحابه و تابعين معرفي شده در کتاب حاکم نيشابوري مي توان به نفرات ذيل اشاره کرد:

1-عباس بن عبدالمطلب: عموي پيامبر گرامي اسلام (ص)و حضرت علي (ع) که بنا بر نقل عبدالله بن عباس به مناطق هرات و فوشنج سفرهاي تجارتي داشته است.

2-الخمخام: که حاکم وي را از ياران ابوالاسود معرفي کرده و ابوالاسود را نيز در شمار ملازمان علي (ع) مي شمرد.

3-قثم بن عباس بن عبدالمطلب: که پسر عموي حضرت علي (ع) و برادر رضاعي امام حسين (ع) بوده است.

4-جعده بن هبير مخزومي : خواهر زاده و داماد حضرت علي (ع) که شوهر ام الحسن دختر ايشان بود. از ايشان علم آموخته و حديث روايت مي کرد. وي توسط حضرت علي (ع) به عنوان حاکم نيشابور انتخاب شد.

5-حسن البصري: حاکم وي را در شمار شاگردان و تربيت يافتگان علي (ع) ذکر کرده است.

6-عبدالله بن صامت: برادر زاده ابوذر غفاري

7-غياث بن عبدالله: از کبار اصحاب اميرالمومنين

8-خليد بن قره يربوعي: که توسط حضرت علي (ع) به عنوان حاکم نيشابور انتخاب شد.

9-علقمه بن قيس نخعي: از ملازمان و شاگردن حضرت علي (ع) که از ايشان علم آموخت.

همچنين تعدادي از صحابه نيشابور را به عنوان محل سکونت انتخاب کرده و پس از مرگ در اين شهر به خاک سپرده شدند که مي توان به ابوبرزه اسلمي, عامر بن سليم, عفان بن حبيب،همام بن زيد وعبدالحمن بن سمره بن حبيب اشاره کرد.

نيشابور درعهد خلفاي راشدين

پس از فتح نيشابور توسط عبدالله بن عامر, وي به دستور عثمان قيس بن هبيره اسلمي را به عنوان حاکم خراسان و نيشابور انتخاب و خود به جهت مراسم احرام وارائه گزارش فتوحات به خليفه ،از نيشابور رهسپار مدينه شد.

در زمان خلافت اميرالمومنين علي (ع) و پس از بازگشت از جنگ جمل، ايشان خواهرزاده وداماد خود جعده بن هبير مخزومي را به عنوان حاکم خراسان و نيشابور انتخاب و به آن ديار روانه کرد. اما مردم نيشابور دست از اطاعت برداشته و وي را نپذيرفتند. علت اين امر را حضور يکي از دختران خسرو در نيشابور مي دانند که شايد به خيال بازستاندن تاج وتخت کياني از کابل به اين شهر آمده و مردم متوجه او شده بودند.

امام علي (ع) اين بار خليده بن قره يعقوبي را به خراسان روانه کرد. که وي نيشابور را محاصره کرد و پس از فتح دوباره اين شهرف ضمن امان دادن به دختر خسرو، وي را به نزد علي (ع) فرستاد.

مهاجرت اعراب به خراسان

به همراه لشگر فاتح , جمعيت انبوهي از اعراب به مناطق فتح شده روي مي آوردند. در فتح خراسان نيز عده اي از صحابه پيامبر به اينجا آمده وبراي هميشه ماندگار شدند. ولايت بشت نيشابور را «عربستان خراسان» مي ناميدند و اين به دليل حضور قابل توجه قبايل عرب در آن بوده است.

با شروع حکومت اموي، حاکميت مسلمانان بر خراسان با انتصاب والياني مانند خليد بن عبدالله حنفي، عبيدالله بن زياد، مهلب بن ابي صفره و قتيبه بن مسلم باهليف تقويت شد. در پي اين امر بسياري از اعراب شمالي يا قيسي مانند بکر وتميم و اعراب جنوبي مثل ازد شروع به مهاجرت به مناطق مختلف خراسان نظير نيشابور،طوس, مرو و هرات نمودند. به طوري که در اوايل قرن دوم هجري تعداد آنان حدود چهل هزار نفر بود.

در خصوص علل مهاجرت اعراب به ايران مطالب بسياري عنوان شده است،اما مي توان عمده ترين آنها را در نگاه اول تمايل حکومت براي ايجاد سد دفاعي در برابر هجوم همسايگان شرقي دانست. امويان در استقرار اعراب در مناطقي مانند خراسان شتاب کردند، زيرا اين مناطق گذشته ازاوضاع مساعد براي سکونت در شرقي ترين نقطه خلافت ومرز با سرزمين هاي ترکان واقع شده بود.

از ديگر علل مهاجرت کساني به ايران بود که به نحوي مورد خشم و غضب امويان قرار گرفته بودند و به طور عمده مي توان در ميان اينان به علويان، طرفداران آنها و خوارج اشاره کرد. در پي سياست سرکوب سادات ، شيعيان و علويان در زمان بني اميه مهاجرت اين افراد به ايران شدت يافت. اينان به جهت رهايي از ظلم و جور حاکماني نظير زياد بن ابيه و حجاج بن يوسف ثفقي،مجبور به جلاي وطن شده شدند که از جمله آنها مي توان به آل سائب از  اشعريان اشاره کرد که به شهر قم مهاجرت کردند. اين امر سبب شد تا در آينده اي نزديک بذر گسترش تشيع در همه جا ايران پراکنده شود.

منطقه عراق از زمان خلافت حضرت علي (ع), به عنوان منطقه اي با گرايشات شيعي و علاقمند به خاندان ائمه شناخته مي شد واز اين لحاظ درست در برابر گرايشات مردم مکه و مدينه به خلفاي نخستين و طرفداري مردم شام از خاندان اموي، قرار داشت. مهاجرت هاي صورت گرفته به ايران که بيشتر از عراق صورت گرفته بود، سبب افزايش گرايشات شيعي  در ايران شد.

سادات در مناطق دور از مرکز قدرت حکومت, احساس امنيت جاني و مالي بيشتري مي کردند. به علاوه آنان خود را در اين مناطق محبوب مي ديدند و مردم به آنها به دليل اينکه از فرزندان رسول خدا بودند، احترام شاياني مي گذاردند.به طوري که گفته مي شود در سال 109 هجري در نيشابور مردي را که در دوستي فرزندان فاطمه افراط مي ورزيد، غالب مي ناميدند.

گسترش اين تفکر سبب شد تا خراسان در طول ساليان ابتدايي قرن دوم هجري، تبديل به کانوني براي شکل گيري قيام هاي شيعي بر ضدحکومت جبار اموي گردد که مي توان قيام يحيي بن زيد و فعاليت داعيان عباسي را نام برد.

از جمله طوايف وتيره هاي عرب مهاجر به خراسان مي توان به ازدي، خزاعي، شيباني، نخعي، عامري، قشيري،صاعدي، ثعالبي، و سادات بني هاشم اشاره کرد که در طي قرون بعدي تاثيرات شگرفي بر علم وفرهنگ نيشابور وخراسان گذاشتند.

از ديگر عواملي که مي توان به عنوان عاملي در گسترش تشيع در نظر گرفت، موالي مي باشند. از زمان فتح ايران درزمان خليفه دوم حضور موالي در شهر هاي مختلف حکومت اسلامي به ويژه شهر پادگاني کوفه آغاز گرديد.

موالي پس از آزادي به لحاظ قبيله اي به يکي از قبايل عرب وابستگي پيدا مي کردند. در شهر کوفه نيز موالي در ميان قبايل شيعي حمدان وربيعه پرورش يافتند و طبعا از تشيع آنان تاثير پذيرفتند. مشاهده سيره عادلانه علي (ع) نيز ازجمله عوالي بود که موالي را به جرگه دوستداران خاندان آن حضرت سوق داد. به طوري که در طول حکومت بني اميه موالي حضور پررنگي در قيام هاي ضد حکومتي نظير قيام مختار، ابن اشعث ، يحيي بن زيد و ابومسلم ايفا نمودند.

قنبر مولي و حاجب امير المومنين (ع)

علي بن زيد بيهقي در کتاب تاريخ بيهق نقل مي کند:» قنبر مولي و حاجب اميرالمومين مدتي در بيهق متوطن شد و خاکش در نيشابور است. «

حاکم نيشابوري نيز درکتاب خود علي بن هاني بن قنبر را در زمره شخصيت هاي برجسته نيشابور نام مي برد و هم چنين در باب معرفي زيارتگاه هاي نيشابور به آرامگاه جعفر بن نعيم بن شادان بن قنبر اشاره مي کند.

اين در حالي است که بنابر نوشته اکثر رجال نويسان شهادت قنبر در روزگار حجاج بن يوسف ثقفي و در عراق اتفاق افتاد وطبعتا بعيد مي نمايد که آرامگاه قنبر در نيشابور باشد، اما شايد مراد خاندان قنبر بوده که به دنبال افزايش جو خفقان و اختناق براي شيعيان در دوره اموي مجبور به مهاجرت از عراق به خراسان شده بودند. امروزه نيزدر حاشيه جنوب غرب نيشابور آرامگاهي منتسب به خاندان قنبر وجود دارد که مي تواند مبين گفته حاکم به شمار آورد.

نتيجه گيري

نيشابور را مي توان به عنوان يکي از قديمي ترين مناطقي در ايران به حساب آورد که در آن تمايلات شيعي وجود داشته است. گرچه به طور عمده وجود تشيع در قرن اول هجري در نيشابور ديده نمي شود،اما با مرور وقايع مهم قرون بعدي بويژه در قيام هاي ضد اموي نظير يحيي بن زيد و ابومسلم خراساني، و هم چنين استقبال گسترده وبي نظير نيشابوريان از امام هشتم، مي توان اين گونه نتيجه گرفت که اين دوره  زير بناي شکل گيري تشيع در منطقه بوده ودوستي ائمه شيعه به طور محسوسي در بين مردم خراسان و نيشابور وجود داشته است. حضور صحابه و تابعين که از ابتداي فتح ايران به اين سرزمين آمدند, باعث آشنايي مردم نيشابور وخراسان با مذهب شيعه گرديد و هم چنين مهاجرت گسترده سادات علوي و شيعيان طرفدار آنها ازعراق به خراسان، از جمله عواملي است که باعث تسريع گسترش تشيع دراين منطقه گرديد.

کتابنامه

1- اخبار الطوال, ابوحنيفه احمد بن داود دينوري

2- العبر, ابن خلدون

3- تاريخ طبري,محمدبن جرير طبري

4- الکامل, عزالدين علي بن اثير

5- تاريخ نيشابور, ابن البيع حاکم نيشابوري

6- تاريخ بيهق, علي بن زيد بيهقي

7- نيشابور شهر فيروزه, فريدن گرايلي

8- تاريخ نيشابور, سيد علي مويد ثابتي