به پاس نيم قرن خدمت صادقانه به جامعه ي کشتي و منش پهلواني «فضل اله دهنوي»
به پاس نيم قرن خدمت صادقانه به جامعه ي کشتي و منش پهلواني «فضل اله دهنوي»

به پاس نيم قرن خدمت صادقانه به جامعه ي کشتي و منش پهلواني «فضل اله دهنوي» قبل از«قهرمان» شدن، «پهلواني» را بياموزيد حبیب قربانی/ فراموش نمي کنم، سي و پبج سال قبل، وقتي با شور و شوق به باشگاه (شورورزي) شهيد فيوجي مقدم رفتم تا به همراه ساير دوستان در تمرينات کشتي، ورزش محبوب ايرانيان […]

به پاس نيم قرن خدمت صادقانه به جامعه ي کشتي و منش پهلواني «فضل اله دهنوي»

قبل از«قهرمان» شدن، «پهلواني» را بياموزيد

حبیب قربانی/ فراموش نمي کنم، سي و پبج سال قبل، وقتي با شور و شوق به باشگاه (شورورزي) شهيد فيوجي مقدم رفتم تا به همراه ساير دوستان در تمرينات کشتي، ورزش محبوب ايرانيان شرکت کنم، آقاي مربي، که از قضا معلم ورزش مان نيز بود، خواست در گوشه اي بنشينيم و به سخنانش گوش کنيم. او گفت: ما از شما که به باشگاه آمده ايد انتظار داريم قبل از»قهرمان» شدن، «پهلواني» را بياموزيد. ايشان، در رفتار و گفتارش به ما آموخت، پهلواني چيست. و من اگرچه مدت محدودي افتخار شاگردي شان را داشتم ولي هميشه در زندگي عادي اين گفتار، چراغ راهم بود.

«پهلوان دهنوي» حدود نيم قرن است که به جوانان و کشتي گيران نيشابور، با کمترين چشم داشت خدمت مي کند. اين يادداشت به تحليل نقش آئين پهلواني در علاج آسيب-هاي اجتماعي مي پردازد و از طرف هيئت تحريريه ي خيام نامه، به پهلوان»داش فضل اله دهنوي» به عنوان سرمايه اي اجتماعي براي مردم نيشابور و به پاس خدمات بي منتشان به اين ورزش، تقديم مي شود. طول عمر و سلامتي ايشان آرزوي ماست. باشد که از نعمت وجود اين بزرگ مرد در راستاي اعتلا و توسعه ي نيشابور، بيش ار پيش بهره-مند شويم

تاثير مخرب رواج ناراستي و کژي در تمامي خرده نظام هاي خانواده، از جمله سياست، اقتصاد و آموزش و انهدام نظام اخلاقي جامعه، بيش از بمب هايي است که هيروشيما و ناکازاکي را ويران ساخت. تنها تفاوت در اين است که بمب اتم به ناگاه بخش عظيمي از مردم را راحت مي کند و انهدام نظام اخلاقي جامعه، به تدريج و ذره ذره جام زهر را به کام مردم مي چکاند. بدون ترديد، اجتماعي که با پديده ي کژي و دروغ به صورتي نظام مند مبارزه نکند، «کمر به قتل خويش بسته» است.

دروغ، اعتماد را که مهمترين سرمايه ي اجتماعي است ، نابود مي کند. زندگي اجتماعي، بدون وجود اعتماد متقابل بين انسان ها ممکن نيست. گستردگي و رواج وحشتناک پديده هايي چون خيانت در امانت و دروغ هاي آشکاري که هر روزه خبر آن همچون پتک در رسانه ها بر سر مردم فرود مي آيد، هشداري است جدي به مسئولان و مديران جامعه که به راستي در قبال سرمايه هاي اجتماعي چه وظيفه اي براي خود قائل اند؟همان گونه که برخي ارزش ها با هدف بقاي جامعه به وجود آمده، ضد ارزش ها نيز مي تواند يک جامعه را به نيستي بکشاند و يک فرهنگ را، اگرچه با قدمتي چند هزار ساله، به ناگاه در زير خروارها خاک مدفون نمايد. دروغ مهمترين ضدارزش است زيرا سرمايه ي اجتماعي اعتماد را از بين مي برد. بي جهت نيست که پيشوايان اين سرزمين هميشه دروغ را بزرگترين آفت و آسيب جامعه دانسته و پرهيز از دروغ و مبارزه با آن را يکي از وظايف اصلي مسلمانان معرفي کرده اند.

DEHNAVI

راه مراقبت و نگهداري سرمايه هاي مادي يک سرزمين، پاسداشت «سرمايه هاي اجتماعي» آن سرزمين است. امروزه، مسئولين نظام سياسي کشور به طور دائم از بربادرفتن سرمايه هاي مادي و معنوي ايران زمين مي گويند و حتي در زمينه ي اتلاف منابع آب به عنوان يک سرمايه ي ملي؛ که هفت هزار سال از آن به خوبي محافظت شده بود؛ از نسل کشي سخن مي رانند و پدران و مادراني که اين سرمايه را به باد داده و هرگز به فرداي فرزندان شان، نيانديشيده اند. کجاست آن انديشه ي نيکي که مي گفت: «ديگران کاشتند ما خورديم، ما بکاريم آيندگان بخورند».

«فرانسيس فوکوياما انديشمند معاصر ساکن آمريکا معتقد است سرمايه اجتماعي مجموعه معيني ازارزشها وهنجارهاي غيررسمي است که اعضاي جامعه درآن سهيم هستندوآنهارابه انجام امورخاص درراستاي حفظ جامعه هدايت مي کند»( محمد قادري، تابناک، 17/9/89). در اين راستا، يکي از ارزش ها و هنجارهايي که از ديرباز فرهنگ و جامعه ي ايران را به شدت تحت تاثير خود قرار داده است، اخلاق و منش پهلواني است. مردم ايران، در فراز و نشيب روزگار، به اين منش عميقاً علاقه مند بوده و توانسته اند با تکيه بر آن در طول تاريخ، بحران هاي اجتماعي مختلف ناشي از دروغ و خيانت را تعديل کنند.

اگر به منابع تاريخي نظر داشته باشيم مشاهده مي کنيم که پهلوان به کساني گفته مي شد که منسوب به قوم پارت يا پهلو است و به معني شجاع و دليرمي باشد.چرا که که مردم پارت، سخت و توانا و دلاور و قوي جثه و درشت بوده اند. ابراهيم مختاري کارگردان و نويسنده ي کتاب «ميراث پهلواني» معتقد است ايرانيان، سه شکل و دوره ي متفاوت از منش پهلواني را تجربه کرده اند. دوره ي نخست دوران حماسي است که در شاهنامه بيش از منابع ديگر به آن اشاره شده است. پهلوانان مختلفي در کشور وجود دارند مانند گيو، طوس، گودرز و … که رستم در راس آنان است. وظيفه اين پهلوانان حفظ تماميت کشور و کمک به شاه، در دفع حملات دشمنان ايران بوده است. با تعمق در شاهنامه و توجه به خصايص رستم، درمي يابيم که پهلوان بايد هم در ميدان نبرد پيروزي به دست آوَرَد و هم در عرصه ي خرد و انديشه از ديگران قوي تر باشند.

دوره ي دوم منش پهلواني،دوره ي تاريخي است که درآن، آئين پهلواني تحت تاثير آموزه هاي دين مبين اسلام قرار گرفته و حضرت علي(ع) مقتدا قرار مي گيرد. اولويت مبارزه با نفس به عنوان مهمترين جهاد يا جهاد اکبر، باعث مي شود تا در اخلاق و منش پهلواني، قهرماني درجه دوم اهميت را بيابد.دراين دوره «پهلوان کسي بود که اخلاق خود را در ارتباط با ديگران و سرنوشت اجتماع خود تعريف مي کرد. پهلواني تنها به زور بازو نيست. به آدم پر زورـ اگر مي خواستند احترام بگذارند و آدم بدي نبود ـ مي گفتن گردن کلفت، اگر آدم با فهمي نبود مي گفتند جاهل يا در پس او مي گفتند خر زور.» در اين دوره پهلواناني چون پورياي ولي، براي ايرانيان و جوانان ايران زمين الگو مي شوند که در نبرد با پهلوان «هندي» براي شکسته نشدن دل مادري پير، خود را مي شکند و در ميدان رقابت عمداً شکست مي خورد. دوره ي تاريخي يکي از بهترين دوره هاي منش و اخلاق پهلواني بوده است. زيرا در هر محله يک زورخانه وجود داشت و پهلوان هر محله، علاوه بر آموزش «آئين پهلواني» به جوانان و نوخاستگان، وظيفه ي رفع و رجوع اختلافات و درگيري هم محله اي ها را نيز به دوش مي کشيد.

سومين دوره از گسترش و نفوذ فرهنگ و منش پهلواني، به دوران معاصر باز مي گردد. در دوران جديد، براي مدتي به دليل مدرنيته و دخالت دولت ها در ورزش، رخوتي تاسف بار زورخانه ها و آئين و منش پهلواني را فرا گرفت. از دهه ي 1320پهلوانان براي مسابقات کشتي آزاد و فرنگي، از گود زورخانه به سالن هاي ورزشي و تشک کشتي کوچانده شدند. هيجان از زورخانه ها رفت و فقط به چند حرکت نمايشي که نمي توانست علاقه مندان زيادي راجذب کند، محدود شد. زورخانه ي محلات و شهر ها از رونق افتاد. پهلواني و آئين آن داشت به تاريخ سپرده مي شد که به ناگاه مردم در يکي از مسابقات يک صدا فرياد مي زدند:» رستم دستان کيه، جهان پهلوان تختي يه».

از اين زمان به بعد، مردم ايران پهلوانان خود را نه در گود زورخانه ها، بلکه در روي تشک هاي کشتي و بين کساني جستجو مي کردند که بيش از قهرماني، به «مرام پهلواني» وفادار باشند. در اوضاع و احوالي که انواع آسيب هاي اجتماعي به خصوص دروغ گويي، پرخاشگري، خيانت در امانت و خشونت ، بقاي نظام اجتماعي را ناجوانمردانه تهديد مي کند، آشنا شدن جوانان با کساني که چراغ آئين پهلواني را با همه ي نامهرباني ها جوانمردانه روشن نگه داشته اند، مي تواند در رساندن اخلاق به سطحي در خور فرهنگ و شأن مردم ايران موثر باشد.

«داش فضل اله دهنوي» از جمله افرادي است که پس از پهلوانان بزرگي چون شورورزي، سخدري، کريم آبادي و …، پرچم آئين پهلواني را در نيشابور برافراشته نگه داشته است و بدون هيچ چشم داشتي ، ديرزماني است که به جوانان نيشابور علاقه مند به کشتي، خدمت نموده است. کمتر کشتي گير نيشابوري است که به شاگردي ايشان افتخار نکند. سخاوتمند است. به همه احترام مي گذارد و مورد احترام مردم است. هميشه لبخند بر لب دارد. درباره ي افراد زود قضاوت نمي کند و از کسي بد نمي گويد. بي دريغ به شاگردان و کشتي گيراني که استطاعت مالي خوبي ندارند، کمک مي کند. حسين عشقي، يکي از دوستداران پهلوان دهنوي، نقل مي گويد: در مسابقات پيش کسوتان امسال، پهلوان دهنوي قبل از مسابقه به سراغ حريف خود در رقابت سال قبل که دستش شکسته بود مي رود و اجازه مي خواهد کشتي را به او واگذار کند. رقيب پس از تشکر ناتواني اش را در شکست ساير رقيبان عنوان کرده و به شدت نسبت به آقاي دهنوي ابراز ارادت مي کند.در جريان مسابقه، پهلوان دهنوي علي رغم اينکه مي تواند حريف را ضربه فني کند، با مدارا کشتي گرفته و تلاش مي کند به او آسيبي نرسد. در نهايت، مقام نخست کشتي پيش کسوتان ايران، يکي ديگر از افتخارات بي شماري است که ايشان علاوه بر مقام قهرماني جهان در سال هاي گذشته، کسب مي کند. بسياري از شاگردان اين پهلوان نام آشناي شهرمان اذعان دارند که خيلي مواقع در مسابقات بدون اينکه به کسي بگويد يا خم به ابرو آورد از جيب خود هزينه مي کند. راستي، مسئولان و دلسوزان شهر نيشابور، در پاسداشت و تقدير از زحمات جهان پهلوان دهنوي که الگوي مناسبي براي جوانان نيشابور است، چه کرده اند؟