رييس مخابرات نيشابور پاسخ دهد
رييس مخابرات نيشابور پاسخ دهد

رييس مخابرات نيشابور پاسخ دهد اما از آقاي رييس مخابرات نيشابور حتما انتظار پاسخ گويي داريم. اگر قرار است شماره تلفن هاي يک شهر تغيير کند آيا بايد فقط يک هفته قبل به مردم خبر دهند؟ يکي از دوستان ما چند ميليون خرج يک تابلو تبليغاتي حروف برجسته کرده و هفته اي پيش تر آن […]

رييس مخابرات نيشابور پاسخ دهد

اما از آقاي رييس مخابرات نيشابور حتما انتظار پاسخ گويي داريم. اگر قرار است شماره تلفن هاي يک شهر تغيير کند آيا بايد فقط يک هفته قبل به مردم خبر دهند؟ يکي از دوستان ما چند ميليون خرج يک تابلو تبليغاتي حروف برجسته کرده و هفته اي پيش تر آن را بر سر در فروشگاه اش نصب کرده. حالا چطور برود آن بالا يک 2 اضافه کند؟ اين تنها يک نمونه اش بود. حتما خوانندگان اين ستون موارد ديگري را مي توانند اضافه کنند. اصولا رابطه ي مخابرات با مردم رابطه اي ارباب رعيتي است. کافي است چند روز قبض ات را دير پرداخت کني، زرتي(ديکته اش درسته؟!) تلفن ات را قطع مي کنند. بعد هم جريمه اي به نافت مي بندند تا دوباره وصلش کنند. همراه اول و غيره هم با درآمدهاي نجومي شان معلوم نيست چه مي کنند که هر روز نرخ مکالمات را بالا مي برند. وقت و بي وقت بي اجازه پيام هاي تبليغي مي فرستند و شماره هاي مخاطبان را انگار اموال شخصي خودشان است به شرکت هاي ارسال پيامک مي فروشند. هيچ نهادي هم کاري به کارشان ندارد. به آن ها که زورمان نمي رسد اما منتظر پاسخ رييس مخابرات خودمان هستيم… . يکي از دوستان هم در همين نشريه در تاريخ 12 تير ماه توضيحات فني درباره ي قانون شکني مخابرات نيشابور براي استفاده از شيوه يPCM دادند که به نوعي، مشترکاني که نياز به سرويس اينترنت دارند را مجبور مي کنند از خود مخابرات اينترنت بگيرند و آقاي رييس مخابرات تاکنون جواب نداده اند.

ماجراي شماره گيري

بي خيالش! برويم نفسي بگيريم. اين تغيير شماره ها داستان تازه اي نيست. يکي دوبار ديگر هم ارقامي به تلفن ها افزوده اند. آن اتاقک هاي زرد رنگ تلفن هاي سکه اي که يادتان هست. براي گرفتن هر شماره هم بايد انگشتت را در سوراخي فرو برده و نيم دوري مي چرخاندي! دوستي مي گفت يک بار داشتم به راه خودم مي رفتم که پيرزني سرش را از اتاقک تلفن در آورد و گفت: «بيا ننه جان يَک شماره يي بوراي مو بگير» يالا گويان وارد دکه شدم و گفتم شماره ت چنده مادر جان؟ گفت: «يَک دويي بگير» انگشتم را همراه با عدد دو چرخاندم. گفت: «يَک چاري بگير» گرفتم. گفت: «يَک شيشتي بگير» گرفتم. گفت: «يَک شيش ت دگر بگير» گرفتم. خلاصه بعد از 6 رقم گفت: «گروفتي ننه جان؟» گفتم آره. گفت: «خاب حاله يَک دوييم د ِ اولش بگير!»