نقدي بر وضعيت امروز ما
نقدي بر وضعيت امروز ما

نقدي بر وضعيت امروز ما: بدتر مي شود و بهتر نخواهد شد اگر…؟! اجازه مي خواهم مطلب خويش را با خاطره اي از يکي از دوستان که درآلمان مشغول تحصيل بود و اتفاقا با يکي از دانشجويان آلماني هم اتاق؛ آغاز کنم: يک روز بعدازظهر که در اتاق تنها بودم؛ گوينده تلويزيون اعلام کرد به […]

نقدي بر وضعيت امروز ما:

بدتر مي شود و بهتر نخواهد شد اگر…؟!

اجازه مي خواهم مطلب خويش را با خاطره اي از يکي از دوستان که درآلمان مشغول تحصيل بود و اتفاقا با يکي از دانشجويان آلماني هم اتاق؛ آغاز کنم:

يک روز بعدازظهر که در اتاق تنها بودم؛ گوينده تلويزيون اعلام کرد به دليل برخي مشکلات در چند روز آينده با کمبود تخم مرغ مواجه خواهيم بود به همين سبب از شهروندان محترم تقاضا داريم در مصرف تخم مرغ صرفه جويي کنند. با شنيدن اين خبر و براي خود شيريني در مقابل هم اتاقي ام؛ فورا از سوپري نزديک خانه، يک شانه کامل تخم مرغ خريدم. اين اقدام من علاوه بر تعجب فراوان فروشنده از خريد «آن همه» تخم مرغ؛ سبب تعجب فراوان هم اتاقي ام هم شد! وي با ديدن تخم مرغ ها علت خريد زياد را جويا شد. من با افتخار موضوع خبر تلويزيون را بازگو کردم. با شنيدن توضيحات من ، ضمن طلب بخشش؛ تخم مرغ ها را به فروشنده باز گرداند. او به فروشنده توضيح داده بود که ايشان ايراني هستند و نسبت به قوانين و مسائل اجتماعي ما بيگانه اند!.

وقتي در مقام مقايسه، به بعضي از کشورهاي پيشرفته ي مي نگريم و رفاه، سلامت ، نشاط و شکوفايي اقتصادي آن ها را مي بينيم گاهي حسرتي بر دلمان مي ماند و خود را کوچک مي پنداريم و با خود مي انديشيم که ما همين بوده و هستيم. و آن ها همان بوده و خواهند بود. اين نگاه بي شک قضاوتي غيرعادلانه و بي پايه و نادرست است.

اگر وضعيت هر يک از کشورها و جوامع توسعه يافته را مورد توجه قرار دهيم و تاريخ اجتماعي آن را با دقت ورق بزنيم شايد وجه مشترکي که در تمامي جوامع خواهيم يافت اين است که: ستون اصلي يک جامعه دموکرات پيشرفته و سالم، از زماني شکل گرفته که هر يک از افراد جامعه به اين بينش و تفکر دست يافته اند که اجتماعي که در آن زندگي مي کنند «بازده و انعکاسي است از چگونگي رفتار تک تک افراد آن جامعه» است.

اجازه مي خواهم مقصود خود را با يک مثال ساده تر بيان کنم:تصور بفرماييد در يک خانواده اگر تک تک افراد به وظايف شخصي و خانوادگي خود عمل نکنند و نسبت به سرنوشت ساير افراد بي توجه و بي تفاوت باشند چه اتفاقي خواهد افتاد؟ آيا ادامه ي حيات آن خانواده ممکن خواهد بود؟ اگر پدر خانواده دروغ بگويد، ريا کند و براي راستي و درستي ارزشي قائل نشود آيا دروغ ، ريا و تقلب در آن خانواده ارزش تلقي نخواهد شد؟

اگر هر يک از اعضاي ديگر اين خانواده بهداشت و نظافت فردي در محيط خانواده را رعايت نکنند به تدريج در خانواده بيماري هايي شايع مي شود که تمام افراد مبتلاي آن خواهند شد.

اگر يکي دو نفر از افراد در پي کار و تلاش و بهتر شدن وضع اقتصادي خانواده تلاش کنند و تعدادي ديگر علاوه بر آن که فعاليتي در اين زمينه انجام نمي دهند فقط و فقط مصرف کننده باشند و بي رويه، بدون هماهنگي و   برنامه ريزي اقتصادي به دلخواه خود عمل کنند! مسلم است که اين خانواده هيچ گاه از نظر اقتصادي به ثبات لازم و قابل قبول دست نخواهد يافت . در مقياسي وسيع تر، نگرش و رفتار افراد در يک روستا، شهر، و در نهايت يک جامعه به مانند خانواده کاملا بر يکديگر تاثير و تاثر دارد.

ساختار اجتماعي که ما در آن زندگي مي کنيم و آن را با انديشه، رفتار و گفتارمان مي سازيم.خود محيطي مي شود که در آن زندگي مي کنيم، نفس مي کشيم و در نهايتبهره مي بريم. چه خوب!يا بد! وقتي که من به عنوان يکي از افراد جامعه، فقط و فقط به خود به مصالح فردي خود، به وضع اقتصادي و فرهنگي و بهداشتي خود و خانواده ام بيانديشم و به هر قيمتي و به هر شکل ممکن، در بدست آوردن اين امتيازات تلاش کنم؛ بايد انتظار داشته باشم ديگران هم همين گونه عمل کنند وبيانديشند واين رفتار به يک ارزش و اپيدمي تبديل شود. و اين وضعيت امروز ماست.

زماني که به عمق فاجعه مي نگريم: دروغ، نيرنگ، ريا، تظاهر، عدم امنيت اجتماعي، ايجاد فاصله هاي عجيب و غريب طبقاتي، کلاهبرداري هاي ميلياردي، دزدي هاي چندين هزارميلياردي، عدم گردش پول و توقف چرخه اقتصادي، ظهور دلالان اقتصادي در شکل هاي مختلف، انباشت پول و ثروت ملي در بانک هاي خارج از کشور، عدم کارآفريني، بيکاري، فساد مهار نشدني در جامعه و….. بسياري از اين مشکلات که شاهدش هستيم و گريبان همه ما را گرفته است يک ريشه اش خود خواهي و خودپسندي ماست. در اين وضعيت احساس امنيت نمي کنيم و عدم احساس امنيت يعني: تزلزل، استرس، نگراني، دلواپسي دائمي، دغدغه، عدم نشاط و شادابي، سکته کردن، سرطان، يعني انواع بيماري عصبي. وقتي که به بانک هاکه بايد حافظ پول و سرمايه ي ما باشد اطمينان نداريم! وقتي به سلامت مواد غذايي که هر روزه مصرف مي کنيم اطمينان نداريم! وقتي که به کفش و لباسي که استفاده مي کنيم از نظر جنس و دوخت هيچ گونه اعتمادي نداريم! وقتي بيمار ان ما سعي مي کنند به پزشکان اعتماد کنند! و به دنبال جنس و داروي خارجي مي گرديم! و بسياري ديگر؛ اين وضعيت و احساس عدم امنيت زندگي ما را تحت تاثير قرار مي دهد و ما را کاملا احاطه کرده و مي کند . تا زماني که از خود شروع نکنيم، تا زماني که به جامعه و اجتماع مانند يک خانواده نگاه نکنيم، تا زماني که منافع اجتماعي را برتر از مصالح فردي ندانيم؛ بدتر مي شود بهتر نخواهد شد!

رضا مقصودی