ستون آزاد 235
ستون آزاد 235

آن که کشف لباس کرد و شاسي بلند سوار شد! بلبشو! فکر مي کنم توصيف خوبي است براي اوضاع اين روزهاي ما. گراني ها بيداد مي کنند. دولت آمار نقطه به نقطه مي دهد و مي گويد همه چي آرومه. نق نق هاي مردم يواش يواش دارد به غرغر بدل مي شود. مذاکرات چشم انداز […]

آن که کشف لباس کرد و شاسي بلند سوار شد!

بلبشو! فکر مي کنم توصيف خوبي است براي اوضاع اين روزهاي ما. گراني ها بيداد مي کنند. دولت آمار نقطه به نقطه مي دهد و مي گويد همه چي آرومه. نق نق هاي مردم يواش يواش دارد به غرغر بدل مي شود. مذاکرات چشم انداز درست و درماني ندارد. بحران آب شوخي بردار نيست بحران بنزين هم قاطي ماجرا مي شود. خط خريد مردم روز به روز پايين مي آيد. خط فقر هم هر روز عده ي بيشتري را به زير مي کشد. يمن و سوريه و عراق و لبنان و بحرين و عربستان هم که مدام در امور داخلي ما دخالت مي کنند. همه ي اين ها به کنار، جان کري هم از دوچرخه سقوط کرده. لگن شکسته ي او را ديگر کجاي دلمان بگذاريم.

پيه مالي بر تن

ميم. مخالف: چه معني مي دهد ورداشته ايد عکس آن بنده خدا را با آن شکل و شمايل روي جلد زده ايد؟ خب لباسش رسمي نيست که نباشد! آقاجان تو خودت وقتي مسافرت شمال مي ري مجبوري کت و شلوار تنت کني؟! هواي گرم واجب که نيست به خودش سخت بگيرد. بعدشم اصلا امور شخصي ديگران به شما چه ربطي دارد که روي جلد مي آوريد؟

ميم موافق: عزيزم وقتي کسي وارد کارزار سياست شد بايد پيه همه چي را به تنش بمالد! بعدشم شما چطور کت و شلوار مرا با لباس ايشان يکي مي کني؟ همان لباس، سيچل هزار راي جور کرده حالا که از پل گذشت بايد انداختش کنار؟! سياستمدار زندگي شخصي اش هميشه زير ذره بين است. اصن هم جاي گله ندارد!

ميم. سبحان: به حول و قوه الهي علي رغم توطئه و تخطئه ايادي استکبار و جيره خواران داخلي بنده با تمام قوا در رقابتهاي آتي حضور يافته و با راي حداکثري به سنگر خدمت گذاري مردم شريف، نجيب، دوست داشتني، گول نخور و خوش تيپ پسند شهرمان راه مي يابم و باز هم با نطق هاي اصولي و دشمن شکن همچون گذشته به آباداني و رونق ميهن و علي الخصوص زادگاهم مي پردازم تا کور شود هر آن که نتواند ديد!

تصويب لباس فرم تابستاني براي خانم ها

ميم فريزن: من اصلا از جنگ و جدل اين دوستان بالايي خبر نداشتم. طبق معمول مطلبم را فرستادم ولي حالا مي بينم در ادامه ي کل کل دوستان است. سوال من اينه که چرا امثال ايشان در هواي گرم از خانم ها مي خواهند سه لايه لباس بپوشند و حتي به زنان ورزشکار هم رحم نمي کنند اما خودشون در ملا عام کشف عمامه مي کنند؟ مگه اون لباس مزاحمشونه؟ ما خانماي بدبخت، ساپورت مي پوشيم محرکه، چکمه مي پوشيم تبرجه، چرم مي پوشيم تفرعنه، رنگي مي پوشيم تلونه! اصن بياين يه روپوش مدرسه به تصويب برسونين همه خانما رو مجبور کنين با لباس فرم از خونه بيان بيرون. تموم شد رف پي کارش. حالا واسه تنوع هر سال هم يه رنگو انتخاب کنين: يه سال قهوه اي سوخته، يه سال سياه زغال سنگي، يه سال سورمه اي سير، يه سالم واسه روکم کني سبز لجني!

پيام مردمي

«دو سال است از انتخابات رياست جمهوري و شوراها گذشته، هنوز حق الزحمه تاکسي هاي که در خدمت عوامل انتخابات بوده اند پرداخت نشده به هرجا مراجعه کرديم جواب نگرفتيم حتي به فرمانداري!»

خب اين هم پيامي بود که هفته ي قبل در همين نشريه درج شده بود و هنوز جوابي دريافت نکرده ايم. از آن جا که فرماندار محترم تمام مسئولان ادارات را موظف به پاسخ گويي به پيام هاي مردمي نشريات کرده اند ما هم منتظريم از دفتر آقاي فرماندار پاسخ بدهند.

به هرحال چاره اي نيست و فرماندار تازه بايد بي مسئوليتي ها و بي دقتي هاي فرماندار پيشين را هم يک جوري جمع و جور کند. همان طور که مي بينيد رييس جمهور تدبير و اميد هم با گذشت دو سال همچنان در حال رفو کردن خرابکاري هاي به جا مانده ي پرزيدنت سابق هستند و جالب است که هنوز به نقطه ي صفر هم نرسيده اند. از آن طرف دلواپسان هم در جشن نيمه شعبان و در جمکران جزوه ي ضد مذاکرات هسته اي پخش مي کنند هيچ کس هم کاري به کارشان ندارد. ما اما جزوه بغل دستي مان را سر امتحان کش رفتيم پس گردني خورديم. يکي اگر بتون درجه يک با استحکام بالا سراغ دارد آدرس بدهد بروم سرم را بکوبم به آن.