چه عرض کنم ؟!! خسن و خسين ،هر سه دختران معاويه اند
چه عرض کنم ؟!! خسن و خسين ،هر سه دختران معاويه اند

چه عرض کنم ؟!! خسن و خسين ،هر سه دختران معاويه اند 65 سال پيش درستون طنز هفته نامة «گيلان ما» تحت عنوان « حاشيه» نويسنده ي آن                         ، يکي از وکلاي دوره پهلوي دوم را که « حسن اکبر» نام داشت، محور ستون طنز خود قرار داد. حسن اکبر فرزند سردار معتمد رشتي در […]

چه عرض کنم ؟!! خسن و خسين ،هر سه دختران معاويه اند

65 سال پيش درستون طنز هفته نامة «گيلان ما» تحت عنوان « حاشيه» نويسنده ي آن                         ، يکي از وکلاي دوره پهلوي دوم را که « حسن اکبر» نام داشت، محور ستون طنز خود قرار داد. حسن اکبر فرزند سردار معتمد رشتي در سن 30 سالگي در دوره ي سيزدهم و پانزدهم ، نماينده حوزه ي فومن ودر دوره هاي شانزدهم، هيجدهم و نوزدهم، همواره نماينده مردم رشت در مجلس شوراي ملي بودو در سال 1342 خورشيدي به عنوان سناتور انتخابي مردم گيلان، معرفي شد و تا آخر عمر اين عنوان را حفظ کرد. وي در مدت وکالت مجلس و سناتوري درسنا، که نزديک به 30 سال طول کشيد ،يک کلام صحبت نکرد وبراي نمونه به يک لايحه ي دولت راي مخالف نداد.

اين هفته نامه در شماره هاي 12و 20 در ستون طنز «حاشيه» ، در ذيل دو عنوان : چه عرض کنم ؟!! و خسن و خسين هر سه از دختران معاويه ، به انتخابات مجلس ، نمايندگي وکلا و به ويژه «حسن اکبر» اشاره مي نمايد.

چه عرض کنم ؟!!

« . . . مي گفت : جناب آقاي حسن اکبر ، در تمام دوره ي پانزدهم ، فقط يک دفعه صحبت کرده و درآن يک دفعه نيز فرمودند : چه عرض کنم؟ گفتم :من نخواندم ، نشنيدم چه موقع بوده ؟ گفت : موقعي که با اعتبار نامه ي آقاي ارسنجاني مخالفت مي شد،ناطق گفت : آقاي ارسنجاني ،گيلاني نيست .همين طورنيست آقاي اکبر ؟ آقاي اکبر فرمودند ، چه عرض کنم ؟!!

به اين ترتيب معزي اليه ،مي توانند در دوره شانزدهم ،قدم هاي اساسي براي مردم گيلان بردارند !!! گفتم :چه عرض کنم ؟!!

خسن و خسين ،هر سه دختران معاويه

رفيق تهراني من مي گفت : چرا ابوالحسن اميني و محمود اکبر نمايندگان رشت درباره موکلين خود چيزي نمي گويند؟!!

با تبسم گفتم : اول بگو ببينم ، آن کدام امام بود که يازده دختر داشت ودختر بزرگ او را خواهرانش در بالاي مناره سربريدند ؟!

پس از فکر زياد گفت : امام نبود پيامبر بود .يازده دختر نبود و دورازده پسر بود .دختر بزرگ نبود و پسر کوچک بود .بالاي مناره نبود.کنار چاه بود.سرش را نبريدند و زنده توي چاه انداختند واين موضوع مربوط به داستان حضرت يعقوب وپسرانش است.ولي اين مسئله چه ربطي به سوال من راجع به وکلاي رشت دارد؟ گفتم خيلي ربط دارد ،گوش کن تا بگويم.

ابوالحسن نيست ،ابوالقاسم خان اميني است.محمود نيست ،حسن خان اکبر است.نمايندگان رشت هم نيستند بلکه نمايندگان لشت نشاء وسنگر هستند .چيزي هم نمي گويند زيرا اين دو بخش از دولت اربابان، کاملا آباد و مردم آن در نهايت رفاه و آسايش هستند و به همين مناسبت ،ازلحاظ قدرداني ،هر دوسال ،يک مرتبه لااقل به اندازه دوبرابر جمعيت خودشان ، به اربابان راي مي دهند.و مردم رشت به طوري که خودشان مي گويند چند دوره است که نماينده ندارند !

– عجب ؟ !

– عجب ندارد .

– پس چه موقعي مردم رشت نماينده واقعي خواهد داشت ؟

– موقعي که خداوند يک جوهمت به همشهريان عزيزم عنايت فرمايد ودر غير اين صورت براي ديدار رفاه و آسايش ، صبر جميل و اجر جزيل

(هفته نامه گيلان ما ،شماره 12 ،پنجشنبه 27 بهمن 1328 ،ص1و،شماره 20 ،پنجشنبه 7 ارديبهشت 1329 ، ص 1)

دکتر فریدون شایسته