خشونت خانگي
خشونت خانگي

خشونت خانگي متن زير برداشتي است آزاد، از مقاله اي انگليسي به همين نام که توسط دايره المعارف انکارتا در سال 2009 ميلادي تهيه شده است. به دليل شرايط جديد دنيا و رشد روز افزون فرايند جهاني شدن، بسياري از عوامل آسيب و انحراف اجتماعي بين جوامع امروز مشترک است. به همين دليل سعي بر […]

خشونت خانگي

متن زير برداشتي است آزاد، از مقاله اي انگليسي به همين نام که توسط دايره المعارف انکارتا در سال 2009 ميلادي تهيه شده است. به دليل شرايط جديد دنيا و رشد روز افزون فرايند جهاني شدن، بسياري از عوامل آسيب و انحراف اجتماعي بين جوامع امروز مشترک است. به همين دليل سعي بر آن شد تا از اين مطلب براي توصيف و تحليل بخشي از خشونت هايي که گريبان گير جامعه ي ما شده است، بهره ببريم. ناگفته پيداست که به اعتقاد کارشناسان و همچنين عموم مردم آستانه تحمل ايرانيان در سال هاي اخير به شدت افول نموده است و امواج خشم مردم، دريايي توفاني را باعث شده که عبور به سلامت از آن، کشتي حضرت نوح را مي طلبد. در بررسي ريشه هاي خشونت، خانواده و خشونت خانگي، سرچشمه شکل گيري خشونت هاي ديگر و ناتواني در مدارا با هم نوع در جامعه است که نتايج آن در خيابان، رانندگي، اداره، کلاس درس و … قابل مشاهده است. اين مقاله در دو قسمت خدمت همشهريان عزيز ارائه خواهد شد. در قسمت نخست به تعريف، رواج و علل خشونت خانگي پرداخته مي شود و در شماره ي بعدي اثرات خشونت خانگي بر قربانيان و راه هاي پيشگيري از آن مورد بررسي قرار خواهد گرفت.

مقدمه

تجاوز و ناديده گرفتن حقوق اعضاي خانواده و رساندن آسيب جسمي، روحي و رواني به آنها، خشونت خانگي ناميده مي شود. برخي اوقات از خشونت خانگي با عنوان خشونت محرمانه نيز ياد مي شود. در جوامعي که آمار طلاق به طرز وحشتناکي رو به گسترش است امکان شکل گيري نزاع بين همسران قبلي و جديد طبيعي است و در عين حال دو طرف سعي در محرمانه نگاه داشتن اين نوع خشونت ها مي نمايند.

بروز خشونت خانگي به اشکال مختلفي است. اين نوع خشونت ها ممکن است عاطفي و يا کلامي، بي توجهي به تهيه ي مايحتاج زندگي و دادن نفقه، جلوگيري از انجام فعاليت هاي عادي روزانه يا سلب آزادي هاي معمولي، مثلا ممانعت از ارتباط با فاميل و يا دوستان و حتي رابطه جنسي اجباري توام با ضرب و شتم، تهديد به قتل و يا تهديد به آسيب رساندن به فرد و يا فرزندان، و ايجاد رعب و وحشت صورت بگيرد. ممکن است در موارد حاد خشونت خانگي به مرگ منتهي شود.

بسياري از متخصصان و مردم عادي از واژه ي خشونت خانگي و يا همسر آزاري به صورت جايگزين استفاده مي کنند. در حالي که برخي دانشمندان و فعالان عرصه ي روانشناسي همسر آزاري را واژه اي مناسب نمي دانند چون اين واژه از نظر جنسي نا مشخص است و اين گمان را ايجاد مي کند که مردان ممکن است مانند زنان گرفتار خشونت شوند. بنا بر آمار جهاني حدود 90 درصد از قربانيان زنان و 10 درصد مردان هستند به همين علت آنها توصيه مي کنند که از عبارت خشونت عليه زنان يا زن آزاري استفاده شود و خودشان هم از عبارت خشونت عليه زنان براي اشاره به خشونت خانگي ياد مي کنند. متخصصان خشونت را در روابط محرمانه به عنوان عاملي براي کنترل زنان توسط شرکاي زندگي شان در نظر مي گيرند.

شيوع خشونت خانگي

اگر چه تعيين اندازه ي شيوع خشونت خانگي کار بسيار سختي است ولي بر اساس نظر مجيد ارجمندي، رئيس اورژانس اجتماعي کشور، خشونت خانگي سومين مسئله و مشکل اجتماعي بزرگ ايران (بعد از اعتياد و کودک آزاري) است. محققان معتقد ند که شيوع خشونت خانگي بسيار بيشتر از ميزاني است که گزارش مي شود. اسناد رسمي که توسط پليس، بيمارستان و اورژانس اجتماعي ارائه مي شوند نشان دهنده ي آمار واقعي جرم در اين زمينه نيستند چون تعداد زيادي از خشونت هايي که در خانواده ها اتفاق مي افتد گزارش نمي شود. بررسي هايي که توسط افراد مستقل صورت مي گيرد آمار واقعي تري را مي تواند نشان دهد هرچند اين محققان نيز معترفند آن را کمتر از ميزان واقع اش تخمين زده اند، زيرا در تحقيقات ميداني به دلايل مختلف پاسخ گويان خشونتي را که بين آنها و اعضاي خانواده شان صورت گرفته است را ابراز نمي کنند.

براساس ديدگاه آقاي دکتر سيد حسن حسيني، جامعه شناس و عضو هيئت علمي دانشگاه تهران، جامعه ي ايران به يک جامعه ي خشن تبديل شده است. به نظر وي وقتي به پرونده هاي قضايي در دادگستري ها و آمار قتل و خشونتي که به خاطر آنها قضات راي صادر نموده و آسيب ديدگان را به پزشک قانوني معرفي کرده اند مراجعه مي کنيم متوجه مي شويم که خشونت در جامعه به مرز هشدار رسيده است. خشونت خانگي تقريبا در همه ي خانواده ها از نژادهاي مختلف صورت مي گيرد به خصوص در ارتباط با زناني که داراي درآمد کمي اند و يا به خانواده اي از نظر اقتصادي فقير وابسته اند. از نظر سني، گزارش ها نشان مي دهد که بيشتر قربانيان خشونت زنان جوان بين 16 تا 24 ساله اند.

از نظر جنسيتي، محققان به طور گسترده اي با قرباني خشونت بودن مردان مخالف اند. بر اساس آمار وزارت دادگستري آمريکا، حدود 150000 مرد در سال 1996 قرباني خشونت بوده اند. در صورتي که اطلاعات وزارت دادگستري نشان مي دهد زنان شش برابر مردان توسط نزديکان شان مورد خشونت قرار مي گيرند. به هر حال در يک تحقيق محرمانه در سال 1993 در آمريکا مشخص شد که مردان و زنان آمريکايي نرخ مشابهي از تجربيات خشونت نزديکان را گزارش نموده اند.

در بعضي موارد، خشونت خانوادگي منجر به قتل مي شود. رئيس پليس آگاهي ناجا، ضمن ابراز نگراني از تعداد قتل هاي خانوادگي اعلام نموده است که در سال 1390، 40 درصد از قتل ها، قتل هاي خانوادگي است و 50 درصد از زناني کشته مي شوند، توسط «محارم» خود به قتل ميرسند. سردار اصغر جعفري همچنين از مسئولان تقاضا مي کند که در اين باره راهکارهايي ارائه نمايند و اقدامات زيربنايي انجام دهند. اگرچه آمار قابل استنادي در زمينه ي آمار قتل هاي خانگي وجود ندارد ول به هر حال مشخص است که نسبت به 10 يا 12 سال پيش، تعداد اين قتل ها به شدت افزايش يافته است.

براساس يک تحقيق که در سايت نشريه سايه ي تهران منتشر شده، بالاترين ميزان همسرکشي در شهرهاي تهران، کرج، مشهد و آذربايجان شرقي بوده است. از سوي ديگر کمترين آمار مربوط به استان‌هاي لرستان، سيستان و بلوچستان و هرمزگان است. البته در اين استان‌ها چند همسري رايج بوده و اين در کاهش آمار وقوع همسرکشي نقش مهمي‌ دارد. اغلب زنان همسرکش خانه‌دار بوده و 47درصد مردان جنايتکار، بيکار بودند. توهم و سوءظن مهم‌ترين انگيزه قتل زنان به دست همسرانشان است. 20درصد زنان در خواب کشته شده‌اند و بيشتر اجساد در اتاق خواب و حمام کشف شده است. کارشناسان اعتقاد دارند که اغلب همسرکشي ها ريشه در مشکلات روحي و رواني يکي از زوجين دارد.

علل خشونت خانگي

هيچ عاملي به تنهايي نمي تواند توضيح دهد که چرا مردان و زنان شريک زندگي شان را مورد ضرب و جرح و يا سوء استفاده قرار مي دهند. بيشترين عواملي که منجر به خشونت و ضرب و جرح بين همسران 18 تا 30 ساله
مي شود عبارتند از:درآمد کم، تربيت و پرورش در خانواده هاي خشونت گرا، سوء مصرف الکل و مواد افيوني، بيکاري، مشکلات جنسي، و رضايت نداشتن از شغل. در حالي که هيچ عاملي به تنهايي به وجود آورنده ي خشونت خانگي نيست، اما کساني که جدي ترين خشونت ها را صورت مي دهند از نظر شخصيتي دچار از هم پاشيدگي و خصوصيت ضد اجتماعي بودن هستند. اين افراد قدرت فوق العاده اي در توجيه گناه خود و پرهيز از پشيماني و اضطراب دارند به نحوي که سخت ترين جنايات را به سادگي انجام مي دهند.

علاوه براين، عوامل اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، خشونت خانگي را تحت تاثير قرار مي دهد. چون بيشتر قربانيان خشونت خانوادگي زنان هستند، محققاني که عوامل اجتماعي را تحليل مي کنند اشاره مي کنند که بدرفتاري زن وشوهر اغلب به نقش زنان در جامعه مربوط است. در بيشتر جوامع، فرايند هاي اجتماعي و اقتصادي به صورت مستقيم و يا غير مستقيم از نظم مبتي بر پدر سالاري حمايت مي کنند. پدر سالاري بيانگر انقياد و اطاعت (ممانعت از پايگاه بالاتر) زنان و لزوم تداوم آن براي بقاي خانواده است. بعضي از تحليل گران معتقدند که پدر سالاري داراي الگوهاي خشونت تاريخي مستقيم نسبت به زنان است و آن را ترويج مي دهد.خشونت اغلب سازمان يافته يا رسمي است و در ساختار اجتماعي براي مثال در قوانين و رسوم سنتي به شوهران اجازه داده مي شود که همسران شان را به صورت فيزيکي تنبيه کنند. بر اساس تحقيقي که در سال 1353 در خراسان جنوبي صورت مي گيرد، از زنان پرسيده مي شود که آيا شوهرانتان شما را تنبيه بدني کرده اند؟ اين زنان در جواب بعد با تعجب نگاه مي‌کردند و مي‌گفتند اگر شوهرمان ما را کتک نزند که دوستمان ندارد. همچنين تحليل گران مي گويند که پدر سالاري معتقد به پايگاه اقتصادي پايين تري برا زنان است تا از اين طريق آنان به مردان وابسته باشند. اين وابستگي معيشتي زنان آنها را به تن دادن به يک ارتباط خشونت بار دچار نموده و يا توانايي ترک چنين ارتباطي را محدود مي سازد.

ادامه دارد…