مقاومت جانانه مردم نيشابور در برابر سپاه مغول
مقاومت جانانه مردم نيشابور در برابر سپاه مغول

مقاومت جانانه مردم نيشابور در برابر سپاه مغول خوارزمشاهيان در نيشابور مويد آيبه غلام سردارسنجر سلجوقي که حاکم نيشابوربود، در لشکر کشي به ماوراء النهر و خوارزم در کنار جيحون از تکش خوارزمشاه شکست خورد و کشته شد.(1)پس از اين واقعه سلطان شاه ، برادرتکش به نيشابور آمد و به درگيري با طغان شاه پسر […]

مقاومت جانانه مردم نيشابور در برابر سپاه مغول

خوارزمشاهيان در نيشابور

مويد آيبه غلام سردارسنجر سلجوقي که حاکم نيشابوربود، در لشکر کشي به ماوراء النهر و خوارزم در کنار جيحون از تکش خوارزمشاه شکست خورد و کشته شد.(1)پس از اين واقعه سلطان شاه ، برادرتکش به نيشابور آمد و به درگيري با طغان شاه پسر مويد آيبه پرداخت .وي تا سال 589 ه يکي از حريفان اصلي برادرش تکش و از مدعيان حکومت خراسان بود و طي آن سالها، شهرهاي خراسان دست به دست مي شد تا اينکه طغان شاه درگذشت و تکش در سال583 هجري براي اولين بار از خوارزم به خراسان آمد و نيشابور را فتح کرد و سال بعد آن شهر را قطعا از آن خود کرد.(2)پس از درگذشت تکش خوارزمشاه ، پسرش قطب الدين محمد که والي نيشابور بود جانشين پدر و سلطان بزرگ مشرق زمين شد.(4)

سلاطين غوري در همين ايام، از فترت خوارزمشاهي استفاده کردند و به شادياخ نيشابور حمله کردند و پس از فتح، عامل خود را در آنجا گماشتند و به هرات بازگشتند و در همان سال سلطان محمد خوارزمشاه به يک حمله، غوريان را در نزديکي نيشابور مغلوب کرد.(5)

در سال 608هجري سلطان محمد خوارزمشاه با قراختائيان وارد جنگ شد و آنها را شکست داد و سپس به دليل اختلافي که با خليفه ي عباسي داشت به بغداد لشکر کشي ناکامي را انجام داد و پس از بازگشت در نيشابور مستقر شد.(6)

سلطان محمد خوارزمشاه و چنگيز خان مغول اختلاف بروز کردو به دنبال آن اختلاف مغولان به ايران سرازير شدند و سلطان محمد که در اين ايام در نيشابور مسکن گزيده بود، يه عيش و نوش پرداخت (8)و پسرش جلال الدين را به دفع مغولان فرستاد، جلال الدين چون دريافت مغولان از رود جيحون گذشته و به سوي خراسان سرازير شده اند به نيشابور بازگشت، سلطان محمد پس از عزيمت به ماوراء النهر و مشاهده لشگر مغول به نيشابور گريخت و دايما مردم را از لشکر تاتار مي ترساند و بر تخريب باروها و قلعه ها که قبلا خود دستور آن را داده بود افسوس زياد مي خورد و جمعيت مردم را برپراکنده شدن تشويق مي کرد و سپس خود نيز از نيشابور گريخت.

کشته شدن تغاجار داماد چنگيز به دست نيشابوريان

تغاجار داماد چنگيز خان با امراي بزرگ و با ده هزار مرد به نيشابور آمد ولي در زمان محاصره تغاجار داماد چنگيز خان کشته شد . مردم نيشابور پس از اين اقدام صريحا عليه مغولان ياغي گري کردند و بر آنها در هرجايي مي تاختند. (7)پس از کشته شدن تغاجار، مغولان به فکر انتقام از نيشابوريان برآمدند و تولي پسر چنگيز خان پس از فراغت از تصرف مرو، روي به نيشابور، معظم شهرهاي خراسان نهاد و آن قدر لشکر در اطراف نيشابور گرد آورد که حساب نداشت و اگرچه مردم نيشابور سيصد منجنيق و سه هزار چرخ بر سر باروها فراهم کردند ولي سرانجام تولي پس از جنگ هاي فراوان توانست نيشابور را بگيرد و به انتقام تغاجار که به دست نيشابوريان به قتل رسيده بود به دستور چنگيز خان مردم را قتل عام کردند و سرجنباني را زنده نگذاشتند و شهر را هموار کردند و شخم زدند.چنانچه آثار عمارت از آن شهر باقي نماند.(8)حتي سگ و گربه اين شهر را به قصاص زنده نگذاشتند.فقط چهارصد نفر را به اسم پيشه وري جدا کردندد و به ترکستان فرستادند.(9)

بعد از اين واقعه شوم و غم انگيز، شهر تاريخي و زيباي نيشابور مانند چراغي بود که خاموش شد و اين شهر آباد و پر جمعيت که در طي قرن ها، موجد علما و دانشمندان و فضلاي بزرگي بود که هريک از آنها شهرت جهاني داشتند به خرابه اي وحشتناک تبديل شد و تا مدتها غير مسکون بود و کمر راست نکرد.

منابع:

1-جويني، جهانگشا،ص 19/2 و براي اطلاع بيشتر ر.ک.راوندي؛ راحه الصدور، ص387 و ظهيرالدين نيشابوري، سلجوقنامه، ص71 به بعد

2- ر.ک : جويني، جهانگشا،ص25- 19/2 و براي اطلاع بيشتر ر.ک.اين اثير:الکامل،صص 37-21/22

3-جويني، جهانگشا، صص46-47.

4- ابن اثير: الکامل،ص7 و 46/24.

5-ر.ک.نسوي،شهاب الدين محمد؛ سيرت جلال الدين، تصحيح و مقدمه و تعليقات؛ مجتبي مينوي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي،1356 ه ش، ص40، و جويني ، جهانگشا،ص39/2

6-رک: شبانکاره اي محمد بن علي بن محمد ، مجمع الانساب، تهران،اميرکبير،1363.ص141ونيز جويني ، جهانگشا،ص 100/2،وبراي اطلاع بيشتر بارتولد؛ترکستان نامه،ص877/2.

7-ر.ک.جويني ، جهانگشا،100/2 و براي اطلاع بيشتر ر.ک.عبدالحميد آيتي، تحري تاريخ وصاف، بنياد فرهنگ، 1346.صص25 و324.

8-ر.ک.سراج قاضي منهاج، طبقات ناصري(تاريخ کامل اسلام و ايران)، تصحيح و مقابله، عبدالحي حبيبي، تهران،دنياي کتاب1363 ه ش .،2-121/2.

9-ر.ک.جويني، جهانگشا،(انتشارات بامداد)، ص140/1 و نيز آيتي، تحرير تاريخ وصاف،ص6-324.

 

نعمت اله صادقی