گفتماني درباره ي جوامع ضعيف
گفتماني درباره ي جوامع ضعيف

گفتماني درباره ي جوامع ضعيف شناخت واقع بينانه، براي جامعه ي انساني،همچون اکسيژن و غذا براي سلول هاي بدن موجودات زندهحياتي است.در جوامع امروز علاوه بر نهادهاي دولتي ، نهادهاي غير دولتي نقشياساسي در توليد علم و آگاهي ايفا مي نمايند. به باور برخي، نهادهاي مدنيهمچون قلب جامعه و رسانه ها مانند عروق خوني عمل […]

گفتماني درباره ي جوامع ضعيف

شناخت واقع بينانه، براي جامعه ي انساني،همچون اکسيژن و غذا براي سلول هاي بدن موجودات زندهحياتي است.در جوامع امروز علاوه بر نهادهاي دولتي ، نهادهاي غير دولتي نقشياساسي در توليد علم و آگاهي ايفا مي نمايند. به باور برخي، نهادهاي مدنيهمچون قلب جامعه و رسانه ها مانند عروق خوني عمل نموده ودر رشد آگاهي و شناخت مردم تاثير شگفت آوري دارند.همانگونه که اگر قلب نتواند به وسيله ي خون به اعضاي بدن اکسيژن و غذا برساند، حيات يک جاندار دچار ضعف و مشکل مي شود، در صورت ناتواني نهادهاي مدني در انتقال آگاهي و شناخت به مردم،تداوم حيات يک جامعه و فرهنگ آسيب جدي خواهد ديد. دولت ها مي آيند و مي روند ولي اگر نهادهاي مدني قدرتمندي در جوامع وجود داشته باشد، موجب رشد آگاهي مردم و مانع دست يابي ناشايستگان بر کنترل نظام اجتماعي مي شوند.

بر خلاف گذشته، در دنياي امروز دانش مهمترين ابزار دست يابي به رشد و توسعه است. دانش و آگاهي، عامل مهم قدرتمندي افراد و به تبع آن کشورها است. جوامع معاصر را مي توان به دو دسته قوي و ضعيف تقسيم کرد. جوامع قوي، داراي نهادهايي هستند که فارغ از هياهوهاي سياسي به توليد علم و آگاهي مي پردازند. آزادي در حوزه ي فکر و انديشه سبب مي شود تا صاحبان افکار متضاد، ضمن مباحثه و مجادله مقدمات بالندگي و توسعه ي خود را فراهم نمايند و در نهايت، مردم به نعمت آگاهي و شناخت دست يابند. به همين دليل شهيد مطهري نهيب مي زند « من اعلام مي کنم که در رژيم جمهوري اسلامي هيچ محدوديتي براي افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کاناليزه کردن انديشه ها، خبر و اثري نخواهد بود. همه بايد آزاد باشند که حاصل انديشه ها و تفکرات اصيلشان را عرضه کنند.(استاد شهيد مرتضي مطهري/ پيرامون انقلاب اسلامي/ صفحه 11 / چاپ 1373/انتشارات صدرا( در صورت نبود تضارب آرا در يک جامعه، جهل و جمود و تحجر حاکم شده و انسان هاي ضعيف، با تکيه بر خشونت کشور را به قهقرا خواهند کشاند.

تجربه تاريخي جوامع بشري نشان مي دهد که هرگز نمي توان با زور باور ديگران را تغيير داد. فکر و انديشه انسان ها تغيير نمي کند مگر با افکار و انديشه هاي مستدل و عقلاني تر. متاسفانه بسياري از افراد اطراف ما، منافع کوتاه مدت اقتصادي خود يا گروه هاي وابسته به خود را زيربناي انديشه و تفسير خود از واقعيات جامعه قرار داده و از همه مهمتر آن را ملاک و معيار رفتار درست اجتماعي و سياسي مي دانند. به همين خاطر، از ابتدا ايدئولوگ هاي انقلاب نسبت به آن احساس خطر کرده و هشدار داده اند. شهيد مطهري در همين زمينه
مي گويند:«من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار مي دهم که خيال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامي، جلوگيري از ابراز عقيده ديگران است. از اسلام فقط با يک نيرو مي شود پاسداري کرد و آن، علم است و آزادي دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صريح با آنها.»(استاد شهيد مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، تهران: انتشارات صدرا، 1372، ص19)

همان گونه که اشاره شد، نهادهاي مدني به علت توليد آگاهي و شناخت، قلب جوامع جديد محسوب مي شوند. ضرورت وجود نهادهاي مدني و کرسي هاي آزاد انديشي، هميشه مورد تاکيد مسئولان عالي رتبه ي نظام جمهوري اسلامي بوده است. نهادهاي مدني فارق از منافع کوتاه مدت يک جناح سياسي خاص، مي توانند با تکيه بر تواناي هاي همگان، منافع بلند مدت را طرح نموده و حاکمان را به تمکين خواست اکثريت وادار نمايند. هيچ کشور توسعه يافته اي در نظام بين الملل وجود ندارد که از نهادهاي مدني قوي برخوردار نباشد. کشورهاي توسعه يافته و قوي توانسته اند با تکيه بر رشد آگاهي مردم، منافع ملي خود را تامين و مدينه فاضله مردم کشورهاي ضعيف شوند.در کشورهاي ضعيف، جهل و ناآگاهي مردم از طرفي موجب سوء استفاده ي نخبگان شياد مي شود و از طرف ديگر، فرار نخبگان را به دنبال دارد. باهزينه هاي هنگفت، ثروت، قدرت، منزلت و دانش در کشورهاي ضعيف جمع مي شود و يکجا با خريد تسليحات و تکنولوژي تقديم ممالک توسعه يافته مي گردد. مقصد نهايي نخبگان علمي، سرمايه گذاري هاي بزرگ، منابع اوليه و خام کشورهاي ضعيف، جوامع توسعه يافته اند.

مي توانيم شرمگين باشيم ولي بي فايده است زيرا تا زماني که عملا به توصيه هاي مسئولان و عالمان سياسي و اجتماعي دلسوز توجهي نکنيم و در جهت رشد آگاهي و شناخت مردم، با تکيه بر نهادهاي مدني و اتحاديه ها غير دولتي، قدمي برنداريم، از شاخصه هاي رشد و توسعه در کشورمان خبري نخواهد بود. البته شايد بتوانيم با کتمان واقعيات جامعه، دلمان را خوش کنيم ولي اين خوشي ديري نخواهد پائيد. هم اکنون نيز، بسياري از ما، بين نزديکان خود نمونه هايزيادي از مشکلاتبغرنج اجتماعي را شاهديم که حاصل اين چشم پوشي ها و نديدن ها است.

ناداني عامل اصلي ضعف فردي است.افراد ضعيف يا مانند بچه ها پرخاشگر مي شوند، يا شخصيت پرست. شکي وجود ندارد که در کره ي شمالي، مردم به دليل سانسور شديد و جهل، مجسمه رئيس جمهور فقيد خود را همچون «بت» محترم مي دارند! آنچه کشورها را در عرصه بين الملل قدرتمند ساخته، نه قدرت نظامي، اقتصادي يا سياسي آنها، بلکه انسان ها دانايي است که در آن کشور زندگي مي کنند. به همين دليل يکي از مسئولين بلند پايه آمريکا اظهار مي کند که ما از رشد اقتصادي چين نگراني نداريم زيرا آنچه که آمريکا را به قدرتي بزرگ تبديل کرده، مردمي هستند که آن را ساخته اند.

در جهان امروز مردم سالاري بهترين شيوه ي اداره ي جامعه است. اما دو رکن مهم مردم سالاري، نهادهاي مدني و انسان هاي توانمند و دانا مي باشد. هرچه نهادهاي غير دولتي متنوع تر باشندو آگاهي بيشتر ، نظام اجتماعي قدرتمند تر خواهد بود.متاسفانه برخي کشورهاي مردم سالار جديد هنوز از مشکلات ساختاري پيشين رنج مي برند. ساليان متمادي در اين کشورها، فقط حاکمان براي مردم تصميممي گرفته اند و نهادهاي غير دولتي تاثيري بر رشد آگاهي آنان نداشته اند. مردم در طول اين سالها ضعيف شده و معيارهاي درستي براي تصميم گيري نداشته اند. ملاک هايي که در انتخاب هاي خانوادگي، شغلي، سياسي و اجتماعي داشته اند، کهنه اند و براي از بين بردن ضعف اجتماعي، بايد شناخت شان از واقعيات تصحيح شود. آيا وجود اتحاديه اي فعال براي فرهنگيان نمي تواند در ارتقاء سطح علمي و اجتماعي آنان تاثير داشته باشد؟

نویسنده :حبیب قربانی