نامهرباني ما و فاجعه خشونت
نامهرباني ما و فاجعه خشونت

نامهرباني ما و فاجعه خشونت سهم نظام اجتماعي در رواج چرخه باطل خشونت فاجعه در راه است. لازم نيست که داعشي باشد. خبر نمي دهد کي مي رسد يا قرباني بعد کيست؟ برخي خرده فرهنگ ها، از رفتار خشونت آميز و توهين و فحاشي هاي خود با عنوان قاطعيت و شجاعت ياد مي کنند. با […]

نامهرباني ما و فاجعه خشونت

سهم نظام اجتماعي در رواج چرخه باطل خشونت

فاجعه در راه است. لازم نيست که داعشي باشد. خبر نمي دهد کي مي رسد يا قرباني بعد کيست؟ برخي خرده فرهنگ ها، از رفتار خشونت آميز و توهين و فحاشي هاي خود با عنوان قاطعيت و شجاعت ياد مي کنند. با تاسف اين خرده فرهنگ، در کنار دروغ گويي، فرهنگ غالب جامعه ي امروز ما است. جامعه به خشونت معتاد شده است. نشئگيبخش بزرگي از اعضاي اجتماع، از پاسخ تند و آتشين به رفتارخلاف منافع و باورهاي فردي يا گروهي گواه اين ادعاست.يادمان رفته که محبت و مهرباني، حتي سنگ را نرم مي کند. معمولا هر کسيدر تعاملات روزمره به رفتارهاي اشتباه و پرخاشگرانه برخورد مي کنداما کمتر کسي اين مهارت را دارد که در پاسخ به رفتارهاي نادرست طرف مقابل خود، به جاي انتقام، علت را جستجو کند و واکنش عاقلانه انجام دهد. بي ترديد، تاکيد بر خشونت، هرچند در شکل قانوني آن، نمي تواند ريشه ي جرايم را از بين ببرد و باز علف هاي هرز ديگري هستند که برويند. تا کنون اعدام مجرمان چقدر در کاهش جرايم موثر بوده است؟ براي جلوگيري از رشد انحرافات اجتماعي، بايد زمينه ي پيدايش آنها را يافت و از بين برد.

عوامل مختلف فرهنگي، تاريخي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي در ساليان اخير دست به دست هم داده تا خشونت در رفتار ايرانيان نهادينه شود اما مهمترين عامل، مشکلات اقتصادي است. متاسفانه نايده گرفتن شاخصه هاي مهم فلاکت نظير نرخ بيکاري، فقر، اعتياد و طلاق و دلواپس مسائل بي اهميت اجتماعي بودن،اخلاق و مهرباني را به مسلخ خشونت و خودپرستي کشانده و فجايع بيشماري بر کشتي جامعه تحميل کرده و مي کند. يک نظام اجتماعي متعادل نظامي است که بتواند نيازهاي اساسي اعضاي خود را تامين کند وگرنه همچون کشتي بي سکان و بي لنگر، غرق خواهد شد.

ماننداکثر آسيب هاي اجتماعي، ريشه ي اصلي خشونت فقر و بيکاري است. آيات و روايات بسياري از قرآن کريم و ائمه(ع) بلديم که فقر، کشنده ي دينداري است. فقر علاوه بر ايمان قاتل انسانيت نيز هست. با تاسف فقط در حرف از الگوهاي ديني خود سخن مي رانيم و در عمل، هيچ کاري براي رفع فقر و محروميت و ايجاد اشتغال انجام نمي دهيم. ثروتمندان جامعه، دل خوشند که جوجه هاي آخر ماه پول هاي شان در موسسسات مالي و اعتباري و بانک ها چندين برابر کشورهاي ديگر است(ژاپن 13 صدم درصد، آمريکا 25 صدم درصد، اسرائيل غاصب و صهيونيست 75 صدم درصد. دکتر مهدي رهبري، استاد علوم سياسي دانشگاه گيلان). تراکم ثروت در اين موسسات مستقيما در پر سود ترين بخش نظام اقتصادي يعني واردات سرمايه گذاري مي شود که بتواند سود هاي سرشاري نصيب سرمايه گذاران و صاحبان اين موسسات نمايند.البته که تعطيلي کارخانه ها و بيکاري کارگران مشکل خودشان است و مشکل صاحبان سرمايه نيست.

چرا بايد دو ميليون و چهارصد هزار خانوار، حتي يک شغل نداشته باشند؟( رئيس بانک مرکزي) يا چرا دو و نيم ميليون، زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارند؟(ايسنا، 5/9/93، علي محمد ذوالفقاري). بيکاري عامل اصلي بسياري از طلاق ها و به تاخير افتادن ازدواج جوانان اين مرز و بوم است.افزون بر اين دغدغه ي تامين معاش و پديده ي چند شغله بودن، فرصتي براي توجه به نيازهاي عاطفي اعضاي خانواده نگذاشته و زمان با هم بودن اعضاي خانواده را به پائين ترين سطح تقليل داده و تعارضات بسياري را موجب گرديده است. يکي از به اصطلاح ديوانگان شهر در پاسخ به پرسشي که آيا زن مي خواهي؟ مي گفت: «غلام پول ندره نون بگيره با پياز باخره، زن رّ مّيّه چکر؟» نياز جنسي بنيادي ترين عامل تداوم و بقاي جامعه است که تامين آن براي بخش عظيمي از جوانان، امکان پذير نيست.

به هر حال، از طرفي رشد روز افزون از هم پاشيدن خانواده ها و از طرف ديگر بالا رفتن سن ازدواج جوانان، هر دوبه دليل بيکاري و فقر،باعث شده تا در جامعه ي شهري، عرضه و تقاضاي رابطه جنسي، خارج از محدوده ي خانواده افزايش يابد. گرايش تاسف بار جوانان به ارضاي نيازهاي خود، خارج از چارچوب عرف و قوانين اجتماعي، بنيان خانواده هايي را نشانه گرفته است که نظام اجتماعي به کارکرد مثبت آنان در توليد نسل و پرورش افراد مفيد، اميد زيادي بسته است.گرايش به رفتارهاي جنسي خارج از قواعد مشخص شده توسط اجتماع، رشد چشمگير خشونت را در خانواده ها دامن زده و موجب قتل هاي ناموسي ويا از هم پاشيدن خانواده هايي گرديده که نبايد مشکل خاصي مي داشتند. همه از اين مسئله آگاهند ولي تعجب در اين جاست که از پتانسيل هاي ديني، اجتماعي، اقتصادي و سياسي براي تامين قانون مند نيازهاي جوانان کمتر استفاده مي شود.

در وهله ي نخست براي جلوگيري از رواج خشونت بايد مشکل بيکاري و توزيع نامناسب ثروت در جامعه حل شود. علاوه براين خانواده ها به عنوان مهمترين نهاد اجتماعي نبايد در تامين معاش خود، تشويش خاطري داشته باشند. صاحبان ثروت، قدرت و احترام بايد دريابند که خود بر اين کشتي سوارند و تا کنون، به تجربه از آسيب هاي اجتماعي آن در امان نبوده و نخواهند بود. با اين همه قتل و خشونت و خودکشي، دور نيست که به گردابي مهلک گرفتار شويم. کمي با هم نوعان خود، مهربان باشيم.

 

نوشته شده توسط : حبیب اله قربانی