محکوم به مرگ! ژوزف کودلکا در سال ۱۹۳۸ در یکی از روستاهای چکسلواکی به نام «مراویا» دیده به جهان گشود. او در سال ۱۹۶۱ از دانشگاه فنی_مهندسی شهر پراگ بورسیه تحصیلی دریافت کرد،بعد از تحصیلات به عنوان مهندس هوانوردی در شهر پراگ و براتیسلاوا مشغول به کار شد. این پدیدهی عکاسی اولین تصاویرش را […]
محکوم به مرگ!
ژوزف کودلکا در سال ۱۹۳۸ در یکی از روستاهای چکسلواکی به نام «مراویا» دیده به جهان گشود. او در سال ۱۹۶۱ از دانشگاه فنی_مهندسی شهر پراگ بورسیه تحصیلی دریافت کرد،بعد از تحصیلات به عنوان مهندس هوانوردی در شهر پراگ و براتیسلاوا مشغول به کار شد. این پدیدهی عکاسی اولین تصاویرش را از خانواده و محیط اطراف اش بوسیله یک دوربین قطع متوسط ۶×۶ در سال ۱۹۵۰ آغاز کرد.
کودلکا همزمان در همان سال، اولین نمایشگاه عکس خود را نیز برپا کرد و بعد از مدت کوتاهی همزمان در کنار شغل هوانوردی، به عکاسی از کولی ها و صحنه های تئاتر در سالن های نمایش میپرداخت و بیشترین تمرکزش به زندگی روزمره کولی ها وصحنه های تئاتر بود. آثار او در همان زمان در نشریه تئاتر چاپ میشد و کودلکا بابت آنها برای مخارج روزمرگی حق التألیف دریافت می کرد.
در سال ۱۹۶۷، او عکاسی را به عنوان حرفهی اصلی خود انتخاب نمود ،سال بعد هنگامی که تنها دو روز از بازگشتش از سفر به رومانی به منظور کار بر روی پروژهی کولی ها گذشته بود ،در آگوست ۱۹۶۸ ،شوروی سابق به پراگ حمله کرد . او وقایع تلخ این حمله را به تصویر کشید و نگاتیوهای او بصورت قاچاقی از پراگ خارج میشد و در اختیار آژانس عکس مگنوم قرار می گرفت. البته از ترس آسیب رسانیدن ماموران شوروی به خود و خانوادهاش، ژوزف مجبور بود عکس های این واقعه را با نام مستعار در ساندی تایمز منتشر کند. هنری کارتیه برسون عکاس شهیر فرانسوی یکی از حامیان پرو پاقرص آثار کودلکا در زمان کارش بود .
عکس های ژوزف کودلکا به طور معجزه آسایی سمبل دراماتیک ترین لحظات این جنگ گردید ودر سال۱۹۶۹ برای همان عکس ها ،به عنوان عکاس ناشناس ،مدال طلای رابرت کاپ که یکی از باارزش ترین جایزه های جهانی بود ، به او اهدا گردید. از دیگر جایزه هایی که او دریافت کرد میتوان به جایزهی بزرگ نادار در سال ۱۹۷۸ ،جایزهی عکاسی در سال ۱۹۸۹ ،جایزهی کارتیه برسون در سال ۱۹۹۱ و جایزهی عکاسی بنیاد هاسلبلاد در سال ۱۹۹۲، اشاره کرد.
از آثار کودلکا تا به امروز تعداد ۱۲جلد کتاب به چاپ رسیده که مهمترین آنها را میتوان به مجموعه کولیها ،تبعید ، مجموعهی مثلث سیاه ،هرج و مرج و نگاه به گذشته اشاره کرد. مجموعه هایی ارزشمند از کارهای او در موزهی هنرهای مدرن و مرکز بین المللی عکاسی در نیویورک، گالری هایوارد در لندن و بسیاری دیگر از موزه ها و گالری های معتبر در سراسر دنیا نگهداری میشوند.
ژوزف کودلکا بعدها به گالریهایی که چاپهایی از عکسهای او در اختیار داشتند، اعلام کرد که حق فروش ندارند:«من احتیاج ندارم که هر وکیل و دندانپزشک و هتلی عکسهای مرا داشته باشند».
اثری که مخاطب را اینجا به تماشای آن دعوت می کنیم ،یکی از شاهکارهای عکاسی ژوزف کودلکا از کولی های زادگاهش میباشد. در کادر عمودی و سیاه – سفیدِ عکاس مردی را میبینیم که دستبند زده در کادر عکاس ایستاده است. گویا او به اتهامی محکوم شده و دلایل این امر را میتوان از دستبندی که به مچ های دستش و نگاه ملتمسانهای که به دوربین عکاس گره خورده، دانست.
اثر از عمق میدان و فوکوس هوشمندانهای برخوردار است ،ژوزف کودلکا با این عمق میدان توانسته چشم مخاطب را تا انتهای تصویر هدایت کند. در بک گراند تصویر جمعیت انبوه و تعدادی از افسران نظامی ، نظارهگر این واقعهی تلخ هستند که به گمان همهی آنها برای یک انتقام و یا منتظر اجرای حکم قانون ایستادهاند.
ژوزف کودلکا توانسته با یک کادر بندی افقی حساب شده نسبت به محتوای اثر به تمامی وجوه این اثر اشراف داشته باشد. معمولا عکاسان حرفهای زمانی از این کادر استفاده میکنند که پیرامون اثر برایشان مهم و دارای نشانه باشد. تمامی آثار هنری و مستند اجتماعی که توسط عکاسان خلق میشود در گروی نشانه و فرم ها میباشد. از فرم هایی که در روی زمین به صورت خط های مایل شکل گرفته تا جمعیتی که مانند یک خط افق در بک گراند دیده میشوند، این نشانه ها باعث شده که عکاس بهتر و رساتر برای مخاطب از لایه های پنهانی و واقعیت های درونی اثر پرده بردارد.
کودلکا لحظهی هولناکی را ثبت کرده به طوری که مخاطب وجمعیت حاضر در صحنه، لحظهی پایان زندگی یک انسان را میبینند چه بسا که این لحظهی هولناک در چهرهی وحشت زدهی مرد دستبند زده نیز احساس میشود. ژوزف پاهای سوژه را قطع کرده است. این میتواند مهر تائیدی باشد که وجود پای بند هم بر پاهاس سوژه دور از ذهن نباشد .اما یک معادلهی حل نشده در اثر تکان دهندهی ژوزف برای مخاطب میماند: آیا نگاه مرد دستبند زده شده به لنزک کودلکا است یا محل اجرای حکم و یا هر دو ؟!
عکاس : ژوزف کودلکا
- نویسنده : رضا معتمدی؛ عکاس مستند اجتماعی
- منبع خبر : خیام نامه