قدیم ترها می گفتند که: سلمانی ها (آرایشگران) بیکار که می شوند، سر یکدیگر را می تراشند!. این روزها اصولگرایان و نو اصولگرایان ایران خار درچشم و استخوان در گلو گرفتار وضعیتی شده اند

«سرتراشی» در متصلب ترین جریان سیاسی تاریخ ایران :
از خالص سازی تا پولشویی تا حَرَمسراسازی تا پشم شدن مجلس !

قدیم ترها می گفتند که: سلمانی ها (آرایشگران) بیکار که می شوند، سر یکدیگر را می تراشند!. این روزها اصولگرایان و نو اصولگرایان ایران خار درچشم و استخوان در گلو گرفتار وضعیتی شده اند که شاید تا همین چند ماهِ پیش هیچ یک از «چنار»های این جریان در مخیله اش هم نمی گنجید که روزی «پاچنار»هایی که در یکی دو دهه گذشته در دامن پر نعمت و آغشته به انواع زر و سیمِ خویش برای زمین گیر کردن جریانِ اصلاح طلبی پرورنداده و بال و پر داده اند و نام شان را رستم نهاده اند؛ این گونه چشم در چشم و پنجه در پنجه شان بیافکنند و با افشاگری های بی سابقه اسبابِ رسوایی شان را فراهم کنند.
« بنا نیست ما تنبلی کنیم دهان مان را باز کنیم، هر حرف نپخته را اسم اش را بگذاریم انقلابی، سوپر انقلابی…… تو که هیچ غلطی به عمرت نکردی ، عمرخودت را تباه کردی، حداقل تو حق نداری حرف بزنی، آن هم به اسم انقلاب » این ادبیاتِ چاله میدانی قالیباف رئیس فعلی قوه ی مقننه ی ایران! در پاسخ به رائفی پور یکی از پا چنارهای سوپر انقلابی است که در هفته های اخیر با تکرار ماجرای اقامت فرزندِ دکتر در کانادا و نگهداری ۸ کیلو طلا توسط آن یکی پسرِ دکتر در منزل ، سردار،دکتر و خلبان را سخت آزار داده است . این جماعت به اتفاق هم در سال ۱۳۹۸که دلار ۱۴۰۰۰ تومان، سکه ۵/۴میلیون تومان، پراید ۵۰ میلیون تومان، مرغ۱۳۰۰۰تومان و گوشت قرمز ۹۲هزار تومان بود؛ قصدکردند با تسخیر مجلس یازدهم و سپس قبضه دولت دوازدهم «خیزشی» : برای نجات اقتصاد کشور، علیه فقیرتر شدن مردم، علیه تحقیر بیشتر مردم ، ایجاد تغییر جدی و اساسی که به جای وعده دادن و حرف زدن، به سمت عمل کردن و اجرای وعده های عمل نشده باشند، با فساد مبارزه کنند، دلار را ارزان کنند، رونق را به بورس برگردانند،تورم را ابتدا به نیم و سپس تک رقمی کنند، گشت مدیران راه بیاندازند و لابد آرزوی حداد عادل پدر خوانده ی سابق خود در «ژاپن اسلامی» ساختن ایران را عملی کنند. اما حالا که با کمک ابر و باد و مه و خورشید و همه ی کائنات چند سالی است زیر و بم سیاست ایران(همه ی قوای پیدا و پنهان ) را به چنگ آورده اند ، کشور را به گونه ای مدیریت کرده اند که قصه ی اصحاب کهف زنده شده، اکثریت قریب به اتفاق حامیان شان ناامید شده اند و بدتر از همه چنار و پاچنار به «تراشیدن سر» یکدیگر مشغول شده اند و با همین فرمان که بروند نه از تاک و نه ازتاک نشان چیزی باقی نخواهد ماند.
رسیدن به خالی سازی از خالص و تابع سازی !
دعوای امروزِچنارها و پاچنارها سنت تاریخ و ریشه در گذشته دارد. اصل ماجرا از خالص سازی از فردای پیروزی انقلاب شروع شد. تجربه ی تلخی که با حذف برخی شخصیت ها و جریان های موثر در پیروزی انقلاب به بهانه ی سازشکاری استارت خورد و بعدا هم به اشکال و بهانه های مختلف ادامه یافت و دایره را تنگ و تنگ تر کرد و به حلقه ی خودی ترها مثل بازرگان، سحابی، منتظری، مهندس موسوی، کروبی، ناطق نوری، خاتمی،حسن خمینی، صانعی،هاشمی رفسنجانی، لاریجانی، حسن روحانی و بسیاری دیگر رسید و بتدریج ملی مذهبی ها، نهضت آزادی ، اصلاح طلبان، تکنوکرات ها، روحانیون مبارز، روحانیت مبارز، راست میانه و معتدل با همان اسم رمز «سازشکار»و «غربگدا» از چرخه قدرت توسط افراطی ها حذف شدند. طبیعی بود با حذف میانه رو ها، معتدل ها و تکنوکرات ها که با اصول و الزاماتِ عرصه ی سیاست و کشورداری و سیاست خارجی آشنایی بیشتری داشتند فرصت برای حضور نظامیان در سیاست و نیز خودنمایی جریان افراطی فراهم ترشود و البته به سر تراشی یکدیگر نیز برسند . روی کار آمدن احمدی نژاد که با میدان داری تندروهای جبهه ی پایداری و اغماض نهادهای نظارتی همراه بود، این جریان را بیش از پیش از نظر مالی و حضور در ارکان قدرت فربه نمود. هر چند عبور احمدی نژاد از برخی خط قرمزها، اختلافات درونی آنان و بازیگری رندانه ی هاشمی، خاتمی ، روحانی و عارف با همراهی بدنه ی جامعه در سال ۱۳۹۲ و بعدا انتخابات مجلس دهم در سال ۱۳۹۴، پروژه ی یک دست سازی قدرت را برای ۸ سال با خلل مواجه ساخت و اعتماد به نفس طرفداران این جریان را با چالشی جدی مواجه کرد؛ اما آنان عزم شان را جزم کردند تا با استفاده از تمامی ابزارها و فرصت های قانونی و شبه قانونی ولو با مشارکت حداقلی مردم (خالی سازی) دوباره به عرصه برگردند . این مهم در گام نخست در سال ۱۳۹۸ با برگزاری انتخابات کم رونق مجلس عملی شد و در گام دوم در سال ۱۴۰۰ جریان «خالص ساز» در غیبت ۶۰ درصد ایرانیان با حضور کاندیداهای پوششی! موفق شد ابراهیم رئیسی را رئیس جمهور کند تا او با تشکیل دولتی «خالص تر» از دولت احمدی نژاد اهداف برجای مانده از زمان او را جامه ی عمل بپوشد. دولت ابراهیم رئیسی ، با حمایت و گاه چشم پوشی مجلس انقلابی و سایر نهادهای نظارتی و موثر ، پروژه خالص سازی تا پایین ترین سطوح مدیریتی را عملی کرد و پس از آن به سراغ اساتید دانشگاه، دانشجویان، معلمان، هنرمندان، نویسندگان و کارگران منتقد و مطالبه گر نیز رفت. به این ترتیب افراطی ها که از خالص سازی به «تابع سازی» و سپس «خالی سازی»(حذف حداکثری مردم) رسیده اند ، در نهایت بر سر تقسیمِ کیکِ قدرت و صندلی های بهارستان، سراغِ تراشیدن سر پدرخوانده ها و پدران معنوی خود رفته اند تا به شیوه های معمول،با استفاده از اشتباهات و ضعف ها ابتدا آنان را متهم، بی آبرو و سپس حذف کنند.
هشدار: حرمت تان را حفظ کنید؟!
حداد عادل که با خالص سازی انتخابات مجلس در دوره ی هفتم رئیس شده بود. در مجلس هشتم بازی ریاست را به علی لاریجانی باخت . به نظر می رسد از آن پس او با عنایت به روابط سببی ، تلاش کرده تا در غیاب شخصیت های مورد اعتماد جبهه اصولگرایی؛ نقش پدر معنوی آنان به ویژه در گاه انتخابات و بستن لیست های انتخاباتی را ایفا نماید. حفظ انسجام و در عین حال بستن لیست در انتخابات مجلس دوازدهم اما سهل و ممتنع بود. اصولگرایان به قاعده باید با جناح سازی های درونی «تنور انتخابات» را وِلَرم (کمی گرم) می کردند تا مبادا نان شان بسوزد!. به این سبب راهبری و هدایت کمپین انتخاباتی آنان که در مجلس یازدهم تضادهای شان آشکارتر شده بود؛ آسان نبود. لذا حداد سعی نمود تا با ایجاد تشکیلات جدیدی تحت عنوان «شورای ائتلاف نیروهای انقلاب» (شانا) و قرار دادن قالیباف در کنار خود، تکلیف همه را برای پیوستن به ائتلاف با محوریت سرهنگ خلبان و صاحب برند سیسمونی گیت! و لابد ادامه ریاست او در مجلس دوازدهم روشن کند. اما خوابِ پدر معنوی خوب تعبیر نشد. و علاوه بر احزاب و گروه های قدیمی تر محافظه کار مثل جبهه پایداری، ائتلاف های رنگارنگ جدید و یک شبه مثل رزما، امنا، مصاف، و شورای وحدت به نمایندگی از بزرگ ترهای خود با لیست های انتخاباتی متفاوت، عمدتا با محوریت نقد قالیباف و حمایت از دولت رئیسی وارد میدان شدند و در حال حاضر دو قطبی (و شاید در آینده چند قطبی) مزمنی را در آوردگاهِ متصلب ترین جریان سیاسی تاریخ ایران ایجاد کرد. در این میان اما واکنشِ خامِ حداد عادل به تعدد لیست های انتخاباتی هم پیمانان دیروز خود، جرقه ای شد بر انبار باروتِ اختلافاتِ مدعیان ارزش ها ، اخلاق و شیفتگانِ قدرت . او در حاشیه نشست خبری خود در آستانه ی برگزاری «خالی» ترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی در اسفند ۱۴۰۲در خبرگزاری تسنیم، گفت: همیشه در کنار چنارِ بلند ، چد پاجوش متعدد هم زده می شود، امری طبیعی است. این پاسخ متکبرانه حداد اما بهانه ای شد برای واکنش های و اعتراض های تند به او تا شاید دیگران حساب کار دست شان بیاید . یکی از اولین واکنش ها از جانب علی قلهکی از سایبری های پاچناری بود. او در توئیتی حدا عادل را دیکتاتور و بی اعتبار خواند و بر خاک نشاند: برادر حداد عادل ای کاش حرمت خود را حفظ می کردید، احترامی که به شما گذاشته می شود نه بابت سازوکار شبه دیکتاتوری شانا بلکه بابت داماد بزرگوارتان است. این واکنش در آستانه ی انتخابات مجلس دوازدهم آغازی شد بر یک سلسله بگو مگوها که هم «پشمِ » (تعبیر نقوی حسینی نماینده ی ادوار مجلس از جریان افراطی) سنت گرایان را ریخت و هم مردم را بیشتر و عینی تر متوجه استفاده ابزاری از همه چیز، ریاکاری، دروغگویی، فساد مالی و اخلاقی برخی چنارها و پاچنارها نمود و حتی یکی از سایبری ها(پاچنار) سخن از حرمسرای رائفی پور نیز به میان آورد. گویا حرمسرایی که رضا شاه بنیادش را برانداخته بود در عصر حاکمیت بلامنازع اصولگرایان دوباره مطرح شد تا در کنار ماجرای آقای مدیر کل ارزشیِ منحرف و باجناق های خیلی مهربان (که یادآورغلامبارگی های عصر صفوی است) ته مانده ی آبروی شان را برباد دهد.
پایان ماه عسل و آغاز جنگ نیابتی در درون نیروهای سیاسی نزدیک به قالیباف و زاکانی در درون جبهه اصولگرایی جنگ نیابتی را آغاز کرده اند. فعلا بلبشو بازاری شده و هر طرف به تناسب برگی را رو می کند:پس از ماجرای سیسمونی گیت ، از رد درخواست اقامت پسر قالیباف در بلاد فخیمه ی کفر رونمایی می شود و رائفی پور از آقای دکتر در خصوص نگهداری ۸ کیلو ناقابل طلا در منزل آقازاده در شمال تهران می پرسد، ناگهان پرونده ی انتقال و واگذاری ۱۰۰۰میلیارد تومانی زمین حوزه علمیه با امضای مبارک شیخ گریان مطرح می شود تا دفاع او در خلوت ترین خطبه های نماز جمعه ی تهران در هفته های بعداز زاکانی معنایی دیگر بیابد. یکی از پرداخت های ۷۰۰میلیون تومانی به معاونان زاکانی پرده بر می دارد، آن دیگری گردش مالی ده ها میلیارد تومانی رائفی پور را افشا می کند، در دیگر سو ناگهان قرارداد مشکوک دو میلیارد یورویی محرمانه زاکانی با یک شرکت راه سازی چینی رو می شود ، در آن طرف رئیس ۸۳ ساله شورای شهر تهران با چشمانی اشکبار برادران را به سکوت و تحمل دعوت می کند . ناگهان یکی از پنجره وارد می شود و از حرمسرای رائفی پور سخن می گوید. آن سوتر وزیر ارتباطات رئیسی در میان انبوه صندلی های حسینیه ارشاد، پیرزنی را برخاک می نشاند تا شاید با خاکی کردن نشیمنگاه خود، طرحی نو درانداخته باشد. کمی دورتر ماجرای فساد عجیب چای دبش در دولت رئیسی به روز می شود و اندکی نزدیک تر از ورود ۴۷ هزار تن روغن آلوده و تاریخ گذشته به چرخه مصرف با مجوز دولت رئیسی رونمایی می شود . آن سوتر مداح سرشناس دوره دفاع مقدس در برنامه ی برمودای تلویزیون جمهوری اسلامی از نفوذ سرویس های جاسوسی در هیئت ها و مداحان خبر می دهد . رسانه های اسرائیلی هم بیکار ننشسته و از ماجرای نفوذ ۲۴ مامور موساد به قلب تهران و انتقال یک وانت سند محرمانه مربوط به فعالیت های هسته ای ایران در عصر احمدی نژاد پرده بر می دارند.در عصر حاکمیت بلامنازع سنت گرایان این قصه های تلخ را گویا پایانی نیست. در این میان مردمی که از بحران های اقتصادی و تورم ۵۰ درصدی حیران و درمانده هستند و سر در گریبان وقت و رغبتی برای اندیشیدن به علل دردهای خود و حضور در پای صندوق رای دوره ی دوم ندارند تا افراطی ها با ۸ درصد مشارکت حماسی! برنده میدان شوند و در کلاه مجلس هم پشمی نماند. شهوت قدرت را پایانی نیست.

  • نویسنده : رضا مهرداد
  • منبع خبر : هفته نامه خیام نامه/ شماره 558