عبدالمجید مجید فیاض فارغ التحصیل رشته قضایی ومتولد مشهد ،بین سال های 1326تا 1328 برای مدت حدود دو سال دردادگستر ی نیشابور به عنوان بازپرس مشغول خدمت بود . ایام خدمت وی در نیشابور مقارن با اوج اقتدار میرزا ابراهیم خان سعیدی بزرگ مالک نیشابور بودکه به قولی همه کاره شهر محسوب می شد . […]
عبدالمجید مجید فیاض فارغ التحصیل رشته قضایی ومتولد مشهد ،بین سال های 1326تا 1328 برای مدت حدود دو سال دردادگستر ی نیشابور به عنوان بازپرس مشغول خدمت بود . ایام خدمت وی در نیشابور مقارن با اوج اقتدار میرزا ابراهیم خان سعیدی بزرگ مالک نیشابور بودکه به قولی همه کاره شهر محسوب می شد . وی دربخشی از کتاب خاطرات سیاسی خود تحت عنوان« از باغ قصر تا قصر آرزوها »که قسمتی از آن مربوط به سالهای 1326 تا1328، زمان ماموریتش در نیشابور می باشد ، نگاهی به اوضاع نیشابور ونقش سعیدی درمعادلات سیاسی اجتماعی این دو سال دارد که می تواند برای شناخت اوضاع نیشابور اواخر دهه بیست آگاهی هایی سودمند به نسل امروز ارائه نماید وما سعی می کنیم در چند قسمت به مرور این دوره از خاطرات مجید فیاض در نیشابور بپردازیم.
انتقال به نیشابور ومسئولیت بازپرسی شعبه اول داد سرای نیشابور
…خدمت قضایی من در وزارت دادگستری که به عنوان دادرس علی البدل دادگاه شهرستان سبزواردر خرداد ماه 1326شروع شده بود پس از اقامت کوتاهی در آن شهروباهمان مقام،حدودا پس از شش ماه به پایان رسید.از آن جا به عنوان بازپرس شعبه اول به دادگاه ودادسرای شهرستان نیشابورمامور و روانه آن شهر شدم.من هیچ گونه اقدامی برای این انتقال نکرده بودم اما از آن خوشحال شدم چراکه نیشابور به مشهد نزدیک بود ومی توانستم اواخر هر هفته به مشهد بروم.جمعه را در جمع خانواده بگذرانم وبا اتوبوس ویا وسایل شخصی دوستانم اول وقت اداری بعد از تعطیلات به نیشابور برگردم.
به زودی متوجه شدم که مقام بازپرسی نیشابور را حسن نبوی نماینده نیشابوردر مجلس شورا که با عموی من دوست بود وبا خانواده ما نسبت دوری هم داشت درست کرده بود.در آن سال ها میرزا ابراهیم خان سعیدی شخص اول نیشابور بود که شهر را روی انگشتان خود می چرخاند ودر حقیقت زمامدار آن شهر بود.
در خانه او همیشه باز بود…چه خودش در نیشابور باشد چه نباشد.اطاق های مخصوصی برای جلوس روسای ادارات وبعضی از شخصیت های محلی ترتیب داده شده بود که معمولا از اوایل شب آنجا جمع می شدند وبه بازی های رامی وبلوط با نرخ های بسیار ناچیزمی پرداختند وطبعا وقایع روز را نیز مورد بحث قرار می دادند وبسیاری از مسائل محلی را حل وفصل می کردند …چای ومیوه و شربت واکثرا شام بر قرار بود
بسیاری از مردم به سعیدی مراجعه می کردند واز نفوذ او سود می جستند که مشکلاتشان را در دوایر دولتی ودادگاههای قضایی آسان کند وسعیدی هم دریغ نداشت که مراجعین به خود را مورد حمایت قرار دهد ولو این که از حمایت کردن ها بد نامی بکشد.او این کار را برای افزایش روز افزون قدرت محلی خود می کرد.
عصر ها یک پیاده روی از خانه سعیدی به سوی ایستگاه راه آن نیشابور وبر عکس برگذار می شد که معمولا سعیدی ،محمود روحانی فرماندار نیشابور ورئیس دادگستری سه پای اصلی آن بودند .
رئیس دادگستری ما ، ابوتراب غفاری ،عارفی بی ریا ،مردی خوش نیت ودانشمند با خط بسیار زیبا وربطی خوش وشیوا واهل نیشابور بود…تند وتیز راه می رفت وبه همین دلیل غالبا از این گروه ، شاید تعمدا جدا می افتاد . دست هایش را به نحوخاصی در آستین ها فرو می برد واز همه سبقت می گرفت ودر بازگشت هرگز به خانه سعیدی ومحل ملاقات وشب گذرانی بقیه روسای ادارات نمی آمد …اهل منقل بود ومی رفت که خودش را به تریاک برساند.
سعیدی شنلی داشت که به سبک رضاشاه روی دوش می انداخت واز یک چوب دستی کهور بلوچی برای راه رفتن ودر عین حال وسیله تشخص کمک می گرفت .
این راه پیمایی عصرانه که تقریبا همیشه سعیدی وفرماندار در جلو وبقیه که گاهی تعدادشان به پانزده نفر هم می رسید در عقب حرکت می کردند ودو به دو یا بیشتر به طور متفرق راه می امدند وحرف می زدند یک مانور قدرت بود که به ابتکار سعیدی ترتیب داده شده بود .نیشابوری ها بر اساس همین قدرت ظاهر برای سعیدی قدرت روز افزونی فرض می کردند وبرای تقرب به او دنبال بهانه می گشتند …مخالفین سعیدی که بزرگترین شان ابوالقاسم مجتهدی وابسته به روحانیت خراسان بود محلی از اعراب نداشتند…ادامه دارد…