هنوز هم در جوامعی مانند کشور ما، ازدواج مهم ترین مرحله‌ی زندگی هر انسانی تلقی می شود؛ این اهمیت برای دختران دو چندان است و خانواده های زیادی دختران شان را با این هدف و برای روز موعود، پرورش می دهند! شاید این امر خاص کشور ما، یا هر کشوری شبیه ما در خاورمیانه نباشد […]

هنوز هم در جوامعی مانند کشور ما، ازدواج مهم ترین مرحله‌ی زندگی هر انسانی تلقی می شود؛ این اهمیت برای دختران دو چندان است و خانواده های زیادی دختران شان را با این هدف و برای روز موعود، پرورش می دهند!

شاید این امر خاص کشور ما، یا هر کشوری شبیه ما در خاورمیانه نباشد و به طور کلی جوامع با تاریخ کهن یا اسطوره ای را در بر بگیرد؛ شاهد مثالش را می توان از فرهنگ غالب و قالبی هند، چین، ژاپن و یونان تا عراق و ترکیه آورد. نه تنها در میان اقوام و مردم این ملل، که نزد ادیان نیز ازدواج مهم ترین بخش زندگی و نقطه عطف آن به حساب می آید و مذهبی ها در اروپا و امریکا و هر کجای دنیا بر همین نمط، طی طریق می کنند. در آموزه های ادیان جنبه روحانی ازدواج را بر بعد جسمانی اش تفوق می دهند؛ چنان که در اسلام گفته شده : با ازدواج دین تان را کامل کنید.

اگر چه طی یک سده‌ی گذشته در جهان از شمار ازدواج های ثبتی در سال های اول آشنایی زوجین کاسته شده و در ایران هم شماری به سمت ازدواج سفید روی آورده اند، اما همچنان حکم کلی بر عقد شرعی و شروع یک زندگی با آداب و مراسمی است که «از فراسوهای قرون» تا به امروز پایدار بوده اند.

از سویی هنوز در جامعه بسیارند کسانی که می خواهند از راه ازدواج آمال و آرزوهایشان را با دستان یکی دیگر بسازند و فراوانند پدران و مادرانی که با هر لغزش فرزندشان، دختر یا پسر، به او یادآور می شوند که: با این رفتارها فردای زندگی چگونه می خواهد یک خانواده را اداره کند؟!

آداب جذب همسر مناسب، اگر در دهه های گذشته به صورت سنتی از پدر به پسر و از مادر به دختر می رسید، امروزه تبدیل به صنعتی پول ساز و البته دانشی روان شناختی شده است!

هنوز «ماشین» شوهر و «خوشگلی» زن معیاری برای انتخاب مناسب به شمار می رود و توان نان آوری مرد و آشپزی زن از جمله موارد مورد مباهات طرفین قلمداد می شود و همه این ها چیزی بوده که شاید به نوعی در انسان غار نشین، انسان یک جانشین و حتی انسان عصر انقلاب صنعتی و تا انسان عصر فناوری و اطلاعات، با شدت و ضعف، به چشم دیده شده است.

باری، همچنان در مجالس مذهبی یا دورهمی های مادرها، خاله و عمه ها با دوستان و همکاران شان از دخترها و پسرهای مجرد آمارگیری می شود و بازار دلالی وصلت! گرم و گاه سوزان است.

آن سوی ماجرا در بزم ها و مجالس مردانه هم همین روند، شاید با رویکردی قدری مردانه تر! در جریان باشد.

همه‌ی تلاش ها برای آن است که دو انسان، دختر یا پسر، زندگی فردی و تجرد را رها کنند و با بهترین گزینه‌ی «خدافرستاده» بپیوندند. شاید همه‌ی حرف‌ها حول این محور باشد که «شانس یک بار در خانه آدم را می زند» یا «بخت، بخت اول است»!  به ویژه عموم مردم سعی می کنند به دختر بفهمانند که اگر با نخستین خواستگار ازدواج کند، برایش بهتر است؛ همین رویکرد درباره پسران به این شکل عنوان می شود: «چیزی که زیاده، دختر! این نشد، یکی دیگه!»

اما در خلال همه این آئین ها، شاید مساله ای مهم مغفول بماند؛ ازدواج قراردادی اجتماعی و قابل فسخ است؛ هر قرارداد اجتماعی اگر بر اساس شرایط برابر منعقد نشود، ممکن است به خسران و حسرت بینجامد. سازوکار ازدواج در ایران و شاید ممالک اسلامی، بر مبنای مال معینی به نام مهریه تضمین می شود؛ با بحران اقتصادی در جهان و به ویژه شرایط روز جامعه، چنین تضمینی به رغم توصیه ها در خصوص هماهنگی میان درآمد و مبلغ تعیین شده، از ضمانت اجرایی لازم برخوردار نیست و هر روز قانونی تسهیل کننده در راستای بخشش جرائم مرتبط با مهریه تصویب می شود؛ اگر چه نگارنده معتقد است عدم تکافوی دارایی برای پرداخت وجه مهریه جرم نیست اما نشانه ای از عدم شفافیت  ونبود صداقت است که طرف پذیرفته بیش از توانش چک «بی محل» بکشد! نگاهی به دادگاه های خانواده نشان می دهد میزان مهریه نه تنها کمکی به دوام و بقای زندگی ها نمی کند، بلکه فشار روانی ناشی از آن برای مردی که توان پرداخت و زنی که ضمانت دریافت ندارد، خرد کننده و خود موجب ناپایداری در بلندمدت می شود.

اما مهریه را در شرایطی که با مرگ زوج، می تواند نقش حمایتی برای زن ایفا کند ( چون زن در بهترین حالت وارث 25درصد دارایی مرد است) نمی توان نادیده گرفت!

از سویی شمار زنان امروزی، که نه به نان آوری مرد معتقدند، نه به خانه نشینی زن؛ و زن را به مثابه «ضمیر» و نه «زمین» می بینند و حاضر نیستند از اهرمی به نام مهریه چنان که مرسوم است، استفاده کنند، کم نیست. با این حال باید توجه کرد که میان خواست این زنان پیشرو و آن چه قانون درهر دو سویه‌ی ماجرا حکم می کند، چه شکافی وجود دارد و برای پرکردن این شکاف چه راهکاری می توان برساخت؟! راهکاری نه سفید و نه سیاه؛ راهکاری که با قوانین موجود هیچ یک آسیب چندانی نبیند؛ راهکاری خاکستری که شاید رنگ بهتری باشد! در شماره های آتی در این خصوص بیشترخواهیم گفت…