عُمَر بن ابراهیم خَیام نیشابوری  که آوازه اش از هر ایرانی دیگری در جهان بلند تر است ودر ایران کوتاه تر!  کسی است که ایرانیان بعد از قرن ها او را از دریچه چشم فیتزجرالدِ انگلیسی دیدند و شناختند و به سراغش رفتند آنهم ترسان و لزران ! و ابدا معلوم نبود که اگر فیتز […]

عُمَر بن ابراهیم خَیام نیشابوری  که آوازه اش از هر ایرانی دیگری در جهان بلند تر است ودر ایران کوتاه تر!  کسی است که ایرانیان بعد از قرن ها او را از دریچه چشم فیتزجرالدِ انگلیسی دیدند و شناختند و به سراغش رفتند آنهم ترسان و لزران ! و ابدا معلوم نبود که اگر فیتز جرالد به ترجمه رباعیات خیام تلاش نمی کرد ، ایرانیان چه زمان و چه وقتی خبر از این حکیم با حکمت می گرفتند.

اسلامی ندوشن درباره خیام و چگونگی آشنایی ایرانیان با او  می گوید : ” واقعیت آنست که شهرتش از زمانی بالا گرفت که فیتز جرالد انگلیسی تعدادی رباعی‌ها را به اسم او ترجمه کرد و انتشار داد و بعد از این، شهرت او از انگلستان شروع شد و به سراسر جهان سرایت کرد. از نظر خود ما هم، باید اعتراف کرد که فیتز جرالد ما را متوجه اهمیت شاعری خیام کرد و این از عجایب است که کسی که از همه کمتر در زبان فارسی شعر گفته، در جهان معروف‌ترین شاعر ایران شود. الآن تقریباً خیام به همه زبان‌های مهم دنیا ترجمه شده، نه تنها به زبانهای متعدد بلکه بعضی از زبانها چند بار به فرانسوی، آلمانی…، در زبان‌های بزرگ هر کدام چند ترجمه از او هست.

از طرفی اسلامی ندوشن خیام را یک استثناء می داند و می گوید: ” خیام، پرده پوشی خاصی که گویندگان دیگر مثل عطار و سنایی و مولوی و حافظ داشتند را نداشته، یعنی کنایه‌گویی، استعاره گویی و این پوشش‌های معمول ادب فارسی در او نیست یا کم است، و به همین علت باز یک حالت استثنایی پیدا می‌کند”

ابوالقاسم قوام، عضو هیأت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی در باره خیام می گوید: “مجموعه رباعیاتی که از خیام باقی مانده، به مثابه یک مینیاتور تمام عیار از اندیشه های ایرانی است؛آنچه خیام مطرح می کند، سؤال ایرانیان نیست، سؤال بشر است. از روز اول حیات بشر، همواره کنجکاوی ها و کند و کاوهای فکری او در برخورد با مسایل و پدیده های مختلف هستی وجود داشته است که در رباعیات خیام مطرح می شود.”

ادوارد براون انگلیسی  در مجله سلطنتی آسیایی، آوریل ۱۸۸۹ م ضمن مقاله ای تحت عنوان «کشف حقایق بیشتری درباره عمر خیام» می نویسد:خیام مانند دانشوران مکتبی به مراجع و نامها پناه نمی برد، نمی گوید اگر کتابهای ارسطو، افلاطون، ابن سینا و مانند آنها را دریابی، جهان را خواهی شناخت و دیگر مشکلی در این زمینه نخواهی داشت، می گوید مطلب ژرفتر از اینهاست، سرسری برپا نگشته است این سرای پرشکوه.

آنان که محیط فضل و آداب شدند                          در جمع کمال شمع اصحاب شدند

ره زین شب تاریک نبردند برون                             گفتند فسانه و در خواب شدند

از نظر دانشمند فقید جورج سارتن در مقدمه بر تاریخ علم (که هر دوره پنجاه ساله از تاریخ علم را به افتخار یکی از بزرگترین دنشوران آن دوران نامگذاری می کند) نیمه دوم سده یازده میلادی را عصر خیامی می توان نامید.

برتراندراسل درباره خیام  می گوید ما در جهان، ریاضی دانی که شاعر هم باشد، ندیده ایم. این از برکات مشرق زمین است که ریاضی دانی که به کمین ستارگان می نشیند، زیباترین و لطیف ترین ترانه ها را می سراید.

همچنین مجتبی مینوی معتقد است: ” خیام تنها متفکر ایرانی است که زنده و پاینده بودن نام و گفته او در میان دنیا مسلم است”.

خوزه لوئیس لوپز هنرمند برجسته و معاصر ایتالیایی که از طریق اشعار خیام با فلسفه وی آشنا شده، می گوید: در اشعار خیام زیبایی و زندگی موج می زند و می خواهم تفکرات خیام را طراحی کنم و با عنوان «آسمان خیام» در کنار آرامگاه وی به نمایش بگذارم. خیام نیشابوری حیات خود را جاوید کرد؛ چرا که با خلق تقویم جلالی که در دنیا بی نظیر است، برای همیشه به بشریت خدمت کرده است.”

صادق هدایت نیز که اولین جستجو گر خیام در دوران معاصر بوده است در بخش سوم ترانه‌های خیام که به «خیام شاعر اختصاص دارد” ابتدا او را با حافظ مقایسه میکند و سپس در باب صراحت خیام میگوید: ” …حافظ که خیلی از افکار خیام الهام یافته و تشبیهات او را گرفته است. می‌توان گفت او یکی از بهترین و متفکرترین پیروان خیام است… ولی به قدری زیر اصطلاحات صوفیانه پوشیده شده که اجازۀ تعبیر را می‌دهد و یک نوع تصوّف می‌شود از آن استنباط کرد. ولی خیام احتیاج به پرده‌پوشی و رمز و اشاره ندارد، افکارش را صاف و پوست‌کنده می‌گوید. همین لحن سادۀ بی‌پروا و صراحت لهجۀ او را از سایر شعرای آزاد فکر متمایز می‌کند. ”

منبع:

تلخیص وبرداشتی از مقاله “عریانی راز جهانی شدن خیام” ،نوشته جلال حیدری نژاد