ایستاده در تاریخ مصدق در زمانی حرف از ملیکردن صنعت نفت ایران زد که مردم از نومیدی، حرفهای نادرستی چون «در این کشور بیاجازه انگلیس نمیتوان آب خورد» را باور میکردند. مصدق دربرابر استعمار ایستاد و امید را به مردم بازگرداند. نباید تصور کرد مصدق تنها برای افزایش چند شلینگ حقوق نفتی ایران دربرابر انگلیس […]
ایستاده در تاریخ
مصدق در زمانی حرف از ملیکردن صنعت نفت ایران زد که مردم از نومیدی، حرفهای نادرستی چون «در این کشور بیاجازه انگلیس نمیتوان آب خورد» را باور میکردند. مصدق دربرابر استعمار ایستاد و امید را به مردم بازگرداند. نباید تصور کرد مصدق تنها برای افزایش چند شلینگ حقوق نفتی ایران دربرابر انگلیس قرار گرفت بلکه باید پذیرفت او آرمان بزرگتری داشت؛ آرمان دادن حق حاکمیت ملی به ملت که پیشنیاز هرگونه توسعهای است. ایستادگی مصدق، امید و اعتمادبهنفس را در ایرانیها زنده کرد. این امید و اعتمادبهنفس به مدت دو قرن در ایران گم شده بود و این مصدق بود که آن را به مردم برگرداند. مصدق البته امروز مخالفان زیادی دارد. برخی حتی او را به خیانت متهم میکنند. این مخالفان باید پاسخ یک سؤال را بدهند؛ چه چیزی پس از گذشت ۶٠سال نام مصدق را زنده نگه داشته است؟ پاسخ اینجاست که مصدق به نیاز دوران خویش پاسخ داده بود. او این امید را در دل ایرانیها شعلهور کرد که میتوانند کشورشان را بدون سلطه خارجی اداره کنند. شعلهورکردن این امید، افتخار کمی نیست.
اما مهم تر از تمام فعالیت های مصدق و دولت وی ، آنچه از او برای همیشه در تاریخ سیاسی ایران به یادگار خواهد ماند ؛ تحکیم پایههای دموکراسی در ایران است. دکتر مصدق در مجلس شانزدهم از علی منصور نخستوزیر خواست قبل از اصلاح قانون اساسی مورد نظر شاه دو برنامه مورد نظر او را که شامل : تجدیدنظر در قانون انتخابات و تجدیدنظر در قانون مطبوعات بود،انجام دهد.
دیدگاه دکتر مصدق برای زمینهسازی حاکمیت ملت بعد از گذشت نیم قرن امروز برای مردم ما بیشتر قابل درک است. دکتر مصدق در همین زمان با تشکیل مجلس مؤسسان و تقویت پایههای حکومت شاه به مخالفت پرداخت. اما شاه میگفت که جبهه ملی را به لحاظ نظرات مبهم و منفیاش خطرناکتر از حزب توده میداند. شاه بر این اعتقاد تأکید داشت که «قدرت حکومت باید از شاه نشأت بگیرد» و صریحاً اقرار میکرد که در امور دولت دخالت کرده و به این کار ادامه خواهد داد و یک نخستوزیر قوی را نخواهد پذیرفت مگر آنکه خود او را منصوب کرده باشد.
برنامه دولت دکتر مصدق به هنگام معرفی کابینه در تاریخ 12/2/1330 شامل دو ماده زیر بود:
۱- اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت بر طبق قانون اجرای اصل ملی شدن مصوب نهم اردیبهشت ماه ۱۳۳۰ و تخصیص عواید حاصله از آن به تقویت بنیه اقتصادی کشور و ایجاد موجبات رفاه و آسایش عمومی
۲- اصلاح قانون انتخابات مجلس شورای ملی و شهرداریها
همچنین دکتر مصدق برای تأمین آزادی بیان و عقیده پس از انتخاب شدن به نخستوزیری در تاریخ 11/2/1330 دستوری به شرح زیر صادر کرد: «شهربانی کل کشور: در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته میشود، هرچه نوشته باشند و هر کس نوشته باشد، به هیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد لکن در سایر موارد بر وفق مقررات قانون باید عمل شود.»
باید گفت که در زمان دکتر مصدق برای اولینبار تراز بازرگانی ایران بهنفع صادرات تولیدات داخلی چرخید. متأسفانه عمر دولت مصدق کوتاه بود ولی میتوان مطمئن بود اگر او با کودتای ٢٨ مرداد از میدان سیاست کنار گذاشته نمی شد، اقتصاد کشور میتوانست به تولید داخلی متکی شود و از وابستگی به نفت رهایی یابد. اگرچه ملیکردن صنعت نفت از سوی دکتر مصدق برای برخی دولتیکردن نفت معنا گرفته است ولی باید جواب این افراد را قاطعانه داد و گفت مصدق نفت را ملی کرد و نه دولتی، که این همان بازگرداندن حق حاکمیت ملی به مردم بود.
مصدق بدین معنا حقیقتا یک سوسیال دموکرات بود که در عین توجه به عدالت اجتماعی و انجام اقداماتی نظیر اعطای ٢٠درصد از حق مالکانه ملاکان به مردم و نیز راهاندازی نظام تأمین اجتماعی برای کارگران، به دموکراسی هم معتقد و پایبند بود و همه اقدامات او در جهت این بود که شکاف عظیم میان دولت و ملت از بین رفته و جامعه ای برمبنای احترام به حقوق انسان ها ایضا محترم شدن ازادی و عدالت اجتماعی شکل گیرد.
دکتر محمد مصدق نخستین سیاست مدار خاورمیانه است که با ملی کردن صنعت نفت به آنان آموخت که یک کشور باید با یک رویکرد ملی و میهنی اداره شود و نه با ذهنیت قبیله ای و امیرنشینی. بنابراین چندان گزاف نیست اگر – به لحاظ تاریخی – نخست وزیر نامی ایران را در در ردیف نام آوران جهان از شمار بیسمارک صدراعظم ملی مقتدر آلمان قرار می دهند که به جهان آموخت چگونه یک کشور مدرن را بر پایه مدل دولت-ملت می سازند و اداره می کنند. میراث ملی بیسمارک هنوز در آلمان رنگ نباخته است و برخی کینه توزان با میراث مصدق چه می کنند جز اینکه او را یک بورژوای پوپولیست نشان دهند!بی گمان دکتر مصدق هیچ گونه “مصونیت” تاریخی ندارد و پندار و کردار سیاسی او باید نقد تاریخی شوند. با این حال کوشش در کاهش او و بیان تعبیرهای سطحی از گذشته ی آن زنده یاد (به زعم این که از او اسطوره زدایی شود) چنانچه برخی مرتجعین افراطی این روزها در رسانه های خود بدان مشغولند ؛ به باور نگارنده، هیچ از مقام و منزلت او نمی کاهد.
این که دکتر مصدق نیز همانند بیسمارک نشان می دهد دولت و نظام باید حافظ منافع کشور باشند و نه ویرانگر و غارتگر آن؛ اینکه تمام آحاد ملت به تدریج باید از قالب و “ذهنیت” بومی و طایفه ای بیرون آیند و در قامت “شهروند” ایرانی نمایان شوند تا پروای میهن داشته باشند و نه در قامت “مقیم” ایران ظاهر شوند که چندان پروای ایران ندارند ؛ این همه درسی است که مرحوم دکتر مصدق به آیندگان می آموزد!
(تلخیصی از :مقاله ایستاده درتاریخ ، امیرمحمد تاجیک، اصلاحات نیوز)