افتخاربزرگی است برای شاعری که زمان حیاتش سعیِ بلیغ درانتشاراشعارش نداشته باشد اما مخاطبانش همت کنند تا این اشعار به دست دوستداران شعر و ادب برسد. علی نجفی از آن دسته شاعران «سپیدسُرای» نیشابوری است که آثار خویش را در زمان حیاتش به چاپ نرساند و امروز برای نخستین بار شاهد چاپ نخستین مجموعۀ اشعار […]
افتخاربزرگی است برای شاعری که زمان حیاتش سعیِ بلیغ درانتشاراشعارش نداشته باشد اما مخاطبانش همت کنند تا این اشعار به دست دوستداران شعر و ادب برسد.
علی نجفی از آن دسته شاعران «سپیدسُرای» نیشابوری است که آثار خویش را در زمان حیاتش به چاپ نرساند و امروز برای نخستین بار شاهد چاپ نخستین مجموعۀ اشعار این شاعر توانمند به همت دوستانش می باشیم
مجید نصرآبادی/قدر و غنای ادبیات هر کشوری در ید ادیبان توانمندی است که میدانند مردمان سرزمینشان تا چه حد ادبیات را بر صدر مینشانند و خرد ادبی ناخودآگاه جمعی تا چه میزان در کشف سَره از ناسَره توانمندست.
بهترین دستاورد برای هر نویسندهای این است که اثرش خریده و خوانده شود. نویسنده به این امید مینویسد که اثرش را به کرّات بخوانند. شاعری که اثری را به چاپ میرساند، انتظار دارد که اشعارش خوانده شود تا در حافظۀ مردم جای گیرد، به نحوی که مخاطبین، اشعارش را از بَر بخوانند.
امروزه مرسوم است که ادیبان، دستاوردهای ادبی خویش را در محافل ادبی بخوانند یا در نشریات به چاپ رسانند یا در قالب کتاب آن را به مخاطبین عرضه نمایند. شکلی متاخرتر از نشر آثار ادبی، بازپخش آن در شبکه های مجازی میباشد که طرفداران بسیاری در میان نسل جوان دارد و دیگر اشکال قدیمی در حال رفتن به محاق میباشند. خواندن کتاب و نشریات ادبی با افت شدیدی مواجه شده است و حتی محافل ادبی نیز به مدد دسترسی آسان به شبکههای مجازی در حال کمرنگ شدن هستند. زمانی نشستهای ادبی پر رونق بود و ادیبان و مخاطبین ادبی، هفتهای را به امید دیدار مجدد در یک محفل ادبی به انتظار مینشستند تا دیداری تازه شود؛ اما امروزه شبکههای مجازی این انتظار را به کسری از ثانیه تبدیل کردهاند.
حال اگر به بیست سال پیش برویم و روزگاری را در نظر آوریم که ادیبان آثارشان را در نشستهای ادبی میخوانند تا شنیده شود و به خاطر سپرده شود، راه دوری نرفتهایم. برای شاعر، خواندن شعری در محفلی یا شب شعری، امتیازی به شمار میآمد تا خِرد ادبیش را به مخاطبین عرضه نماید. شاعران حظ میبرند از این که اثرشان در خاطره جمعی زیستبومشان به یادگار بماند تا آیندگان آن را به کرّات بازنشر دهند و در راستای فرهنگ سازی نقشی فعال داشته باشند. حتی بزرگان ادبیات معاصر نیز برای دست یابی به چنین وضعیتی، گریزی جز نشر آثارشان در قالب کتاب یا نشریه نداشتند.
اثر ادبی و خاصّه شعر که لطیفترین آنهاست، برای نفوذ در لایههای مختلف اجتماعی، چارهای جز خوانش و بازنشر آن ندارد. هر شاعر به خود میبالد از این که میبیند، اثرش در لایههای مختلف اجتماعی و در رسانههای متفاوت به تکثیر میرسد.
کتاب «هفتاد کشیش یخی» اثر زنده یاد «علی نجفی» در گرماگرم تابستان امسال به همت «احسان گرایلی» گردآوری شد و به بازار نشر آمد. این کتاب توسط انتشارات روزنه و در 151 صفحه به چاپ رسید. علی نجفی از آن دسته شاعران «سپیدسُرای» نیشابوری است که آثار خویش را در زمان حیاتش به چاپ نرساند و امروز برای نخستین بار شاهد چاپ نخستین مجموعۀ اشعار این شاعر توانمند به همت دوستانش می باشیم.
علی نجفی در زمان حیاتش علاقۀ چندانی به نشر اشعارش نشان نمیداد و برخلاف مرسوم در «شب شعر»های رایج، شعری را نمیخواند و کمتر در انجمنهای ادبی شرکت میجست و یا شعری میخواند. بیشتر کسانی که با او حشرونشر داشتند، اشعارش را در محافل خصوصی میشنیدند و «متافیزیک حضور» را بر «غیاب حضور» ارجح میدانستند.
سال ها بود که علی نجفی شعرش را به صورت رودررو به مخاطبانش عرضه میداشت؛ هرچند به تشویق دوستانش، چندبار اشعارش را جهت چاپ مرتب نمود اما رغبتی به پیگیری این امر نداشت. حالا که نُه سال از درگذشت علی نجفی میگذرد، برای نخستین بار بخشی از اشعارش به همت احسان گرایلی به زیور طبع آراسته شده است و بر پیشخوان کتابفروشیها نشسته است. این اثر شامل دو بخش می باشد: بخش نخست مجموعه اشعار کوتاهی است با عنوان «هفتاد کشیش یخی» و بخش دوم یک شعر بلند با عنوان «عمویم به عشق آباد رفته بود».
در بخش نخست تعداد هفتاد ودو شعر از اشعار نجفی آورده شده است که تمامی اشعار وی نمیباشد اما بخشی از بهترین اشعار نجفی است که می توان در این مجموعه رهگیری کرد. بخش دوم نیز با عنوان شعری بلند در این مجموعه آمده است که باید آن را به صورتی کامل خواند تا بتوان ادراکی کامل از روایت به دست آورد که در چاپ این اثر تقطیع های بسیاری بر این شعر اعمال شده است. البته تا آنجا که من حضور ذهن دارم این نوشته که در اینجا با عنوان «شعر بلند» آمده است بخشی از طرح داستانی بود که نویسنده در روزهای پایانی عمرش آن را در قالب داستانی بلند مینوشت و بخشهایی از آن را در وبلاگ «تنگۀ مارو» با عنوان «رسالۀ سلسلیک» انتشار داده بود اما خوانش آن در قالب یک شعر بلند نیز خواندنی است.
علی نجفی ازآن دسته شاعرانی است که اشعارش ازمیان لایههای مختلف اجتماعی عبورکرد تا این که امروز به صورت کتاب چاپ شده است. او تلاشی برای چاپ آثارش نداشت و تنها وجد و شوری که در مخاطبانش می آفرید باعث این شد که امروز دفتری از اشعار او را پیش چشم داشته باشیم و ازخوانشش لذت ببریم.افتخاربزرگی است برای شاعری که زمان حیاتش سعیِ بلیغ درانتشاراشعارش نداشته باشد اما مخاطبانش همت کنند تا این اشعار به دست دوستداران شعر و ادب برسد.
احسان گرایلی گردآورندۀ این اثر تا آنجا که دسترسی به آثارعلی نجفی داشته است، اشعاراو را تنظیم نموده است اما هنوزهم اشعاردیگری از علی نجفی موجود است که به این مجموعه راه نیافته است وحتی خوانش برخی ازاشعاربا صدای خود شاعربا متن هماهنگ نیست. اما به هر تقدیراین اثر که سالهاست منتظرش بودیم، پیش روی ماست و به عنوان سنگ بنایی در تهیه وتنظیم آثارعلی نجفی میتواند مورد استناد واقع شود.هنوز میتوان بر این مجموعه، اشعاری را افزود و خوانشهای صحیحتری را در نظر گرفت. همین که اشعارعلی نجفی از مُحاق درآمده بیانگرهمت دوستان بسیاری بوده است که تا امروز دست از تلاش نکشیدند وهنوز امیدوارند که بتوان در ویرایشهای بعدی به شکلی نهاییتر از اشعار دست یابند.
در انتهاء شعری از علی نجفی که نام عنوان کتاب را بر خود گرفته است برای مخاطبین شعر امروز میآورم:
گناهکاری روسیاهم
باید به قطب بروم
هفتاد کشیش یخی بتراشم
و آن قدر اعتراف کنم
تا از خجالت آب شوند.