سواربر توسن ستیز در کنش اجتماعی افراد و به ویژه اشخاص برجسته ی جوامع بشری، توجه به ظاهر چیزی جدا از بسنده کردن به ظاهر امور است و روشن است که دوگانگی میان بود و نمود، یا همان ریاکاری و ظاهرسازی پایه های اعتماد عمومی را سست می کند و راه مفاسد اجتماعی و اقتصادی […]

سواربر توسن ستیز

در کنش اجتماعی افراد و به ویژه اشخاص برجسته ی جوامع بشری، توجه به ظاهر چیزی جدا از بسنده کردن به ظاهر امور است و روشن است که دوگانگی میان بود و نمود، یا همان ریاکاری و ظاهرسازی پایه های اعتماد عمومی را سست می کند و راه مفاسد اجتماعی و اقتصادی را می گشاید. به تعبیر امروزه، سوء استفاده از اعتماد مردم و فریب خلایق برای ارضای هوس ها و نیازهای خودخواهانه از جمله میل به دیده شدن و جلوه کردن گاه به شکل تخریب دیگران و رفتارهای مخرب و طعنه آمیز جلوه می کند.

در دوره ی سیاست های سخت گیرانه ی سلجوقیان، یا همان دوران خیام، همین زنجیره ی تکفیر و جدال حلقه حلقه بافته می شود و این بافته، بازار اتهام و تهمت پراکنی را گرم می کند و گاه دست و پای علمای تراز اول را هم لمس می کند.

این روند اجتماعی رو به نزول، گویا ادامه ی جریاناتی است که ریشه ی آن را می توان در پیشینه ی جوامع جست و جو کرد. اخطارهای شدید پیشوایان راستین هم در این زمینه کم نیست. آن جا که مولا علی -علیه السلام- بسیار موشکافانه روند این جریان را پیش بینی می کند، می گوید که کار خوارج به پایان نرسیده است. این جریان ،  بزرگان خویش را از پا در می آورد، مال مردم را غارت می کند و به دزدی دست می زند.

« … به خدا نطفه هایند در پشت مردان و در زهدان مادران. هرگاه مهتری از آنان سر بر آرد، از پایش در اندازند، چنان که آخر کار مال مردم ربایند و دست به دزدی یازند…»  (نهج البلاغه، خطبه 60)

شاید بتوان گفت که پایه  و مایه ی طعنه و اتهام، خودخواهی های انسان رشد نیافته و سبک سر است، و همین خصلت مایه ی گم راهی او می شود.

«تو غره بدان مشو که می می نخوری             صد لقمه خوری که می غلام است آن را»

دوباره به سخن مولا علی -علیه السلام- استناد می کنیم، آن جا که در نامه ی 31 فرمودند:

« … و بدان که خودپسندی آدمی را از راه راست بگرداند، و خردها را زیان رساند. پس سخت بکوش و گنجور دیگران مشو و چون راه خویش را یافتی، چندان که توانی پروردگار خویش را فروتن باش.»

سخن درباره ی خیام بی اشاره به اغتنام فرصت ناتمام جلوه می کند، از این رو گفتار این هفته را با منطق استوار پیشوای پرهیزگاران در ردِ ستیزه جویی و آزمندی به پایان می برم، که فرمود:

ستیز و لجاج اسب سرکشی است که به مقصدی مشخص روی نمی کند و سوار خود را به جایی مشخص نمی رساند:  «چندان که زمانه رام توست، آن را آسان گیر و به امید بیشتر خطر بر خود مپذیر؛ و بپرهیز ازآن که ستیزه جویی چون اسب سرکش، تو را بردارد.» (نهج البلاغه، نامه 31)