کتاب هایی که یک زندگی را متحول کرد   یک روز خانمی به کتابخانه برای فرزندش مر‌اجعه کرده بود؛ از او خواستم تا خودش هم عضو شود. اما در پاسخ گفت که بی‌سواد است و نمی تواند. باز از او درخواست کردم که با وجود بی‌سوادی عضو شود و فقط نقش یک کتابخوان را جهت الگوسازی […]

کتاب هایی که یک زندگی را متحول کرد

  یک روز خانمی به کتابخانه برای فرزندش مر‌اجعه کرده بود؛ از او خواستم تا خودش هم عضو شود. اما در پاسخ گفت که بی‌سواد است و نمی تواند. باز از او درخواست کردم که با وجود بی‌سوادی عضو شود و فقط نقش یک کتابخوان را جهت الگوسازی برای فرزندش بازی کند. اما او گفت که اگر فرزندم از من بخواهد تا کتابی برایش بخوانم، چه کنم؟… به هر حال در نهایت او پذیرفت و عضو کتابخانه شد. مدتی گذشت؛ یک روز شنیدم آن خانم در نهضت سواد آموزی ثبت نام کرده و شروع به درس خواندن کرده است. اکنون پس از ۱۴ سال، شاهدم که آن خانم دیپلم گرفته و قصد شرکت در کنکور و ورود به دانشگاه را دارد؛ او می خواهد روانشناس شود و جالب این که الان هر ۴ عضو آن خانواده عضو کتابخانه هستند

فروغ خراشادی

«ملتی که کتاب نخواند، باید تمام تاریخ را تجربه کند»؛ این جمله ای ست که شاید هر ایرانی دست‌کم یک بار در طول عمرش شنیده باشد و نیاز مکرر به شنیدن آن، شاید از نشنیدنِ «حرف حساب» برخاسته باشد؛ از کتاب گفتن و شنیدن به ویژه این روزها که مقارن با روز «یار مهربان» است؛ 24 آبان روز کتاب و کتابخوانی، گاه از سر تکلیف است، گاه از روی علاقه و زمانی صرفِ اطلاع رسانی. از سال 72 که روز «کتاب و کتابخوانی» در دل هفته ای به همین نام و با همین قدمت در گاهشمار رسمی کشور نشسته، 26 دوره می گذرد. هر دوره هم با مراسم، ویژه برنامه ها، نمایشگاه ها و «رکورد زدن ها» همراه بوده است. برای کشوری که حتی سرانه ی فضای مطالعه (کتابخانه)اش پایین تر از استاندارد جهانی ست، یادآوری و ثبت در تقویم ملی می تواند زمینه ای برای توجه ویژه به مقوله ی مهم کتاب و کتابخوانی باشد، یا فقط نامی در تقویم تا از 365 روز سال، حتی یک روز را هم در نامگذاری از دست نداده باشیم.

بر اساس آمار، در ایران به ازای هر 100 نفر 2 متر فضای کتابخانه ای وجود دارد؛ در نیشابور، بر اساس آمارهای آغاز سال96 این سرانه تقریبا یک چهارم است که این آمار، با تاخیر در کلنگ زنی کتابخانه های معهود، به نظر می رسد فرقی نکرده باشد.

با این حال، همین فضای محدود، در همین دوره ی «کتاب نخوانی»، لازم است مورد توجه قرار بگیرد تا این شریان حیاتی فرهنگ، کم رمق تر نشود؛ ناگفته پیداست کتابخوان ها در کنار کتابدارها، بخش بزرگی از بار فرهنگی جامعه را به دوش می کشند وخالی از لطف نیست که یک بار در سال، به بهانه ی روز 24 آبان، مورد توجه ویژه قرار بگیرند.

این مساله انگیزه ای می شود تا ما نیز به دیدار یک کتابدار با سابقه برویم و گپ و گفتی خودمانی با او داشته باشیم.

مقصد ما کتابخانه‌ی وکیلی است؛ وقتی از کتابخانه ی وکیلی صحبت می شود، شاید بیش و پیش از هر چیز، ایرج اکبرآبادی، مسئول کتابخانه، که معمولا همه او را به نام کوچکش«ایرج»صدا می زنند، به ذهن متبادر شود. ایرج با سابقه ای 18 ساله، از آن عشقِ کتاب هایی ست که نه می خواسته دکتر و مهندس شود، نه خلبان و اقتصاددان! او از آغاز می خواسته «کتابدار» شود؛ مدرک کارشناسی «علوم کتابداری و اطلاع رسانی» از «دانشگاه علامه طباطبایی» دارد و هم اکنون ترم چهارم کارشناسی ارشد کتابداری را می گذراند.

او از جمله کتابدارانی ست که در سرمای زمستان، گرمای بخاری را از خود دریغ می کند تا به کتاب ها آسیب نرسد و این کار را نه به عنوان وظیفه که به دلیل عشق به کتاب انجام می دهد.

نخستین پرسشی که با او مطرح می کنیم، لزوم نامگذاری روزی به نام «کتاب و کتابخوانی» ست؛ آیا چنین مناسبت هایی کمکی به رشد و توسعه ی کتابخوانی می کند؟

یکی از ملاک های رشد آدمی پیوستگی در یادگیری ست؛ خواندن در فرهنگ و دین ما جایگاه ویژه ای دارد؛ در تاریخ تمدن ایرانی، به کتاب و دانش اندوزی، توجه خاصی شده است؛ حتی دین اسلام با واژه‌ی «خواندن» آغاز شده است؛ بگذریم که خواندن به مطالعه کتاب یا متن نوشتاری محدود نمی شود و مفهومی گسترده تر دارد. در واقع، خواندن یک فرآیند کاملاً علمی است که ابعاد گوناگون روان‌شناختی، جامعه‌شناختی، ادبی، هنری، علمی یا فنی را در بر می گیرد. در دنیای کنونی که جریان اطلاعات و اطلاع رسانی، محور قدرت قرار گرفته، کمک به امر خواندن یک مساله اساسی و ضروری است اما جایگاه امروز کتاب در زندگی ما کمی مورد تردید است؛ بنابراین اهتمام به کتاب و کتابخوانی کمک بزرگی به رفاه اجتماعی، توانمند کردن آحاد جامعه و درآمدزایی می کند و مناسبت هایی از این سنخ، تلنگری بر پیکره ی نحیف فرهنگ است و به ما یادآوری می کند که این پیکر ضعیف را قوی کنیم. بنابراین چنین مناسبت هایی، هر چند کم و محدود، زمینه ای می شود تا علاوه بر کتاب، به کتابخانه ها و روزآمد کردن آن ها نیز توجه ویژه ای شود.

اما از دید من، هر روز، روز کتاب و کتابخانه باید باشد؛ انتخاب یک هفته در سال برای امری به این خطیری، اگر چه لازم، اما بسیار کم است. اگر مسیر آگاهی، مسیر موفقیت جامعه باشد، نباید این جریان متوقف یا ایامی شود.

از مشکلات ویژه ی کتابداران بگویید؛ با چه مساله ای مواجه اید که خاص شغل شماست؟

مشکلات امروز، خاص قشر یا شغل خاصی نیست؛ همه تقریبا با مسائل یکسانی مواجه اند اما اگر منظور نوع کار است، باید بگویم اگر پایه‌ی تمام زمینه های اجتماعی را فرهنگ بنامیم، کتابخانه ها به عنوان مرکز توزیع دانش نقش بسیار مهمی دارند، لذا توجه به کتاب، کتابخانه و کتابداران یک الزام است. به دیگر سخن، میزان توجه به این قشر، باید متناسب با اهمیت جایگاه ونقش آن ها در فرهنگ سازی باشد. امروز «نهاد کتابخانه ها» به عنوان نهادی «غیر دولتی» بار سنگین بخشی از «فرهنگ سازی» را بر دوش می کشد و تمامی احاد جامعه را به کمک می طلبد؛ لازم است به این یاری طلبی پاسخ مثبت بدهیم.

در حال حاضر نیشابور به لحاظ شرایط عضویت و فضای کتابخانه ای چقدر از استاندارد کشوری و جهانی فاصله دارد؟ و کتابخانه ی وکیلی به عنوان یکی از 10 کتابخانه ی نهادی شهرستان در چه جایگاهی ست؟

نیشابور در حال حاضر هم از لحاظ تعداد مراجعین وضع نسبتا خوبی دارد هم با توجه به کمک کتابداران، چه در متن جامعه به عنوان مُبلّغ کتاب، چه از راه حضور در مهد کودک ها، چه از طریق همکاری و تعامل با مراکز فرهنگی و دانشگاهی، در شرایط مطلوبی به سر می برد و سعی می کند از همان کودکی و سنین پایه برای نهادینه کردن عادت به مطالعه، نقش خود را در جامعه ایفا کند. ما در کتابخانه ی وکیلی 1480 عضو داریم که در گروه های سنی و شرایط متفاوتی هستند و چون با تکفیک تمام بخشهای کتابخانه اعم از کودک، نوجوان، بزرگسالان، «بخش نابینایان در کتابخانه شریعتی» و امکانات سمعی-بصری به صورت تخصصی کار می کنیم، این اعضا کتاب های مورد نظرشان را به راحتی در اختیار می گیرند.

شرایط تحصیل و آینده ی شغلی در کار شما چگونه است؟

شرایط تحصیل مانند همه ی رشته هاست؛ کنکور، دانشگاه و فارغ التحصیلی؛ اما کار وابسته به نیاز کتابخانه هاست؛ کتابخانه ای اگر نباشد و کتابدار نخواهد، دانش آموختگان این رشته باید جذب کارهای دیگر شوند. 

چه کتاب هایی بیشتر مورد توجه قرار می گیرند و امانت گرفته می شوند و آیا در این سال ها با مراجعان به مشکل خاصی برخورده اید؟

در پاسخ بخش اول سوال تان بگویم که کتاب برای سلیقه های متنوع وجود دارد و هر کسی متناسب با نیازش کتاب می خواهد و می خواند، این که چه کتاب هایی بیشتر مورد توجه است یا امانت گرفته شده، مساله‌ی مهمی نیست.

اما بخش دوم سوال؛ معمولا تنش یا چالش بزرگی وجود ندارد؛ اما به هر حال کار است و شاید گاهی مساله ای پیش بیاید که وقتی تجربه ات بالا می رود، حل کردن مسائل آسان تر می شود.

به عنوان کتابدار نظرتان درباره‌ی آمارهایی که از کتابخوانی یا کتاب نخوانی ایرانی ها منتشر می شود، چیست؟

با توجه به تجربه ای که در کار کتابداری دارم، مخالف ام که میزان کتاب خوانی را به دقیقه و روز محاسبه کنیم؛ بلکه آن چه مهم است، میزان تغییری ست که در شخص از طریق خواندن به وجود می آید بنابراین به نظر می رسد که «دسترس پذیری» منابع مورد نیاز جامعه در این تغییر نقش دارد.

به عنوان پرسش پایانی؛ در این 18 سال، خاطره ای دارید که به خودتان بگویید، این شغل ارزش وقتی را که برایش صرف کردم، داشت؟

خاطرات بخش ویژه ای از کار ما هستند؛ دیدار و گفتگو با اقشار جامعه، می تواند جالب و خاطره انگیز باشد؛ با این حال به نظر می رسد برای هر فردی، یک خاطره، از اهمیت بیشتری برخوردار باشد؛ اما شاید یادآوری این رخداد بیشتر برایم خوشایند است که خانمی جهت ثبت عضویت کتابخانه برای فرزندش مر‌اجعه کرده بود؛ از او خواستم تا خودش هم عضو شود. اما در پاسخ گفت که بی‌سواد است و نمی تواند. باز از او درخواست کردم که با وجود بی‌سوادی عضو شود و فقط نقش یک کتابخوان را جهت الگوسازی برای فرزندش بازی کند. اما او گفت که اگر فرزندم از من بخواهد تا کتابی برایش بخوانم، چه کنم؟ یا اگر پرسید این چه کتابی ست که می خوانی، چه بگویم؟  من هم در پاسخ گفتم به کتاب نگاه کن و خاطرات زندگی خودت را در قالب داستان تعریف کن؛ هم از خودت شناخت بهتری به فرزندت داده ای و هم در آینده که بزرگ شد می توانی راستش را به او بگویی. به هر حال در نهایت او پذیرفت و عضو کتابخانه شد. مدتی گذشت؛ یک روز شنیدم آن خانم در نهضت سواد آموزی ثبت نام کرده و شروع به درس خواندن کرده است. اکنون پس از ۱۴ سال، شاهدم که آن خانم دیپلم گرفته و قصد شرکت در کنکور و ورود به دانشگاه را دارد؛ او می خواهد روانشناس شود و جالب این که الان هر ۴ عضو آن خانواده عضو کتابخانه هستند و عادت به مطالعه در آن ها نهادینه شده است؛ از لحاظ درسی، بچه های شان در بهترین شرایط اند و پدر و مادر هم از کتاب خوان های حرفه ای شده اند؛ این ماجرا تاییدی ست بر این که اگر می خواهی فرزندت کاری انجام دهد، از خودت شروع کن.