طنز خیام نامه
طنز خیام نامه

همه ي معروف ها، همه ي منکرها اين روزها بحث امر به معروف و نهي از منکر حسابي داغ است. مجلس محترم هم که به خير و خوشي دارد لايحه تصويب مي کند و خط و نشان مي کشد. يکي از دوستان، مطلبي را براي اين ستون فرستاده که عينا مي آورم: « اين نهايت […]

همه ي معروف ها، همه ي منکرها

اين روزها بحث امر به معروف و نهي از منکر حسابي داغ است. مجلس محترم هم که به خير و خوشي دارد لايحه تصويب مي کند و خط و نشان مي کشد. يکي از دوستان، مطلبي را براي اين ستون فرستاده که عينا مي آورم: « اين نهايت سقوط در معرفت ديني است که همه ي منکر را در بدحجابي و يا بي حجابي خلاصه بفرماييد. منکر گستره اي به وسعت همه زشتي ها دارد، آنچنان که معروف تمام ارزشها را دربر مي گيرد. فکرمي کنيد غيبت مومن منکر است يا اين که يک خانمي چهار تار موي سرش از روسري بيرون افتاده است؟ اختلاس هاي بزرگ ازبيت المال چطور؟ آبروي مومن را بردن چطور؟ اسيد پاشي و آبروي نظام را در دنيا بردن چطور؟ شهادت دروغ چطور؟ از بيت المال بورسيه به نور چشمي ها دادن چطور؟ از مقام ومنصب و وزارت و وکالت سوء استفاده کردن چطور؟ حقوق مردم را ناديده گرفتن چطور؟ احتکار و گران فروشي چطور؟ بنزين غير استاندارد را توي حلق مردم ريختن و هزاران بي گناه را راهي قبرستان کردن چطور؟ در ادارات، ارباب رجوع را تحقير کردن چطور؟ رانت خواري و رشوه و ارتشا چطور؟ مشاغل را بين يک جريان به هم پاس دادن چطور؟ ضمن اينکه مساله حجاب يک امرفرهنگي و اجتماعي است که امروز در مواردي برخورد بد و تحقير آميز کساني که همه ي منکرات را در آن خلاصه کرده اند، به آن شدت بخشيده است. بگذريم برادرم و خواهرم اين رشته سر دراز دارد!»

اعتراض هاي بي پاسخ

در همين نشريه و در همين ستون، امر به معروف و نهي از منکر کرديم هيچ حاصلي نداشت که نداشت. انتقاد کرديم از فرماندار، فرمانده نيروي انتظامي، رييس مخابرات، رييس بيمارستان، نمايندگان محترم و… هيچ جوابي و واکنشي نشنيديم و نديديم. گفتيم آقايان مسندنشين، وظيفه ي شماست که همه ي نشريات محلي شهر خودتان را در نخستين روز انتشار بگيريد و بخوانيد تا در جريان درد دل ها و گلايه هاي مردم باشيد و پيگيري کنيد و پاسخ بدهيد. مگر اين ها امر به معروف و نهي از منکر نيست؟ چقدر هر هفته در ستون پيام هاي مردمي خيام نامه پيام هاي اعتراضي چاپ مي شود و بسياري از آنها بي پاسخ مي ماند؟

از تذکر لساني تا عملي

با فرا رسيدن روزهاي عزاداري ماه محرم، يکي از کساني که حسابي ماتم مي گيرد آقاي عزت اله ضرغامي، رييس تلويزيون است. چرا؟ چون که نمي تواند آگهي هاي بازرگاني پخش کند! البته مجريان بازرگاني سيما، باز هم آيتم هاي خاص خودشان را به يک شکلي لابلاي برنامه ها پخش مي کنند اما از آن آگهي هاي پرزرق و برق و ترانه هاي شيش و هشتي خبري نيست. (يعني مخ ات سوت مي کشد وقتي مي شنوي فقط برنامه ي «نود» در هر هفته، 16 ميليارد تومان روانه ي جيب تلويزيون مي کند!) بارها در همين ستون، تلويزيون را مورد نهي از منکر قرار داده ايم اما به خوردش نرفته که نرفته. راستي چرا تمام زنان و کودکاني که در آگهي هاي تلويزيون پخش مي شوند اينقدر لوکس و خوش آب و رنگ هستند؟ چرا هله هوله ها و غذاهايي تبليغ مي شود که ما در تمام عمرمان اسمش را هم نشنيده ايم؟ چرا خانه ها همه تجملي و سفره ها رنگين است؟ چرا با وعده ي جايزه هاي ميليوني مردم را به خريد برخي کالاهاي خاص تشويق مي کنند؟ چرا با پخش آگهي، برخي شرکت ها را به جان هم مي اندازند تا مدام تبليغاتشان را توي حلق ما فرو کنند؟ اصلا چرا يک رسانه که با سرمايه هاي ملي و از جيب بنده و شما خرج مي کند بايد اين قدر با آگهي هاي تبليغاتي تکراري اش روي اعصاب مردم برود؟ تذکر لساني به اندازه ي کافي داده ايم آيا اگر کار به تذکر عملي برسد مجلس از ما حمايت مي کند؟!

طنز خیام نامه